صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

حوادث- انتظامی و آسیب‌های اجتماعی

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

هفته قوه قضاییه

صفحات داخلی

بازسازی انقلابی و عقلانی عرصه‌های مدیریتی

۱۰ شهريور ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۰:۰۱
کد خبر: ۷۵۴۰۸۵
محمدصالح جوکار، نماینده مجلس شورای اسلامی در یادداشتی به بررسی مساله گفتمان «عقلانیت انقلابی» پرداخته است.

_ روزنامه حمایت نوشت: گفتمان «عقلانیت انقلابی» از سال‌های نخست انقلاب تاکنون، هنوز هم یکی از پرطرفدارترین موضوعات فضای سیاسی – اجتماعی کشور است. مقام معظم رهبری نیز به مناسبت‌های مختلف، به تبیین و تشریح این موضوع پرداخته و در اولین دیدار خود با دولت سیزدهم، بر تحرک انقلابی روی ریل عقلانیت تأکید کردند؛ «در همه بخش‌ها؛ بخش‌های اقتصادی، بخش‌های سازندگی، بخش‌های مربوط به سیاست خارجی و دیپلماسی، بخش‌های خدمت‌رسانی به مردم، بخش‌های علمی و فرهنگی و غیره؛ در همه این بخش‌ها یک تحرک انقلابی باید به وجود بیاید. عرض کردیم که انقلابی بودن حتماً بایستی همراه باشد با عقلانیت.» برای واکاوی این موضوع، نکات ذیل قابل‌توجه به نظر می‌رسند.

۱. مسئله تعارض «انقلابی گری» با «عقلانیت»، یکی از چالش‌های همیشگی مخالفان و منتقدان نظام اسلامی بوده و تا به حال چندین مرحله را پشت سر گذاشته است. در قاموس مخالفان نظام که برخی از آن‌ها به دامان گروه‌های ضدانقلاب و غرب پناه بردند، انقلابی بودن یعنی عملکرد هیجانی و بدون تصمیم قبلی. ازنظر آن‌ها، وقتی تحرکات و مطالبات اجتماعی به نقطه‌جوش می‌رسد و سیگنال‌های تغییر روند در ساختار‌های سیاسی دیده می‌شوند، انقلابی‌ها به‌عنوان پیشران این جنبش، می‌کوشند به‌فوریت و در کوتاهترین زمان، بستر‌های گذشته را تغییر داده و یا نابود کنند. این در حالی بود که در ماه‌های نخست پس از بهمن ۵۷، به‌جز برخورد با عناصری که خیانت آن‌ها به مردم و انقلاب اظهر من الشمس بود، محو ساختار‌های فاسد مرتبط با نظام طاغوت (همچون ساواک و عشرتکده‌ها) و موضوع «انقلاب فرهنگی» در دانشگاه‌ها که همه آن‌ها جز با عیار عقلایی قابل‌تحلیل نیست، ادامه تغییرات، به‌تدریج و در بلندمدت صورت گرفت.

۲. جریان لیبرال سال‌های اول انقلاب که در رأس آن‌ها دولت موقت قرار داشت، از سیر تحول در ساحت‌های مختلف اعم از مدیریتی، فرهنگی، سیاسی و ... انتقاد می‌کرد و در عین حال، اصرار عجیبی بر مماشات و کوتاه آمدن در برابر قدرت‌های بین‌المللی داشت. کرنش در برابر آمریکا به عقیده آن جماعت، عین عقلانیت بود؛ با این حال، مدتی نگذشت که معلوم شد منظومه غرب، چه عهد وثیقی با توحش مدرن از رهگذر حمایت از صدام دارند. آن‌ها در برابر استدلال‌های منطقی انقلابیون مبنی بر «دفاع» در برابر قدرت‌های بزرگ، فقط از کوتاه آمدن سخن می‌گفتند و اصل مقاومت را «ماجراجویی» و باعث ایجاد هزینه برای کشور برمی‌شمردند.

۳. در دهه هفتاد که مرحله دوم این چالش کلید خورد، مفهوم عقلانیت بدون در نظر گرفتن باور‌ها تعریف گردید؛ به‌این‌ترتیب که با زدن عینک تفکرات غربی وانمود شد که راه بازسازی کشور پس از جنگ، قائل بودن به سکولاریسم در عرصه‌های مدیریتی و جدا کردن دین از سیاست است. به همین دلیل، جریان خاصی که با شعار‌های فریبنده آن سال‌ها وارد میدان شده بود، از علوم انسانی غرب با آغوش باز استقبال کرد و تنها معبر برای پیشرفت ایران اسلامی را پیاده‌سازی سبک مدیریت تکنوکرات‌ها می‌دانستند.

۴. مرحله سوم از این چالش، در اواسط دهه ۸۰ شمسی نمایان شد؛ برهه‌ای که دولت وقت، نمایندگی آن را برعهده داشت و شعار «عدالت» سر می‌داد. در همان زمان، دوگانگی میان مفهوم عقلانیت و عدالت، به‌تدریج شکل گرفت و دلسوزان کشور نسبت به عدالت منهای عقلانیت هشدار داده و آن را «اشتباه در تشخیص مصادیق» دانستند.

۵. در مرحله چهارم که به دهه ۹۰ ختم شد، شاقول عقلانیت، تنش‌زدایی با غرب با حداکثر سرعت و تنش‌زدایی با آمریکا تعیین شد که مصداق روشن آن، برجام بود. در این مقطع، مرز‌های تحلیلی برای توجیه گفتگو با غرب جابجا شد و کار به‌جایی رسید که برخی نعل وارونه زده و از مقاومت تاریخی سید و سالار شهیدان (ع) در کربلا، درس مذاکره را تدریس کردند!

۶. دولت سیزدهم در حالی مستقرشده است که با آموختن از افراط‌وتفریط‌های گذشته، بنای معماری جدیدی را در عرصه‌های مختلف به‌ویژه در حوزه مدیریت مرتبط با معیشت در دستور کار قرار داده است. عقلانیت از این منظر، شاخص‌های فراوانی دارد که به اهم آن‌ها به‌اختصار اشاره می‌شود.

یکم، استفاده از خرد جمعی. در این حالت، تصمیم سازان کشور به‌تن‌هایی و با حلقه مشاوران محدود خود، تصمیمات کلان را اتخاذ نمی‌کنند بلکه با مراجعه به آرای صاحب‌نظران، نخبگان و متخصصان، جمع‌بندی متقنی صورت می‌گیرد. این انتقاد همواره وجود داشته که وقتی دولتی بر سر کار می‌آید، فقط به صاحب‌نظران همفکر خود بها داده و از نظرات نخبگانی که شاید با خط سیاسی آن‌ها همراه نباشند، استفاده نمی‌کند. تردیدی نیست که زوایای دید همه کارشناسان با هر فکر و عقیده‌ای، محترم بوده و پنجره‌ای جدید در بررسی و تصمیم‌گیری‌های کلان می‌گشاید.

دوم، حضور در میان مردم. آفت برخی مدیران در مقاطعی از انقلاب این بوده که از مشکلات قاطبه مردم بی‌خبرند، چون اساساً حضور میدانی را در شأن خود نمی‌دانند. نشستن پای سخنان مردم و شنیدن دغدغه‌های آنان از نزدیک، ضمن ایجاد علقه میان اقشار مختلف جامعه با حاکمیت، باعث درک بی‌واسطه دردمندی مردم شده و به سیاست‌های آینده، رنگ و بویی واقعی و عقلانی می‌دهد. سوم، پایبندی به عدالت ممزوج با تقوا و دین‌داری. رایج‌ترین تعریف از عدالت که از قضا اشتباه‌ترین برداشت نیز هست، عبارت است از برخورداری یکسان همه، از امکانات و درآمد‌های کشور درحالی‌که چنین نیست. در عدالت، مساوات شرط نیست و استعداد، استحقاق و ظرفیت ملاک قرار می‌گیرد. توزیع عادلانه امکانات اعم از یارانه‌ها، موقعیت‌های تحصیلی و ... یک نظام بسیار قوی و برنامه دقیق می‌خواهد تا سهم هر کس با توجه به مقدورات و توانایی‌هایش داده شود. بدیهی است که با در انداختن چنین طرحی، از باب مثال، روستاییان محروم از موقعیت‌های شهری، سهم بیشتری نسبت به شهرنشینان برخوردار دریافت خواهند کرد.

بر اساس آنچه از خصوصیات عقلانیت انقلابی مطرح شد، روشن است که این ویژگی، منطبق با بروزترین شیوه‌ها و متدهاست و هیچ عقل سلیمی با آن مخالفت ندارد. با این حساب، چارچوب‌های مدیریتی باید بر اساس مؤلفه‌های مطرح‌شده با این نگاه مورد بازطراحی قرار گیرند، به‌نحوی‌که برای عبور از گردنه‌ها و حرکت به سمت قله‌ها، از امکانات موجود حداکثر استفاده به عمل آید.

 



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *