صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

فراخوان رئیس عدلیه به اصحاب رسانه

صفحات داخلی

«لنگه کفش‌های سیبیلندرلا» با زبان مردم از هر قشری حرف می‌زند

۰۵ آذر ۱۴۰۴ - ۱۲:۱۴:۴۳
کد خبر: ۴۸۶۸۹۳۳
فرهاد اسماعیلی با بیان اینکه درام لنگه کفش‌های سیبیلندرلا زبانی ساده، روشن و سرراست دارد و دنبال پیچیدگی‌های فلسفی نیست، گفت: این نمایش با زبان مردم از هر قشری حرف می‌زند، شخصیت‌هایش آشنا هستند و جایی در زندگی واقعی مردم این سرزمین نفس می‌کشند. 

فرهاد اسماعیلی، کارگردان نمایش «لنگه کفش‌های سیبیلندرلا» در مورد چگونگی شکل‌گیری ایده این نمایش گفت: ایده‌های نمایشی مانند ابرهای پر باران یکباره نمی‌بارند. گاه برای مدتی تمام آسمان ذهنت را می‌پوشانند و به خودت می‌گویی الان است که یک زایش هنری رخ بدهد اما هیچ خبری نمی‌شود. 

اسماعیلی ادامه داد: زمانی دیگر در شیرین‌ترین لحظه‌ی خواب یکباره بیدارت می‌کند و به اجبار از تو می‌خواهد که در قالب یک جمله، چند خط، تعدادی روایت بی‌سر و ته، بارقه‌ای بلاتکلیف و تصویری نامفهوم آن را روی کاغذ ثبت کنی. شاید بعد از بیداری اصلا ندانی این نوشته‌ها چه معنایی برایت دارد اما به تدریج و در روندی نامنظم از خشکسالی و سیلاب در ذهنت رسوب می‌کند و ناگهان حس می‎‌می‌کنی در مسیر نگارش یک اثر کامل هستی. «لنگه کفش‌های سیبیلندرلا» نیز از این قاعده مثتثنی نبود. 

وی با بیان اینکه فکر می‌کنم بخش‌هایی از این متن وامدار دوران کودکی من باشد، افزود: زمانی که شوق خریدن کفش‌های نو در شب عید برایم تبدیل به کابوس می‌شد. وقتی که متوجه می‌شدم به توصیه‌ی نامهربانانه‌ی مادرم مجبورم همراه کفشی با دو اندازه بزرگتراز پایم به خانه برگردم یا زمانی که در آغاز تابستان از شوق خریدن یک کتانی شب اول با همان کتانی می‌خوابیدم تا مبادا یکی از برادرهایم فردایش آن‌ها را بی‌اجازه من بپوشد و به کوچه بزند. 

اسماعیلی اظهار داشت: البته شاید طبیعت رفتار پسرها در خانواده‌های پر جمعیت همین باشد. آن زمان‌ها پیش خودم فکر می‌کردم چقدر یوسفم و چقدر برادرانم میل انداختنم در چاه پابرهنگی دارند. فارغ از شوخی، کفش‌ها همیشه برای من یک سوال بوده‌اند که اتفاقا همین سوال را در متن نیز از زبان یکی از شخصیت‌ها بیان می‌کنم. «نمی دونم آدم‌ها مال کفشا هستن یا کفشا مال آدمان؟» 

به گفته کارگردان نمایش «لنگه کفش‌های سیبیلندرلا»، واقعیتی که در باره کارکرد کفش‌ها وجود دارد گاه ذهنیت آدمی را دگرگون می‌کند. مانند زمانی که متوجه می‌شوی کفش‌ها گاه نه برای پوشاندن پاها که بیشتر برای به نمایش گذاشتن پاها کاربرد دارند. 

وی تصریح کرد: وقتی یک کفش پایت را می‌زند و چاره‌ای جز پوشیدنش هم نداری تمام غم‌های دنیا در دلت می‌ریزد و احساس بی‌پناهی می‌کنی. آنوقت شروع به فلسفه بافی می‌کنی و روی بردار یاس و امید بندبازی می‌کنی در حالیکه یک جایی از پایت یا پاهایت در فشار و سایش و کنده شدن پوست است. بعدها این حال را در مواجهه با یک رابطه‌ی غلط با قلبت حس می‌کنی و به خودت می‌گویی کفش این رابطه برایم تنگ است. 

اسماعیلی با اشاره به اینکه متن نمایش را پنج بار بازنویسی کردم تا به شکل امروزی‌اش رسید، گفت: رسیدن به متن نهایی را زمان زیستنم با گروه روی صحنه تعیین می‌کند، اما تا امروز و پیش از بازبینی، بی‌شک در هنگام اجرای اثر نیز کار در مواجهه با تماشاگران صیقل خواهد خورد. نقاط قوت برجسته‌تر و ضعف و نقص‌ها نیز اصلاح خواهند شد. این طبیعت اجرای تئاتر است. 

وی در مورد سبک شاعرانه‌ای که در نمایشنامه بکار برده است، بیان کرد: علاقه‌ی من به کاریکلماتور به دورانی باز می‌گردد که در مطبوعات بودم. یعنی در دهه‌ی هفتاد قرن گذشته‌ی خودمان! کارهای ارزشمند پرویز شاپور مرا به دنیای کاریکلماتورهای شخصی‌ام هدایت کرد و نتیجه‌اش نوشتن کتاب «شوربای ایرانی» بود. از آن زمان تا کنون کاریکلماتورها اجاره‌نشین‌های ذهن من هستند. مهمانان ناخوانده‌ی خانه‌ی مادربزرگ مغزم که سر و صدایشان گاه بالا می‌رود. 

اسماعیلی با اشاره به اینکه کاریکلماتورها گاه نه در شکل کاریکاتوری کلمات که بیشتر در قالب پیکره‌های پاپیه ماشه خود را نشان می‌دهند، افزود: از جمله در همین نمایش «لنگه کفش‌های سیبیلندرلا» که با لنگه کفش‌های مردم تابلو کفش ساخته‌ام. هر بار به مجموعه لنگه کفش‌هایم که پاپیه ماشه کرده‌ام، نگاه می‌کنم کلی کاریکلماتور از جنس کفش به ذهنم هجوم می‌آورد. انگار کفش‌های گل و گشادم تنپوش مغز کوچکم شده‌اند. 

کارگردان نمایش «لنگه کفش‌های سیبیلندرلا» عنوان کرد: انقدر از اینکه یکی، کفش‌هایم را اشتباهی پا کند به هم می‌ریزم که فقط می‌توانم بگویم: پا تو کفش حیات وحشم نکن! در ازدحام جاکفشی، پیوند کفش‌ها رقم‌می خورد. کفش بی‌صاحب خوراک مستراح است. با کفش‌های دیروز نمی‌توان به سفر فردا رفت. 
وی با بیان اینکه جذابترین کاریکلماتورهای عمرم را از همین مردم نازنین در کوچه و بازار شنیده‌ام، گفت: از دید من سعدی، حافظ و مولانا به گستره‌ی سفره‌ی فرهنگی مردم این سرزمین تکثیر شده‌اند و هیچ قدرتی نمی‌تواند اینگونه گفتارهای نغز و نقد را به هر دلالتی از مردمم بستاند. 
به گفته اسماعیلی، درام لنگه کفش‌های سیبیلندرلا زبانی ساده، روشن و سرراست دارد، دنبال پیچیدگی‌های فلسفی نیست، با زبان مردم از هر قشری حرف می‌زند، شخصیت‌هایش همه آشنا هستند و جایی در زندگی واقعی مردم این سرزمین نفس می‌کشند و نبض دارند. 

وی درباره نمایشگاهی از تابلو کفش‌ها که در کنار نمایش «لنگه کفش‌های سیبیلندرلا» برپاشده است، عنوان کرد: به نظر من تجربه‌ی تئاتر یک رویداد تک‌ساحتی نیست، بلکه اتفاقی جمعی است همراه با تجربه‌ای تجسمی، موسیقایی، ذهنی و نمایشی. به عبارت ساده من و تیمم، تئاتر را نمی‌سازیم، بلکه جمع جبری ما، بازیگران و تماشاگران است که نمایش را شکل می‌دهد. 

کارگردان نمایش «لنگه کفش‌های سیبیلندرلا» تصریح کرد: تابلو کفش‌هایی که در اتاق انتظار تماشاخانه بر دیوارها آویخته شده یک آلبوم تصویری از حس مشترک آدم هاست، کفش‌های یک لنگه‌ای که نمی‌دانم پیش‌تر از این، پای چه کسی با چه نوع از زندگی بوده و امروز به دستم رسیده است. 

اسماعیلی ادامه داد: فقط این را می‌دانم که این لنگه کفش‌ها مرحمتی هموطنان از شمال، جنوب، شرق و غرب ایران است که محترمانه تقدیم کرده‌اند. به این ترتیب بخش لنگه کفش‌های نمایشم تهیه کننده داشته است! شوخی تلخی است ولی واقعیت دارد. 

وی در مورد مدت زمانی که صرف ساخت تابلو کفش‌ها شده است، بیان کرد: برای من زمان یعنی با هم بودن. من وقت‌های تنهایی را زمان نمی‌خوانم. کل تابستان را با لنگه کفش‌ها گذراندم. در خلال تمرینات روزانه که از سال گذشته در تماشاخانه همای سعادت شروع شد و به دلیل وقفه‌ی چند ماهه‌ای که برای دریافت پاسخ از تئاتر شهر ایجاد شد، پروژه یکسال طول کشید. اما واقعیت همین است. مملکت یک تئاتر شهر و بی‌شمار همکارتئاتری… تا کی نوبت به رعیت پاپتی برسد. 

انتهای پیام/


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *