صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

فراخوان رئیس عدلیه به اصحاب رسانه

صفحات داخلی

روایت تولدی دوباره؛ از «سید آزادگان» تا تقریظی که خستگی زدود

۰۹ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۰:۰۸:۲۸
کد خبر: ۴۸۵۳۸۸۹
محمد قبادی، نویسنده «پاسیاد پسر خاک»، از سفر پژوهشی خود برای کشف ابعاد پنهان زندگی «سید آزادگان» و چالش‌های ترسیم چهره‌ای انسانی و تمام‌قد از او، فراتر از خاطرات مرسوم اسارت می‌گوید.

کتاب «پاسیاد پسر خاک»، اثری از «محمد قبادی»، تنها یک زندگینامه نیست؛ تلاشی است برای ترسیم تمام‌قد مردی که سلوکش در سخت‌ترین روز‌های اسارت، «مکتب انسانیت» را بنیان نهاد. این کتاب که به روایت زندگی و مجاهدت‌های حجت‌الاسلام والمسلمین «سید علی‌اکبر ابوترابی فرد» می‌پردازد، پس از گذشت سال‌ها از انتشار، با تقریظ رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، جانی دوباره گرفت و نگاه‌ها را بار دیگر به سمت «سید آزادگان» چرخاند. 

محمد قبادی، پژوهشگر و نویسنده‌ای که سال‌ها در تاریخ انقلاب اسلامی قلم زده، در این اثر کوشیده است تا از ورای خاطرات پراکنده و تصویر محدود «اسارت»، به ریشه‌های شخصیتی مردی نفوذ کند که از همراهی با شهید اندرزگو در مبارزات پیش از انقلاب تا هم‌سنگری با مصطفی چمران در جبهه‌های جنگ و رهبری معنوی هزاران اسیر در اردوگاه‌های بعثی، همواره بر مدار اخلاق و انسانیت حرکت می‌کرد. 

در این گفت‌و‌گو، محمد قبادی از انگیزه‌هایش برای نگارش این کتاب، چالش‌های پژوهش، کشف لایه‌های پنهان زندگی سید آزادگان و میراث ماندگار او برای امروز و فردای ایران می‌گوید؛ روایتی که نشان می‌دهد چرا «پاسیاد پسر خاک» فراتر از یک کتاب، یک ضرورت برای شناخت و بازخوانی است.

از دغدغه شناخت تا تقریظ رهبری؛ تولد یک اثر

محمد قبادی گفت‌و‌گو را با انگیزه‌های شخصی خود برای ورود به جهان زندگی سید علی‌اکبر ابوترابی فرد آغاز می‌کند؛ انگیزه‌ای که از یک نیاز درونی برای شناخت آغاز شد و به دغدغه‌ای برای شناساندن ایشان به جامعه رسید. او می‌گوید: «اینکه چرا رفتم سراغ زندگی و زمانه مرحوم حاج آقا ابوترابی فرد، اول از همه به خاطر این بود که خودم در مورد ایشان بیشتر بدانم و با منش و سلوک ایشان آگاهی بیشتری پیدا کنم. پس از آن، امیدوار بودم که وقتی کار به سرانجام رسید، افراد و علاقه‌مندان بیشتری با آقای ابوترابی فرد آشنا شوند و از زندگی او بهره ببرند.» 

توجه رهبر معظم انقلاب و نگارش تقریظ بر این کتاب، نقطه عطفی در دیده شدن آن بود. قبادی درباره علت این توجه معتقد است: «واقعاً نمی‌توانم نیت‌خوانی کنم، اما می‌دانم که ایشان به عنوان یک شخصیت تراز و عالی‌رتبه فرهنگی، فارغ از جنبه‌های سیاسی و مذهبی، یک کتابخوان حرفه‌ای هستند. احتمالا از این حیث که با حاج آقا از پیش از انقلاب آشنایی داشتند -همان‌طور که خودشان در متن تقریظ هم اشاره کرده‌اند- مایل بودند بدانند این کتاب چه چیزی برای گفتن دارد. این تلقی من است.» 

این تقریظ برای نویسنده، هم «قوت قلب» و هم «چشم و چراغ» مسیر بوده است. قبادی توضیح می‌دهد: «نگارش تقریظ در بهمن ۱۳۸۸، یعنی همان سال انتشار کتاب، برای من یک «دستت درد نکند» بزرگ بود که خستگی همه آن سال‌ها را از تنم به در کرد. از سوی دیگر، این اقدام یک جنبه ترویجی و تربیتی برای جامعه داشت. ایشان کتابی را معرفی کردند تا جامعه به سمت کتاب‌خوانی برود و این نفسِ کتاب خواندن، اتفاق مبارکی است که ان‌شاءالله گسترش پیدا کند.»

اقبال به «پاسیاد پسر خاک» تنها به تقریظ رهبر انقلاب محدود نشد. این کتاب که اکنون به چاپ یازدهم رسیده، پیش از این نیز جوایز متعددی را از آن خود کرده بود. نویسنده یادآوری می‌کند: «کتاب در همان سال‌های اول انتشار، در بخش جنبی بیست و هشتمین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی تقدیر شد، در جشنواره شهید آوینی رتبه برگزیده را کسب کرد و در جشنواره دوسالانه آثار حوزه هنری نیز حائز رتبه برگزیده شد. این نشان می‌دهد که هم اقبال عمومی با اثر همراه بود و هم کارشناسان جشنواره‌ها به آن توجه داشتند و من خوشحالم که در کنار همه این کارشناسان، یک کتابخوان حرفه‌ای مانند رهبر انقلاب نیز آن را پسندیدند.» 

«پاسیاد پسر خاک»؛ عنوانی که بهبودی بر کتاب نهاد

عنوان کتاب، ترکیبی است خوش‌آهنگ، فارسی و پرمعنا که در همان نگاه اول، مخاطب را به درنگ وامی‌دارد. قبادی درباره انتخاب این نام می‌گوید: «زمانی که نگارش کتاب تمام شد، مسئولیت دفتر ادبیات انقلاب اسلامی با آقای هدایت‌الله بهبودی بود. من سال‌ها با ایشان همکاری نزدیک داشتم و به قلم و ذوق ایشان اعتماد داشتم. از ایشان خواهش کردم که برای کتاب عنوانی انتخاب کنند. ابتدا با من شوخی کردند و گفتند پدر و مادر این کتاب کسی دیگر است، چرا من برایش اسم انتخاب کنم؟ اما من اصرار کردم، چون ایشان فارغ از جایگاه مدیریتی، نویسنده‌ای صاحب‌سبک و انسانی خوش‌قریحه هستند. ایشان هم پذیرفتند و یکی دو روز بعد، عنوان «پاسیاد پسر خاک» را به من اعلام کردند. احساس کردم یک عنوان بکر و دقیق است.

«پاسیاد» و «پسر خاک» هر دو کلماتی فارسی هستند و خدا را شکر عنوان خوبی شد که با آن احساس نزدیکی می‌کنم.»

پژوهشی برای ترسیم تمام‌قد یک انسان؛ فراتر از خاطرات اسارت

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های «پاسیاد پسر خاک»، خروج از روایت‌های کلیشه‌ای و محدود به دوران اسارت است. قبادی دریافت که تصویر عمومی از سید آزادگان، ناقص است و برای شناخت ریشه‌های مقاومت و رهبری او، باید به تمام زندگی‌اش پرداخت. او توضیح می‌دهد: «از زمان آشنایی با ایشان و به‌خصوص پس از رحلتشان در خرداد ۱۳۷۹، می‌دیدم که هرکس صحبت می‌کند، بیشتر درباره دوره اسارت ایشان حرف می‌زند. کمتر کسی می‌گفت آقای ابوترابی فرد در چه خانواده‌ای متولد شدند، کجا درس خواندند و چه فعالیت‌هایی داشتند. چند کتاب خاطرات منتشر شده بود، اما جای یک کار پژوهشی جامع خالی بود.» 

این احساس نیاز، او را به مسیری دقیق و چندلایه هدایت کرد: «با توجه به تجربه‌ام در پژوهش‌های تاریخ انقلاب، تصمیم گرفتم ورود کنم. ابتدا تمام منابع کتابخانه‌ای و نشریات منتشرشده را جمع‌آوری کردم. سپس به مراکز اسنادی مانند اسناد جمعیت هلال احمر مراجعه کردم و البته از اسناد منتشرنشده هم بهره بردم. پس از اتمام یادداشت‌برداری‌ها، سراغ گفت‌و‌گو با شخصیت‌هایی رفتم که در مقاطع مختلف زندگی با حاج آقا ابوترابی فرد زیسته بودند و منش و رفتار ایشان را از نزدیک می‌شناختند. حاصل همه اینها، یک کار پژوهشی در بستر تاریخ شد که امروز پیش روی شماست.» 

همراه با اندرزگو، هم‌سنگر چمران؛ روایتی از مبارزه و مجاهدت

بخش مهمی از کتاب به سوابق مبارزاتی مرحوم ابوترابی فرد پیش از انقلاب و حضورش در جبهه‌های جنگ می‌پردازد. ارتباط ایشان با شهید سید علی اندرزگو، یکی از فصول خواندنی است. قبادی روایت می‌کند: «حاج‌آقا در تابستان ۱۳۴۹، زمانی که در نجف درس می‌خواندند، حامل اعلامیه‌های امام (ره) از نجف به ایران بودند. این اعلامیه‌ها که در چمدان جاسازی شده بود، در مرز توسط ساواک شناسایی و ایشان دستگیر و زندانی می‌شوند. پس از آزادی، در سال‌های اول دهه ۵۰، شهید اندرزگو که از مبارزات ایشان مطلع بود، به دیدنشان می‌رود و همان‌جا زمینه آشنایی و همکاری آنها فراهم می‌شود.» 

این همکاری تا آستانه شهادت اندرزگو ادامه داشت. قبادی با ارجاع به تقریظ رهبری می‌گوید: «این آشنایی آن‌قدر عمیق بود که شهید اندرزگو آقای ابوترابی را در مشهد به منزل رهبر انقلاب برده بود و بر وثاقت ایشان تاکید کرده بودند. ایشان تا شب قبل از شهادت اندرزگو در دوم شهریور ۱۳۵۷، همراه و همگام بودند. قرار بود فردای آن روز سفری با هم بروند، اما شهید اندرزگو به خاطر مراسم احیای شب بیست‌ویکم ماه رمضان در تهران ماندگار شد و با وجود تذکر حاج‌آقا، به منزلی رفت که متاسفانه منجر به شناسایی و شهادتشان شد و آن سفر هرگز اتفاق نیفتاد.» 

ارتباط با شهید مصطفی چمران، برگ دیگری از زندگی مجاهدانه سید آزادگان است. قبادی توضیح می‌دهد: «با شروع جنگ و درگیری‌های غرب کشور، گروهی از رزمندگان قزوین به آن منطقه رفتند و زمینه آشنایی با شهید چمران شکل گرفت. آقای ابوترابی که پیش از آن رئیس شورای شهر قزوین بود، با اجازه امام راهی جبهه شد و از طریق یکی از بستگان به ستاد جنگ‌های نامنظم معرفی شد. ابتدا کمی دست‌به‌سرش می‌کنند، اما شهید چمران به عنوان یک شخصیت کارکشته نظامی و سیاسی، به‌سرعت به جوهره وجودی حاج آقای ابوترابی فرد پی می‌برد و مسئولیت یک گروه را به ایشان می‌سپارند.» 

این همراهی کوتاه، پیوندی عمیق میان آن دو ایجاد کرد: «این دوره اگرچه از نظر زمانی کوتاه بود؛ از شهریور تا ۲۶ آذر ۵۹ که ایشان اسیر شدند، اما یک پیوند قلبی عمیق ایجاد کرد. وقتی خبر قطعی از زنده بودن یا شهادت ایشان نبود، سرانجام خبر شهادتشان اعلام شد. همان زمان شهید چمران دل‌نوشته‌ای بلند و سرشار از شناخت معنوی برای آقای ابوترابی فرد نوشت. جالب است که سال‌ها بعد، پس از آزادی حاج‌آقا، وقتی خبر شهادت چمران را به ایشان دادند، او نیز دل‌نوشته‌ای خواندنی در رثای آن شهید بزرگوار نوشت.» 

پیوند پدر و پسر؛ انتخابی میان خلبانی و طلبگی

رابطه سید علی‌اکبر با پدرش، آیت‌الله سید عباس ابوترابی، نمونه‌ای از احترام و اطاعت همراه با درک متقابل بود. این رابطه در یکی از مهم‌ترین بزنگاه‌های زندگی او نقشی تعیین‌کننده داشت. قبادی می‌گوید: «پس از گرفتن دیپلم ریاضی، حاج‌آقا مصمم بودند که به دانشکده افسری برود و خلبان نیروی هوایی شوند. پدرشان، آیت‌الله سید عباس، مخالف بودند، اما هرگز این مخالفت را با زور تحمیل نکردند، بلکه صرفا توصیه می‌کردند. وقتی حاج‌آقا برای ثبت‌نام رفتند، خودشان متوجه شدند که آنجا جای ایشان نیست و حرف پدر درست بوده است.» 

پس از این انصراف، پیشنهاد دیگری مطرح شد: سفر به آلمان برای تحصیل. اینجا بود که پیشنهاد پدر، مسیر زندگی پسر را برای همیشه تغییر داد: «آیت‌الله سید عباس به پسرشان گفتند حالا که می‌خواهی تصمیم جدیدی بگیری، بیا مدتی به مشهد برو و با معارف قرآنی آشنا شو، بعد اگر خواستی برو. حاج‌آقا به مشهد رفتند و در محضر شیخ مجتبی قزوینی، آغاز زندگی طلبگی و دوره رشد معنوی ایشان کلید خورد. دیگر چنان شیفته این فضا شدند که از رفتن به آلمان منصرف شدند و حتی خودشان را از چشم دایی‌شان که اصرار به این سفر داشت، مخفی می‌کردند.» 

حفظ جان و جسم؛ سنگ‌بنای مقاومت در اسارت

قبادی با اشاره به خاطره‌ای کلیدی، فلسفه رهبری ابوترابی فرد در اسارت را تبیین می‌کند؛ فلسفه‌ای که بر «حفظ جان و جسم اسرا برای خدمت به آینده کشور» استوار بود. او به روایت «ملاصالح قاری»، مترجم ایرانی در اردوگاه‌های عراق، اشاره می‌کند: «در ماه‌های اول اسارت، آقای ابوترابی سنگ‌بنای یک سبک زندگی جدید را گذاشتند. ایشان از طریق یکی از اسرا به ملاصالح پیام دادند که به اسرای ایرانی بگو با عراقی‌ها درگیر نشوند. آنها باید جسم و جانشان را سالم به کشور بازگردانند تا به کشور خدمت کنند. این اولین پیام شفاهی و راهبردی حاج‌آقا بود.» 

این رویکرد، جان هزاران نفر را نجات داد. نویسنده پاسیاد پسر خاک تاکید می‌کند: «بار‌ها از خود آزادگان شنیدم که اگر دستور‌ها و سلوک آقای ابوترابی فرد نبود، شاید خیلی از بچه‌ها به کشور برنمی‌گشتند، یا اگر برمی‌گشتند، سالم نبودند. این نگاه، اهمیت حفظ انسان‌ها را در تفکر ایشان نشان می‌دهد.» 

میراث سید آزادگان؛ اخلاق‌مداری برای همبستگی ملی

بیش از دو دهه از وفات «سید آزادگان» می‌گذرد، اما به باور محمد قبادی، میراث او امروز زنده‌تر و ضروری‌تر از هر زمان دیگری است. او در پایان می‌گوید: «سبک زندگی حاج آقای ابوترابی فرد یک سبک زندگی معناگرا و اخلاق‌مدارانه بر مدار انسان است. جایگاه انسانیت در ادبیات فکری ایشان بسیار مهم بود. خدمت به همنوع برای او معادل اجرای احکام الهی بود. منش او به عنوان یک روحانی متواضع و اخلاق‌مدار می‌تواند امروز به همه ما بیاموزد که تحملمان را نسبت به یکدیگر و سختی‌ها بالا ببریم.» 

قبادی معتقد است همان منطقی که در اردوگاه‌ها وحدت آفرید، امروز نیز می‌تواند راهگشای جامعه باشد: «همان‌طور که ایشان توانستند با آن سلوک، بین اسرای ایرانی همبستگی ایجاد کنند، اگر ما هم از این سبک زندگی پیروی کنیم، می‌توانیم به یک اتحاد و همبستگی ملی برسیم. این همان چیزی است که امروز مورد تاکید رهبر انقلاب است و همه ما به اهمیت آن پی برده‌ایم تا در کنار یکدیگر، از این دوران عبور کنیم.»

انتهای پیام/


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *