صفحه نخست

چندرسانه

اینفوگرافیک

عکس

رئیس قوه قضاییه

حقوق و قضا

حقوق بشر

حوادث- انتظامی و آسیب های اجتماعی

جامعه

سیاست

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین الملل- جهان

فضای مجازی

مجله حقوقی

قضایی

صفحات داخلی

«جاده بهشت» توسط انتشارات کتاب جمکران منتشر شد

۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۴:۰۰:۰۱
کد خبر: ۷۲۱۸۱۸
رمان «جاده بهشت» جدیدترین اثر مجید پورولی کلشتری در انتشارات کتاب جمکران به چاپ رسید.

- مجید پور، ولی نویسنده توانمندی است که همواره داستان‌ها و رمان هایش با مفاهیم و معارف دینی گره خورده است. او که پیش از این کتاب موفق و پرفروش «کتاب مخفی» را از انتشارات کتاب جمکران روانه بازار کرده است، این‌بار در همکاری جدید با اکتاب جمکران و در رمان جدیدش به سراغ مدعیان دروغین در عصر حاضر می‌رود. «جاده بهشت» آخرین اثر پور ولی، روایتگر زوجی است که مشکلی بزرگ، گریبانگیر زندگیشان شده و آن‌ها برای حل مشکلشان به دنبال هر مستمسکی می‌گردند؛ حتی توسل به مدعی دروغین.

جاده بهشت از ابتدا با حادثه و کشش داستانی، مخاطب را همراه میکند. همسری که باردار است، اما هیچ نشانه‌ای از بارداری در او دیده نمی‌شود؛ و رویای نجات از رودخانه‌ای بزرگ، که یک یک قایق‌های نجات در آن، سنگ کف رودخانه می‌شوند.

خواننده در «جاده بهشت» همقدم با شخصیت‌هایی می‌شود که طی سفری پر فراز و نشیب از گزند عرفان‌های کاذب و مدعیان دروغین به سلامت عبور کرده و با شناخت درست ا دین و معنویت و به سمت قایق نجات حقیقی رهسپار میگردند.

جاده بهشت به قلم مجید پور، ولی کلشتری و در انتشارات کتاب جمکران، در ۱۸۴ صفحه و با قیمت ۳۴ هزار تومان منتشر گردید.

برشی از کتاب: من روی یک بلندی که نمی‌دانستم کجاست ایستاده بودم و داشتم جهان را تماشا می‌کردم. تمام کوچه‌ها و خیابان‌ها و شهر‌ها پر از آب شد. از طرف آسمان هم باران تندی مثل سیل داشت می‌بارید. تمام مردم دنیا وحشت کرده بودند. نمی‌دانستند چه کنند و کجا بروند. از هر طرف کسی مردم را صدا می‌زد و می‌گفت: دنبال من بیایید تا نجات پیدا کنید.

یکی دیگر می‌گفت: راه نجات من هستم. شخص دیگری فریاد می‌زد: بیایید زیر پرچم من تا غرق نشوید. مردم دنیا هم پراکنده شده بودند و هرکس رفته بود زیر یک پرچم. صاحب پرچم، مردمی را که به او پناه برده بودند سوار یک قایق میکرد و آن‌ها را از یک رودخانه بزرگ می‌گذراند تا نجاتشان دهد! وقتی تمام پرچم‌ها و قایق‌ها به وسط رودخانه رسید، آب رودخانه تبدیل به سنگ شد. قایق‌ها تبدیل به سنگ شدند. پرچمدار‌ها و مدعیان نجات هم سنگ شدند. مردم دنیا فهمیدند به آدم و پرچم اشتباهی اعتماد کرده اند؛ اما دیگر دیر شده بود. تمام آدم‌ها تبدیل به سنگ شدند. تصورش را بکن! یک رودخانه سنگی با قایق‌ها و پرچم‌ها و آدم‌های سنگی.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *