صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

فراخوان رئیس عدلیه به اصحاب رسانه

صفحات داخلی

لارپوبلیکا: مردم ایران به‌شدت از منافقین متنفرند

۲۱ خرداد ۱۴۰۴ - ۱۷:۰۰:۰۲
کد خبر: ۴۸۴۱۰۶۴
دسته بندی‌: حقوق بشر ، عمومی
روزنامه پرشمارگان لارپوبلیکا ایتالیا اخیرا در یادداشتی به موضوع گروهک تروریستی منافقین پرداخته است.

روزنامه پرشمارگان لارپوبلیکا ایتالیا اخیرا در یادداشتی به قلم فرانچسکو دلئو با عنوان «داستان سازمان مجاهدین خلق (MEK)» یا همان گروهک تروریستی منافقین پرداخته است؛ متن این یادداشت در زیر آمده است:

این سازمان سال‌ها در فهرست گروه‌های تروریستی وزارت خارجه آمریکا قرار داشت، اما همچنان از حمایت‌های نهاد‌های رسمی و منابع مالی قابل‌توجهی برخوردار است که به آن اجازه داده تا حضوری پررنگ در عرصه بین‌المللی داشته باشد.

در این شماره، داستان آن‌ها را از خلال گزارشی که به‌تازگی در وب‌سایت رسمی کنگره آمریکا منتشر شده، روایت می‌کنیم؛ همچنین، متن اختصاصی از وانا وانوچینی، روزنامه‌نگار و مقاله‌نویسی که سال‌ها در روزنامه رپوبلیکا درباره ایران نوشته است و نیز مجموعه‌ای از مقالات تحلیلی دیگر ارائه شده است.

ماجرای مجاهدین خلق را برایتان تعریف می‌کنم.

سازمان مجاهدین خلق (منافقین) برای دهه‌ها در انزوای کامل از جهان خارج به‌سر می‌برد؛ نه نمایندگان سازمان ملل و دولت‌ها و نه روزنامه‌نگاران اجازه ورود به اردوگاه اشرف در عراق را نداشتند؛ جایی که اعضای منافقین پشت سیم‌خاردار و تحت نظارت شدید سرکردگان این گروه، مریم و مسعود رجوی، زندگی می‌کردند.

بسیاری از ساکنان اشرف، سربازان وظیفه‌ای بودند که در دهه ۱۹۸۰ توسط ارتش صدام اسیر شدند و سپس به‌جای ماندن در اسارت، به منافقین پیوستند؛ آن هم با وعده آزادی و ثروت، اما آنچه انتظارشان را می‌کشید، فرقه‌ای بود که با تکنیک‌های شست‌وشوی مغزی آن‌ها را کنترل می‌کرد.

به‌عنوان خبرنگار اعزامی رپوبلیکا، نخستین بار در سال ۲۰۰۳، پس از حمله آمریکا به عراق و انتقال اعضای اشرف به اردوگاه لیبرتی، نزدیک فرودگاه بغداد، توانستم با برخی از آن‌ها گفت‌و‌گو کنم؛ در آنجا، سازمان‌های بین‌المللی اجازه یافتند با اعضا مصاحبه کنند و کسانی که با وجود فشار‌های درونی خواستار جدایی از سازمان بودند، توانستند اردوگاه را ترک کنند.

گرچه در فهرست سازمان‌های تروریستی قرار داشتند، اما آمریکا آن‌ها را به‌عنوان ابزاری بالقوه علیه برنامه هسته‌ای ایران در نظر گرفت؛ بسیاری از اعضای این گروه به صحرای نوادا در آمریکا منتقل شدند تا آموزش ببینند.

بسیاری از رویداد‌هایی که در سال‌های بعد برنامه هسته‌ای ایران را هدف قرار داد (ترور دانشمندان، انفجار‌ها و حمله‌های سایبری) عمدتا به آن‌ها نسبت داده می‌شود.

همین نقش باعث شد که این سازمان همواره از منابع مالی هنگفت و حامیان پرنفوذی (چه در آمریکا و چه در اروپا) برخوردار باشد، هرچند اغلب این حمایت‌ها پنهانی بوده است؛ ایرانی‌ها همواره نسبت به این گروه بی‌اعتماد بوده‌اند؛ جوان‌تر‌ها آن‌ها را نمی‌شناسند و نسل‌های قدیمی‌تر به‌دلیل همکاری‌شان با دشمنی چون صدام، به‌شدت از آن‌ها متنفرند.

من ۱۲ نفر از اعضای این گروه را در هتل «المهاجر»، بنایی قدیمی و نیمه‌مخروبه نزدیک فرودگاه بغداد دیدم؛ آن‌ها اجازه یافته بودند اردوگاه را ترک کنند و هر یک در آستانه سفر به کشوری متفاوت بودند.

خوش‌شانس‌ترین‌شان، امین، ویزای هلند داشت و قرار بود با یکی از زنان اردوگاه ازدواج کند، زنی که تنها از طریق ایما و اشاره با او ارتباط گرفته بود، چرا که گفت‌و‌گو بین زن و مرد ممنوع بود.

همه آن‌ها امیدوار بودند که زندگی عادی خود را از نو آغاز کنند، اما در رفتارشان هیچ نشانی از زندگی عادی دیده نمی‌شد و روشن بود که مسیر بازگشت آن‌ها به جامعه زمان‌بر خواهد بود.

انتهای پیام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *