ریاکاری به سبک آمریکاییها در فیلم «خانهای از دینامیت»
میلاد نجفی_ هرچند که پرداخت به مسائل غیرسینمایی موردعلاقه نگارنده نیست اما اصولا کاترین بیگلو، آثارش و خصوصا این آخری شما را لاجرم به آن سمت میبرند. پس بد نیست که ابتدا کمی درباره مسائل غیر تکنیکی سینما در این فیلم بحث کنیم. فیلمساز شناختهشده آمریکایی به زبانی از همان فیلمسازان سفارشیساز شناخته میشود. نه اینکه بخواهیم با این عنوان تواناش در کارگردانی را زیر سوال ببریم اما کافیست The Hurt Locker یا Zero Dark Thirty را از او دیده باشید تا به این امر واقف شوید.
بیگلو در فیلم جدیدش یعنی «خانهای از دینامیت» سراغ یک سوژه تماما سیاسی رفته است. در یک روز معمولی مسئولان امنیتی و دفاعی ایالات متحده متوجه پرتاب یک موشک اتمی به سمت خاک آمریکا میشوند! بله؛ از همان جنس قصههایی که بارها در هالیود تکرار شده. یعنی تهدیدی علیه ایالات متحده، اما اینبار نه از جنس یک عملیات تروریستی یا گروگانگیری؛ بلکه یک حمله اتمی.
یعنی تنها حکومتی که در طول تاریخ از بمبهای هستهای علیه چند شهر استفاده و باعث کشتار هزاران نفر شده، در مقام قربانی قرار میگیرد! بیش از حد ریاکارانه است! نه؟! شاید در نظر اول این فیلم اثری در تقبیح ساخت و استفاده از بمبهای هستهای به نظر برسد ولی با کمی دقت درمییابیم که نمیتوان فیلم بیگلو را در کنار فیلمی مثل «دکتر استرنجلاو» ساخته استنلی کوبریک قرار داد. «خانهای از دینامیت» بیش از آنکه در تقبیح تسلیحات هستهای باشد، در رثای مظلومیت دولت امریکاست. کشوری که پس از جنگ دوم جهانی همواره مهاجم بوده و نه در مقام قربانی.
یک فیلم کوتاهِ بلند
اما یازدهمین فیلم کارنامه فیلمساز مشهور آمریکایی چه آوردهای برایش دارد؟ آیا به موفقیت The Hurt Locker یا Detroit رسیده؟ دریک کلام؛ نه! شاید قصه یک خطی «خانهای از دینامیت» جذاب باشد ولی باید گفت که فیلمساز، برای یک دکمه، کتی دوخته! زمان شناسایی موشک پرتاب شده به سمت آمریکا تا لحظه برخورد ۲۰دقیقه است.
در بهترین حالت زمان مفید فیلم همین است. ما با حادثهای طرفیم که منشا آن مشخص نیست! موشکی سرگردان و بیکس و کار به سمت ایالات متحده پرتاب شده. در ۲۰دقیقه روند پروتکلهای استاندارد دولت آمریکا در چنین شرایطی را میبینیم و دفعه بعد همان اتفاقات و روند را از POV دیگر افراد دخیل در ماجرا دنبال میکنیم. یعنی قصهای که تمام شده را دوباره و دوباره و فقط در لوکیشنهای دیگر مرور میکنیم. هیچ دیتای جدید یا موثری در کار نیست.
مخاطب از نیمههای فیلم متوجه میشود که در یک چرخه تکراری گرفتار شده. درواقع فیلمساز، یک فیلم کوتاه را با این بهانه کش داده! هرکدام از بخشها و روایتها اگر حذف شود، هیچ آسیبی به فیلم وارد نخواهد شد و مخاطب چیزی را ازدست نمیدهد. در جایی از فیلم بین رئیس جمهور آمریکا و دیگران بحث میشود که چرا برای جایگزین شدن فرضی چندباره قاضی فدرال تمرین کردهاند ولی برای این موقعیت مهم نه! رئیسجمهور پاسخ میدهد که چون کسی خیال چنین شرایطی را هم نمیکرده. بله! این اعتراف ناخواسته کارگردان درباره فیلم است. کاترین بیگلو سراغ سوژه و موقعیتی تخیلی رفته که کسی حتی به آن فکر هم نمیکند.
انتهای پیام/