صفحه نخست

چندرسانه

اینفوگرافیک

عکس

رئیس قوه قضاییه

حقوق و قضا

حقوق بشر

حوادث- انتظامی و آسیب های اجتماعی

جامعه

سیاست

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین الملل- جهان

فضای مجازی

مجله حقوقی

قضایی

صفحات داخلی

تمدن اسلامی به رغم همه مشکلاتش احیاء خواهد شد

۱۵ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۱:۲۳:۵۷
کد خبر: ۵۳۱۰
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
خبرگزاری میزان: پروفسور سید حسین نصر فیلسوف سنت گرای اسلامی و استاد دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا در گفتگویی مشروح به بررسی کارآمدی روشنفکری دینی در دنیای کنونی و احیاء تمدن اسلامی و ایرانی پرداخته است.

 : پروفسور سید حسین نصر فیلسوف سنت گرای اسلامی و استاد دانشگاه جورج واشنگتن آمریکا در گفتگویی مشروح به بررسی کارآمدی روشنفکری دینی در دنیای کنونی و احیاء تمدن اسلامی و ایرانی پرداخته است. 

به گزارش و به نقل از مهر از منظر سنت گرایی، «سنّت» حقیقت یگانه ای است که همیشه بوده و هست. این سنت ازلی، مبدأ همة حقایق است و همة سنّت های زمینی، در واقع تجلیّات این سنّت آسمانی، ثابت و ازلی بوده و با آن مرتبط اند. همان گونه که همة وحی ها با «لوگوس» یا «کلمه» که در آغاز وجود داشت و هم جنبه ای از لوگوس کلّی و لوگوس کلّی من حیث هو است، ارتباط دارند.

نصر و کلاً سنّت گرایان سنّت را یک موهبت و امری که منشأ الهی دارد تلقی می کنند. نصر حکمت اسلامی به ویژه حکمت متعالیه را یکی از مصادیق این حکمت خالده می داند. دکتر نصر در آثارش فراوان از شریعت نام برده است و در کتاب های قلب اسلام و جوان مسلمان و دنیای متجدد بر پایبندی به شریعت و مطابقت آن با طریقت و حقیقت تأکید می کند. او بر این نکته اصرار دارد که سنّت گرایی به تمامی سنّت، از فقه گرفته تا عرفان و حکمت احترام می گذارد.

روشنفکری دینی درصدد است تا برای دنیای امروز راه حلی بجوید تا نیازهای انسان امروز را برآورده سازد. اما این چیزی است که سنتگراها معتقدند در درون سنت وجود دارد.

نصر در مقطع کارشناسی در مؤسسهٔ فناوری ماساچوست تحت تأثیر "فریتهوف شوان" فیلسوف، قرار گرفت. نصر تحصیلات تکمیلی خود را در دانشگاه هاروارد ادامه داده و پس از دریافت کارشناسی ارشد در رشته ژئوفیزیک در سال ۱۹۵۸ در رشتهٔ تاریخ علم با گرایش علوم اسلامی با درجهٔ دکتری فارغ التحصیل شد. پس از چندین سال تدریس در دانشگاه‌های مختلف در آمریکا، سرانجام به وی پیشنهاد کرسی دائم استادی در دانشگاه جورج واشنگتن داده شد و تا به امروز به فعالیت در آن دانشگاه ادامه می‌دهد.

"جوان مسلمان و دنیای متجدد"، "اسلام و تنگناهای انسان متجدد"، "سه حکیم مسلمان (ابن سینا، ابن عربی و سهروردی)" و "نیاز به علم مقدس" از جمله آثار وی به شمار می روند.
آنچه در ادامه می آید گفتگوی سرویس دین و اندیشه خبرگزاری مهر با پروفسور سید حسین نصر در خصوص روشنفکری دینی و موضوع احیای تمدن اسلامی است که برای سالیان متمادی از دغدغه های او نیز به شمار می رود.

#شما معتقد هستید که سنت غیر قابل تغییر و تبدیل است بر این اساس این سنت چگونه می تواند در دنیای جدید پویایی خود را حفظ کند و به نیازهای انسان عصر جدید پاسخ دهد؟

سید حسین نصر:
لذا نباید بین مرتبه اصول و مرتبه کاربرد آن اصول اشتباه کرد. وقتی می گوییم سنّت غیر قابل تغییر و تبدیل است در واقع اصول سنّت را می گوییم غیر قابل تغییر و تبدیل است. ولی چون ما در عالم صیرورت و تحول و تغییر هستیم کاربرد آن همیشه پویا است. این موضوع در همه تمدّن های بزرگ سنّتی دیده می شود؛ چه در تمدّن اسلامی خودمان چه در تمدّنهای هندو، بودایی، حتی در تمدّن غربی قبل از طغیان بر ضد سنّت در قرن 15 دیده می شود.

مثلا اصول آیین هندو طبق نظر خودشان غیر قابل تغییر است. بسیاری از روی آن نوشته اند ولی در طی چند هزار سال گذشته اصول هندو به صورت های گوناگون بیان شده است. مثلا مکتب های مختلف هنری سنتّی در هند پیدا شده است که همه در اصول با هم مشترکند ولی عین هم نیستند چون مبتنی بر پویایی است و شرایطی که مردم در آن زندگی می کنند.


از نظر شما انسان سنتی، خلیفه الله است وانسان متجدد عاصی است. آیا پروژه روشنفکری دینی در جهت ورود انسان سنّتی به دوران جدید بدون آن که عصیان کند، از پروژه شما موفق تر نبوده است؟

این پروژه اصلا موفق نبوده و ای کاش موفق بود. کجا موفق تر بوده است! در ابتدا باید بگویم که به کلمه روشنفکری دینی بسیار انتقاد دارم. روشنفکری دینی به قرن 18 برمی گردد که معادل کلمه (enlightenment) انگلیسی است که در فارسی به روشنگرایی یا روشنفکری ترجمه شده است و این "روشن" که می گفتند در واقع منظورشان غلبه عقل و خرد جزئی هم بر دین وهم بر عقل کلی و همچنین بر معرفت و عرفان بوده است. این عصر، عصرِ تاریکی معنویت در تمدّن اروپایی بوده است.

این عصرِ تاریکی در دین، عرفان و متافیزیک سایه انداخته بود و این نهضت که در قرن 18 آغاز شد شدیداً هم ضد دینی بوده است.


پس با این تفسیر دیگر خدا، خدا نیست! در واقع خدا آن چیزی است که بشر جدید دنبال می کند و طبق آن می خواهد دین خدا را عوض کند. از سوی دیگر اگر انسان این موضوع را به عنوان یک فرض صحیح قبول کند، پرسش ایجاد می شود که روشنفکری دینی موفقیتش چه بوده؟ جز این که در اروپا و مغرب زمین دین هر روز بیشتر از پیش تضعیف شده است و احیاء دین هم که از اواخر قرن بیستم در آمریکا و آسیا شاهد آن هستیم ولی در اروپا دیده نمی شود، اتفاقاً مخالف با روشنفکری دینی است. این احیاء به نوعی بازگشت به اصول گرایی و یک نوع تعبیر خشک از دین است و بسیار هم با روشنفکری دینی مخالف است.

روشنفکری دینی کوچکترین موفقیتی در مغرب زمین برای حفظ مسیحیت نداشته است




اگر قرار باشد" ایمان بیاورم تا بفهمم" چگونه می توانم بفهمم؟ آیا ایمان خود در دایره فهم و عقل قرار نمی گیرد؟

نخیر، چنین نیست. ایمان یک نوع رابطه با چیزی است که انسان مستقیماً هنوز با آن برخورد نکرده است.

مثلا انسان وقتی جلوی یک دیوار ایستاده نمی تواند بگوید که ایمان دارم یک دیوار جلوی من است. ولی می شود گفت، من به خدا ایمان دارم یا اینکه ایمان دارم که تو انسان خوبی هستی. در واقع پیش بینی می کنم و از دانش خود جلوتر می روم و یقینی در من راجع به معرفتی درباره تو حاصل می شود ولی من تو را ظاهری نمی بینم. این نکته بسیار مهم است.

از این جهت ایمان در اسلام و در تفکر کلامی و فلسفی مسیحیت، یهودیت و همه ادیان در واقع شرکت کردن در چیزی است که انسان هنوز به آن نرسیده است. مثل ایمان به خداوند که در رأس همه ایمانها است.
جبرئیل (ع) می فرماید: ایمان یعنی ایمان بالله و مراکزهُ و کتبهُ و رسلهُ و... هچیک از اینها مستقیماً دیده نشده اند. در حالیکه فهم به این امر ارتباط دارد که منطق و نیروی عقلانی انسان به مفهومی احاطه پیدا کند که آن را بپذیرد. عقل هم نیرویی است که مستقیماً دانش کسب می کند. در واقع ایمان جزئی از عقل و فهم نیست، بلکه یک نوع عنایت خداوند است که صله ای بین قلب انسان و خداوند ایجاد می کند قبل از اینکه یقینی از وجود خداوند حاصل شود که عقل سعی می کند در بعضی از سطوح آن را درک کند.

این گفتار "ایمان بیاورم تا بفهمم" گفتار معروف "سنت آنسلم" فیلسوف بزرگ غربی قرن دهم است. در اسلام مسئله به اینصورت نگاه نمی شود و عقل و ایمان را توأمان می آورد. قرآن کریم نیز کسانیکه ایمان ندارند را لایعقلون و لایفقهون یاد می کند. یعنی کسانیکه نمی توانند تعقل و تفقه کنند. جدایی بین ایمان به عنوان یک مقوله و عقل به عنوان یک مقوله که در فلسفه غربی غلیظ است- البته امتیازاتی در فلسفه و عرفان ومعرفت اسلامی نیز داشته است- ولی به اندازه جدایی ایمان و عقل در غرب غلیظ نبوده است.

در اسلام ایمان و عقل دو مقوله توأمان بوده است

لذا این جمله از سنت آنسلم که اشاره کردید که "ایمان بیاورم تا بفهمم" هیچ وقت در تفکر اسلامی به این صورت نبوده است. در واقع صحبت آن شده است ولی شهرت پیدا نکرده است. گفته اند که عقل سلیم انسان را می تواند به حقیقت برساند ولی برای سلیم بودن احتیاج به ایمان است.

ایمان و فهم دو مقوله توامان هستند. نه اینکه انگونه که سنت آنسلم می گوید اول ایمان بیاورم و این شرط تعقل و فهم باشد. لذا در تفسیر تفکر اسلامی از این موضوع و تفسیر غربی فرق هایی وجود دارد. و البته سوال شما مبتنی بر تفسیر غربی است.

شما معتقد هستید که هر سنّتی زنده نیست و برخی از سنّت ها مرده اند. چه بسا سنّت های زنده امروز سنّت های مرده فردا نباشند، در این صورت تلاش روشنفکری دینی برای زنده نگاه داشتن سنّتها از نظر سنّت گرایان مهجور نیست؟

این کاملا درست است مثلا سنّت مصری که دینِ مصر قدیم بوده دیگر زنده نیست. اما ما سنّت گرایان معتقدیم که ادیان بزرگ در دنیای امروز چه ابراهیمی و غیر آن، تا فردایی که بعد از آن روز دیگری نخواهد بود، یعنی تا پایان تاریخ خواهند ماند.

ما به استمرار الی غیرالنهایه تاریخ معتقد نیستیم. ما معتقدیم تاریخ آغاز و انجامی دارد. چنانکه همه ادیان به آن معتقدند و از آن به عنوان روز قیامت یاد می کنیم. و این در ادیان دیگر نیز وجود دارد. و ما معتقدیم که این سنّت ها نخواهند مرد تا وقتیکه این دوره تاریخ به پایان برسد. ولی ممکن است که خداوند بخواهد این امر اتفاق بیافتد این دیگر در دست اوست.

به نظر ما سنّت گرایان، خداوند سنّت ها و ادیان بزگ دنیا را حفظ خواهد کرد تا وقتیکه این دوره تاریخ به پایان برسد. اما روشنفکری دینی هیچ کاری برای زنده نگه داشتن سنّتها نکرده است و بالعکس خواسته که این سنّت ها را از دیدگاه افکار فعلی غرب و تجدد تقلیل یا تفسیر و سطحی کند. باید توجه داشت که این افکار است که دائما در حال تغییر است یعنی شاید شما در ایران متوجه نباشید ولی افکار فلسفی از 1960 میلادی در فرانسه و آلمان اکنون دیگر متداول نیست و دیگر صحبتی از آن هم نیست. فلسفه همچون مد لباس شده که هر روز در حال تغییر است. اینکه یک نوع حقیقت ثابتی وجود دارد به نام تجدّد و دین را با آن دیدگاه متحوّل کنیم درست برعکس حقیقتی است که وجود دارد.

روشنفکری دینی کاری برای زنده نگه داشتن سنتها نکرده است


چون ما سنّت گرایان غرب را بهتر از خیلی ها می شناسیم می دانیم که ریشه این تفکرات غربی که دائما در حال تغییر و تبدیل است چیست؟ و چرا ذاتاً جنبه لااَدری و در واقع انکار کننده حقیقت متعالی دارند که در قلب همه ادیان است.

آیا جنابعالی اعتقاد به احیاء تمدن اسلامی در دنیای امروز دارید؟


خیرگی به غرب در ایران نسبت به گذشته بیشتر شده است


اسلام اکنون به دل غرب گسترش کرده است و دیده می شود که در انگلستان که یکی از مهمترین ممالک اروپایی است حدود 55 میلیون جمعیت دارد که روی کاغذ حدود 50 میلیون آن مسیحی و دو میلیون آن مسلمان هستند. با این حال تعداد افرادی که جمعه ها برای اقامه نماز به مسجد می روند از افرادی که یکشنبه ها برای عبادت به کلیسا می روند بیشتر است.

این آمار قابل تصور نیست ولی حقیقت و واقعیت است. جهان شاهد از هم پاشیدن تمدن غرب است، تمدنی که استیلا داشته و تمام دنیا به آن خیره شده است.


اسلام در غرب در حال گسترش است


تمدن اسلامی به رغم همه مشکلاتش احیاء خواهد شد

بنده وقتی که در دانشگاه هاروارد رساله دکتری می نوشتم اکثر کتابهای مهم غربی را راجع به اسلام خوانده بودم. الان که حدود 50 سال از آن زمان می گذرد با قبل قابل مقایسه نیست. مسلمانان در ایران و مصر و دیگر ممالک اسلامی کاری برای گسترش اسلام انجام نداده است.

این هویّت اسلام و حقایق درونش است که خود به خود گسترشی حیرت آور پیدا کرده است. بنده در مرکز آمریکا تدریس می کنم و شاهد این رشد و گسترش هستم. من به عنوان یک ایرانی و مسلمان معتقد هستم که تمدن اسلامی به رغم همه مشکلاتش احیاء خواهد شد ولی نه آن تمدن جدیدی که بعضی ها در ایران از آن صحبت می کنند.

هیچ دینی بیش از یک تمدن بوجود نیاورده است و دین اسلام و تمدن اسلامی هم از این قضیه مستثنی نیست. نمی شود تمدن جدید ایرانی و اسلامی بوجود آورد ما فقط می توانیم آنرا احیاء کرد. می توانیم تمدن ایرانی و اسلامی خودمان را با ساحتها و بعدهای جدیدی که دنیای امروز ما را مجبور می کند به آن توجه کنیم، احیا کنیم.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *