صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

فراخوان رئیس عدلیه به اصحاب رسانه

صفحات داخلی

اسلام‌ستیزی؛ ابزاری برای سیاست غرب

۰۵ آبان ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۵:۰۱
کد خبر: ۴۸۶۳۶۸۲
دسته بندی‌: حقوق بشر ، عمومی
درحالی که سران غربی در خارج از کشور دموکراسی را تبلیغ می‌کنند، سیاست داخلی آنها مدت‌هاست که بر ایجاد هراس از مسلمانان برای تحکیم قدرت، دستکاری رای‌دهندگان و انحراف از شکست نظام‌مند متکی بوده است.

بیش از ۲ دهه است که اسلام‌ستیزی به‌عنوان سنگ بنای سیاست غرب، ابزاری مناسب برای جمع‌آوری آرا، توجیه جنگ‌ها و تعریف مجدد هویت ملی از طریق حذف، به‌عنوان سلاح مورد استفاده قرار گرفته است. 

در جهان پس از حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، چهره مسلمان نه تنها به‌عنوان یک بیگانه، بلکه به‌عنوان تهدیدی نمادین که غرب خود را علیه آن تعریف می‌کند، بازتعریف شده است.

پیتر اوبورن، خبرنگار انگلیسی و نویسنده چندین کتاب، کتاب «سرنوشت ابراهیم، چرا غرب در مورد اسلام اشتباه می‌کند؟» را نوشت. 

او در این کتاب استدلال می‌کند که اسلام‌ستیزی دیگر محصول جانبی ترس نیست، بلکه یک ابزار سیاسی حساب‌شده است. او تاکید می‌کند: این صرفا جهل نیست، بلکه یک سیستم عمدی از روایت‌ها است که برای توجیه قدرت، چه خارجی و چه داخلی، ساخته شده است. 

از نظر اوبورن، خصومت نسبت به اسلام به‌عنوان یک اسطوره متحدکننده برای سیاست‌مدارانی عمل می‌کند که برای حفظ اتحاد رای‌دهندگان پراکنده تلاش می‌کنند.

اسلام‌ستیزی؛ از بوش و بلر تا سوناک و ترامپ

ریشه‌های این پدیده به اوایل دهه ۲۰۰۰ بازمی‌گردد، زمانی که جورج دبلیو بوش و تونی بلر جنگ ادعایی علیه تروریسم را آغاز کردند؛ کارزاری که به‌عنوان جنگ اخلاقی بین تمدن و طرف بدون تمدن تبلیغ می‌شد. زبان «آزادی در مقابل تعصب» کمتر درمورد تروریسم و بیشتر در مورد سلسله مراتب اخلاقی بود و مداخله‌گرایی غربی را به‌عنوان موضوعی برحق جلوه می‌داد در حالی که مسلمانان به‌عنوان مظنونین همیشگی معرفی می‌شدند.

اوبورن به یاد می‌آورد که چگونه این لفاظی‌ها به عمق سیاست انگلیس نفوذ کرد: پس از ۱۱ سپتامبر، احزاب جریان اصلی برای سخت‌گیرانه‌تر جلوه دادن خود نسبت به مسلمانان رقابت کردند. 

دولت بلر نظارت، قدرت بازداشت و برنامه پیشگیری را گسترش داد که هنوز هم به‌طور نامتناسبی جوامع مسلمان را هدف قرار می‌دهد. اوبورن استدلال می‌کند که انگلیس، اسلام‌ستیزی را مدت‌ها قبل از اینکه پوپولیسم راست افراطی آن را مد کند، به سیاست تبدیل کرد.

در سراسر اقیانوس اطلس، روایت‌های مشابهی سیاست آمریکا را شکل دادند. در هر ۲ دولت جمهوری‌خواه و دموکرات، آنچه تهدید مسلمانان خوانده می‌شد، در حفظ بودجه‌های امنیتی هنگفت و جنگ‌های بی‌پایان نقش مهمی داشت. مبارزات انتخاباتی دونالد ترامپ در سال ۲۰۱۶، همراه با وعده‌های ممنوعیت کامل ورود مسلمانان به آمریکا، صرفا ظاهر سیستمی را که سال‌ها برقرار بود، از بین برد. اسلام‌ستیزی به امری دو حزبی تبدیل شده بود.

جان ال. اسپوزیتو، کارشناس دین و امور بین‌الملل و مطالعات اسلامی در دانشگاه جورج تاون، می‌گوید این دستکاری سیاسی عمدی است. او توضیح می‌دهد: اسلام‌ستیزی در جریان اصلی سیاسی نهادینه شده است و از آن برای بسیج رای‌دهندگان از طریق ترس و انزجار فرهنگی، به‌ویژه در مواقع بی‌ثباتی اقتصادی یا سیاسی، استفاده می‌شود.

در هر ۲ کشور، مسلمانان به بوم نقاشی تبدیل شدند که ناامنی‌های عمومی می‌توانست بر روی آن ترسیم شود، الگویی به قدمت خود سیاست.

همدستی رسانه‌های غربی در اسلام‌ستیزی

نقش رسانه‌ها در تشدید این خصومت را نمی‌توان نادیده گرفت. از تیتر‌های روزنامه‌های زرد در انگلیس که هشدار مناطق ممنوعه را می‌دهند تا شبکه‌های کابلی آمریکا که جوامع مسلمان را به‌عنوان افراط‌گرایان تصویر می‌کنند، رسانه‌ها مدت‌هاست که موسیقی متن سیاست‌های اسلام‌ستیزی را فراهم کرده‌اند.

اوبورن، که خود خبرنگاری باسابقه است، به‌شدت از رسانه‌های انگلیس انتقاد کرده است. او گفت: رسانه‌های جریان اصلی به ایجاد صنعت اسلام‌ستیزی کمک کردند. نشریه‌هایی مانند دیلی‌میل، سان و حتی تایمز بار‌ها داستان‌هایی را چاپ کرده‌اند که مسلمانان را به‌عنوان تهدیدی برای بافت اخلاقی و فرهنگی انگلیس به تصویر می‌کشند. این داستان‌ها به‌طور معمول مبتنی بر تحریف یا جعل هستند.

مطالعات دانشگاهی این موضوع را تایید می‌کنند. تحقیقات دانشگاه کمبریج نشان داد که بیش از ۶۰ درصد از پوشش رسانه‌های انگلیس از مسلمانان بین سال‌های ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۹ منفی بوده و به‌طور معمول اسلام را به خشونت یا افراط‌گرایی مرتبط می‌کرده است. رسانه‌ها صرفا اضطراب عمومی را منعکس نمی‌کردند، بلکه آن را تولید می‌کردند.

در آمریکا، اندیشکده‌ها و اکوسیستم‌های رسانه‌ای راست‌گرا، که به‌طور معمول توسط افراد ثروتمند تامین مالی می‌شوند، اسلام‌ستیزی را به یک صنعت تبدیل کرده‌اند. 

اسپوزیتو تاکید کرد که شبکه کوچکی از بنیادها، سیاستمداران و مفسران میلیون‌ها دلار برای عادی‌سازی احساسات ضدمسلمانان هزینه کرده‌اند. او گفت: آنها نکات گفت‌و‌گو را ارائه می‌دهند، تحقیقات را تامین مالی می‌کنند و روایت را تغذیه می‌کنند و تعصب را به سیاست تبدیل می‌کنند.

استاندارد دوگانه اخلاقی اروپا

درحالی که انگلیس و آمریکا همچنان معماران اصلی اسلام‌ستیزی به‌عنوان سیاست هستند، اروپا نیز از این روند پیروی کرده است. فرانسه، اتریش و دانمارک به‌طور فزاینده‌ای اسلام‌ستیزی را با سکولاریسم و هویت ملی در هم آمیخته‌اند.

به‌عنوان نمونه، وسواس دولت فرانسه درمورد پوشش زنان مسلمان به نام آنچه ارزش‌های جمهوری‌خواهانه خوانده می‌شود، توجیه شده، حتی اگر آزادی‌های فردی را نقض کند. در همین حال، سران اتریش و دانمارک، مهاجرت مسلمانان را به زوال فرهنگی مرتبط کرده‌اند و مسلمانان را ناسازگار با تمدن غربی معرفی می‌کنند.

اوبورن استدلال می‌کند که این اسلام‌ستیزی اروپایی، همان تکبر استعماری را که زمانی برای توجیه امپراتوری استفاده می‌شد، منعکس می‌کند. او می‌گوید: این یک ماموریت متمدن‌سازی در لباس‌های جدید است. آنها به جای نجات جان انسان‌ها، ادعا می‌کنند که دموکراسی را نجات می‌دهند. 

اسلام‌ستیزی و فروپاشی اعتبار اخلاقی غرب

پیامد‌های این استراتژی سیاسی بسیار فراتر از سیاست داخلی است. دولت‌های غربی که تبعیض را در داخل توجیه می‌کنند، مشروعیت اخلاقی خود را در خارج از کشور از دست می‌دهند. چگونه کشور‌هایی که پوشش زنان مسلمان را کنترل می‌کنند یا کشور‌های با اکثریت مسلمان را بمباران می‌کنند، می‌توانند به دیگران در مورد دموکراسی و حقوق بشر درس بدهند؟

اوبورن هشدار می‌دهد که اسلام‌ستیزی زخمی اخلاقی است که ارزش‌هایی را که غرب ادعای دفاع از آنها را دارد، تضعیف می‌کند. او استدلال می‌کند که دموکراسی‌های غربی با پذیرش تعصب به‌عنوان سیاست، اعتبار خود را در چشم جهانیان از بین برده‌اند.

اسپوزیتو این را ریاکاری در قلب دموکراسی لیبرال می‌نامد. او تاکید می‌کند که سران غربی آزادی و کثرت‌گرایی را مطرح می‌کنند درحالی که به‌طور نظام‌مند مسلمانان را از مزایای خود محروم می‌کنند. 

یک هراس سودآور

المیادین نوشت: شاید موذیانه‌ترین نکته این باشد که چگونه اسلام‌ستیزی سودآور شده است. از بودجه‌های مبارزه با تروریسم گرفته تا قرارداد‌های نظارت مرزی و شرکت‌های امنیتی خصوصی، هراس از مسلمانان، پشتوانه یک صنعت چند میلیارد دلاری است.

اسپوزیتو این را به‌عنوان بنگاه اسلام‌ستیزی توصیف کرده است، شبکه‌ای از سیاستمداران، اندیشکده‌ها، چهره‌های رسانه‌ای و شرکت‌هایی که از هراس دائمی سود می‌برند. او می‌گوید: این فقط تعصب نیست. این سود است.

در انگلیس، برنامه پیشگیری و دستگاه گسترده‌تر مبارزه با افراط‌گرایی، بوروکراسی‌های کاملی را به نظارت بر مسلمانان اختصاص داده‌اند، که به‌طور معمول شواهد کمی از تهدید واقعی دارند. در آمریکا، وزارت امنیت داخلی و سازمان‌های اطلاعاتی، با وجود مطالعه‌هایی که نشان می‌دهد خشونت جناح راست خطر بیشتری را ایجاد می‌کند، اختیارات خود را به نام مبارزه با افراط‌گرایی گسترش داده‌اند.

همان‌طور که اوبورن می‌گوید، اسلام‌ستیزی یک تصادف نیست. این یک اقتصاد است و وقتی اقتصادی وجود داشته باشد، در برابر اصلاحات مقاومت می‌کند.

انتهای پیام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *