صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

فراخوان رئیس عدلیه به اصحاب رسانه

صفحات داخلی

هذیان‌های یک روانپزشک در «لاک‌پشت» 

۰۸ آذر ۱۴۰۴ - ۰۹:۰۱:۰۱
کد خبر: ۴۸۶۸۹۹۶
فیلم سینمایی «لاک‌پشت» ساخته بهمن کامیار یکی از آثار بحث برانگیز سینمای ایران در سال‌های اخیر است؛ فیلمی که پس از دو سال توقیف توانست به نمایش عمومی برسد و همین مسیر پرچالش خود به بخشی از تبلیغ آن بدل شد.  

مهدی صالحی_ فیلم سینمایی «لاک‌پشت» در ظاهر یک درام روانشناختی است اما در لایه‌های زیرین به کالبد شکافی جامعه‌ای اضطراب زده می‌پردازد و ذهن یک روانپزشک را که خود قربانی زخم‌های کهنه و اضطراب‌های فروخورده است به صحنه نمایش می‌گذارد. این اثر بیش از آنکه یک روایت سرگرم کننده باشد تجربه‌ای روانشناختی و اجتماعی است که تماشاگر را به عمیق‌ترین لایه‌های ذهن و جامعه می‌برد. 

در مرکز روایت شخصیت دکتر پیروز ارجمند با بازی فرهاد اصلانی قرار دارد؛ روانپزشکی که به رغم تخصص و جایگاه اجتماعی خود گرفتار اختلالی شدید است. او زیر بار گذشته و ترس‌هایش چنان له شده که توان حرکت ندارد درست مانند لاک‌پشتی که عنوان فیلم از آن گرفته شده است. 

این نماد گرایی در دیالوگ فرناز همسر جوان او به اوج می‌رسد؛ جایی که می‌گوید لاک‌پشت را انتخاب کرده چون نمی‌تواند فرار کند و همیشه در دسترس است. این جمله هستۀ وجودی اضطراب پیروز را نمایندگی می‌کند: ترس بیمارگونه از دست دادن و میل وسواس‌گونه به کنترل. 

کارگردان با مهارت نشان می‌دهد که پیروز با وجود متخصص بودن، خود قربانی سایکوز گذراست؛ توهم و هذیان‌های قدرتمند او به شکل شخصیت‌های آزارگر و سرزنش کننده تجلی می‌یابند و این پارادوکس غم‌انگیز را عیان می‌سازند که انسانی با شغل درمانگری خود به درماندگی مطلق رسیده است. 

فیلم از نظر نمادهای روانکاوانه غنی است. استفاده مکرر از تونل به عنوان نماد ناهشیار و گذار به دنیای تاریک ضمیر ناخود آگاه، تقابل گربه و لاک پشت به عنوان دو قطب زنانیگی و ماندگاری و حضور پر تکرار آینه که یادآور مواجهه ناگزیر با خویشتن است؛ همگی شبکه‌ای از معانی را می‌سازند که بر غنای اثر می‌افزایند. این نمادها نه‌تنها به شخصیت‌پردازی عمق می‌دهند بلکه تماشاگر را به مشارکت فعال در رمزگشایی دعوت می‌کنند. 
اما «لاک‌پشت» صرفاً یک درام فردی نیست؛ بلکه جامعه‌ای را به تصویر می‌کشد که در چنبره استرس و اضطراب گرفتار شده است. شخصیت‌های مختلف فیلم هرکدام به نوعی اسیر ترس و استیصال هستند و این اضطراب جمعی فضای کلی جامعه را در بر گرفته است. 

فیلم نشان می‌دهد وقتی مدیریت ذهن جای مدیریت واقعیت را می‌گیرد چه آسیب‌های ویرانگری بر زندگی فردی و اجتماعی وارد می‌آید. در چنین فضایی تصمیم‌های افراد تحت تأثیر ترس نه تنها مسیر زندگی خودشان بلکه اطرافیانشان را نیز به تباهی می‌کشاند. 

یکی از بحران‌های اجتماعی که فیلم به آن می‌پردازد پدیدۀ زوج‌های ناهمگون است؛ خانواده‌هایی با سن نامتناسب که در ظاهر پر زرق و برق‌اند اما در لایه‌های پنهان پرخطر. از همان ابتدا کنتراست آشکار بین پیروز مردی فربه و با سن بالا و فرناز زنی جوان و زیبا بر این شکاف تأکید می‌کند. این ناهمگونی تنها در ظاهر نیست بلکه به نیازهای عاطفی و انتظارات زندگی نیز کشیده می‌شود و در نهایت به تراژدی می‌انجامد. 

از منظر هنری «لاک‌پشت» در چندین حوزه درخشان عمل می‌کند. بازی فرهاد اصلانی ستون اصلی فیلم است؛ او چنان در نقش فرو رفته که گویی از ابتدا برای این کاراکتر ساخته شده است. توانایی او در نمایش سطوح مختلف روان‌پریشی از سکوت مضطرب تا هذیان‌های تمام عیار مخاطب را با اثر همراه می‌کند. فیلمنامه نیز مهندسی شده و دقیق است؛ سیر دراماتیک بر مبنای پیوند مثلث‌های شخصیتی بنا شده و با تکرار این الگو دایره روایت تکمیل می‌شود. 

کارگردانی بهمن کامیار در استفاده از قاب بندی‌های خاص به ویژه در صحنه‌های داخل ماشین و حضور آینه‌ها بر عمق روانکاوانه اثر می‌افزاید. تدوین و موسیقی نیز یادآور سینمای هیچکاک است؛ ترسناک‌ترین لحظه زمانی است که صندلی توهم از زیر پای قهرمان کشیده می‌شود و او به زمین حقیقت می‌افتد. این فضاسازی ترسناک ریشه در واقعیت روان پریشانۀ شخصیت دارد و همین آن را باور پذیرتر و هولناک‌تر می‌سازد. 

با این حال فیلم بی‌نقص نیست. ریتم کند آن به ویژه در نیمه میانی خسته کنده است. برخی خطوط داستانی نیز کامل نشده باقی می‌مانند؛ رابطه دکتر و همسرش یا گذشته پنهان او به طور کامل روشن نمی‌شود. این ابهام اگرچه می‌تواند نقطه قوت باشد اما در این موارد پرداخت شفاف‌تر به درک صحیح شخصیت کمک می‌کرد. همچنین استفاده نامتوازن از دیالوگ‌های توضیحی در برابر نمایش بصری گاه از شدت تأثیرگذاری می‌کاهد و حس تئاتری بودن را القا می‌کند. پایان‌بندی فیلم نیز با وجود تأثیرگذاری از میانه راه قابل پیش بینی است و می‌توانست با غافلگیری روانشناختی هوشمندانه، ماندگار شود. 

از منظر بین‌المللی «لاک‌پشت» با چالش فقدان زبان سینمایی جهان شمول مواجه است. فیلم‌های بزرگ سایکودرام جهان از گرامر تصویری قدرتمندی بهره می‌برند که بدون نیاز به زیرنویس قابل درک است. اما «لاک‌پشت» برای انتقال کامل اضطراب و توهمات شخصیت اصلی به دیالوگ‌های فارسی و ظرایف فرهنگی وابسته است. این ضعف فیلم را از رقابت بین المللی باز می‌دارد. همچنین شخصیت‌های فرعی بیش از آنکه انسان‌وار باشند ابزار گونه‌اند؛ فرناز نماد جوانی و زیبایی است، گیتی شبحی وسواسی و شایان پیام‌رسانی دراماتیک. این استفاده ابزاری جهان فیلم را تک بعدی می‌کند و از عمق تراژدی می‌کاهد. 

فیلم در به‌کارگیری تعلیق نیز دچار سوء تفاهم است. در سینمای هیچکاک تعلیق از اطلاعات بیشتر تماشاگر نسبت به شخصیت نشأت می‌گیرد؛ اما در «لاک‌پشت» اطلاعات شخصیت اصلی بیشتر از تماشاگر است و این فرمول بیشتر معما می‌سازد تا تعلیق. در نتیجه احساس تماشاگر بیشتر کنجکاوی و سردرگمی است تا دلهره خالصانه. ضعف در توزیع اطلاعات دراماتیک نیز فاصله عاطفی میان تماشاگر و تراژدی اصلی ایجاد می‌کند. 

با وجود این کاستی‌ها «لاک‌پشت» اثری جسورانه و عمیق است که مرزهای ژانر سایکودرام در سینمای ایران را گسترش می‌دهد. این فیلم با بازی قابل قبول اصلانی، فیلمنامه‌ای که برای نگارش آن تحقیق شده است و کارگردانی که می‌توانست بهتر از این عمل نماید، تابلوی فروپاشی ذهن یک روان‌پریش را ترسیم می‌کند و با نگاهی جامعه شناختی اضطراب‌های فردی را در بستری جمعی تحلیل می‌کند. اگر چه ریتم کند و پرداخت ناکافی به برخی زوایا از ارزش‌های اثر می‌کاهد اما «لاک‌پشت» بیش از آنکه یک فیلم باشد تجربه‌ای روانشناختی است که بیننده را وادار به تأمل در مرزهای واقعیت و توهم، سلامت و بیماری، عشق و وسواس می‌کند. 

این فیلم نشان می‌دهد سینمای ایران ظرفیت خلق آثاری را دارد که از سطح سرگرمی صرف فراتر می‌روند و به بازتاب پیچیده‌ترین لایه‌های وجود انسان و جامعه می‌پردازند. «لاک‌پشت» در نهایت بیش از آنکه یک فیلم صرفاً داستان‌گو باشد تجربه‌ای روانشناختی و اجتماعی است که تماشاگر را به بازاندیشی دربارۀ اضطراب‌های فردی و جمعی وا می‌دارد. این اثر نشان می‌دهد چگونه ذهن انسان زیر فشار گذشته و ترس‌های فروخورده می‌تواند به میدان نبردی تبدیل شود که در آن مرز میان واقعیت و توهم فرو می‌ریزد. 

بهمن کامیار با جسارت این فروپاشی را نه فقط در قالب یک تراژدی فردی بلکه به عنوان استعاره‌ای از جامعه‌ای مضطرب و پرتنش به تصویر می‌کشد؛ جامعه‌ای که در آن افراد برای بقا به لاک دفاعی خود پناه می‌برند اما همین لاک به زندانی برایشان بدل می‌شود. فیلم توانسته است تصویری تکان‌دهنده از روان‌پریشی فردی و اضطراب جمعی ارائه دهد. 

اگر چه کاستی‌هایی چون ریتم کند یا شخصیت‌پردازی ناقص در آن دیده می‌شود اما ارزش‌های بنیادین اثر همچنان پابرجاست. «لاک‌پشت» یادآور این حقیقت است که سینما فراتر از سرگرمی می‌تواند آیینه‌ای باشد برای دیدن زخم‌های پنهان انسان و جامعه؛ آیینه‌ای که هرچند شکسته اما تصویری روشن از اضطراب‌های زمانه را بازتاب می‌دهد. 

انتهای پیام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *