صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

فراخوان رئیس عدلیه به اصحاب رسانه

صفحات داخلی

بوسه‌های مادرانه بر گهواره‌های خالی/ ندای مادران شهید در همایش شیرخوارگان حسینی

۰۶ تير ۱۴۰۴ - ۱۱:۲۸:۲۸
کد خبر: ۴۸۴۳۶۰۷
دسته بندی‌: فرهنگی ، عمومی
وقتی صدای گهواره‌های خالی از صدای نوحه بلندتر شد. مادران شهید آمدند تا به جای اشک، «عهد» بیاورند. اینجا، هر دستی که نوزادی را بوسه می‌زند، یادگاری از دست‌های کوچکی است که برای همیشه بسته شد. این همایش، دیگر فقط مراسم نبود؛ سوگواره‌ای بود برای همه علی‌اصغر‌های زمانه - از کربلا تا ایران.

صدای گهواره‌های خالی، قصه‌ی مادرانی است که این محرم، نه فقط برای علی‌اصغر (ع)، که برای طفلانِ خودشان هم سوگوارند.

مادرِی برای شیرخوار چهار ماهه شهیدش آمده بود که ترکشِ بمب، خوابِ شیرینش را به خون کشید. حالا، در میان جمعیتِ، گهواره‌ی خالی‌اش را تاب می‌داد و زمزمه می‌کرد:
می‌گفتن بمباران شده... دویدم سمت خانه... همه‌چی پر از دود بود. تو را توی آغوشم گرفتم، اما دیگر چشمانت را باز نکردی... امروز آمدم تا بگم: فرزندم! تو هم طفلِ حسینی... هم‌قدِ علی‌اصغر (ع) حسینی...، در حین اشک‌هایش روی عکسِ فرزندش می‌چکید؛ عکسی که با روبانِ سبز به سینه‌اش بسته بود.

نذرم را با خونِ پسرم امضا کردم...
در آن سوی مراسم مادری بود که فرزند سه ساله‌اش در حمله‌ی شبانه، زیر آوار مانده بود. حالا، در مراسم، نوزاد برادرزاده‌اش را در آغوش فشرده و به آسمان نگاه می‌کرد:
امروز نذرم این است که هر محرم، یک طفلِ حسینی را به نام تو بوس زنم... تا روزى که خودم هم کنارت بمیرم. دست‌هایش می‌لرزید وقتی نوزاد را به سینه‌اش می‌چسباند؛ انگار فرزندش را دوباره زنده می‌کند.

اشک‌هایم را به رودِ فرات می‌ریزم…
مادری را دیدم، دخترش هشت ماهه بود که در آتشِ جنگ سوخت. حالا، در گوشه‌ای از مصلی، بر روی زمین نشسته بود و با نوازشِ پتوى صورتىِ دخترش، حرف می‌زند:
بوى تنِ تو هنوز روى پتو مانده... آخرین بارى که بغلت کردم، گرمات توى سینه‌ام مانده. حالا هر شب خوابت را مى‌بینم؛ انگار از فرات براى من آب مى‌آورى... مى‌دانم تو هم کنارِ رقیه (س) ایستادی. امروز آمدم تا نذرى کنم: دخترم! روزِ ظهور، صدایت را از پشتِ ابر‌ها بشنوم...

و سپس پتو را بوى مى‌کرد و در سکوت، به تصویرِ کودکِان شهید خیره مى‌شد.

اما امروز یک ندا مصلی تهران را پر کرده بود: «ما مادرانِ زمین، فرزندانمان را به آسمان پیوند زدیم...»

وقتى بانگِ «لبیک یا حسین (ع)» بلند مى‌شد، این مادران، دست‌هاى خالى‌شان را به سوى آسمان دراز مى‌کردند. نه براى وداع که براى «عهد».

ما مى‌دانیم فرزندانمان در جبهه‌اى بزرگ‌تر جنگیدند، امروز، نذرمان این است که: هر اشکِ ما، دعوت‌نامه‌اى براى فرجِ امام زمان (عج) باشد و هر بوسه‌اى که بر پیشانىِ طفلانِ حسینى مى‌زنیم، پیامى براى فرزندانِ شهیدمان باشد: «شما را تنها نخواهیم گذاشت»؛ و اینگونه، همایش شیرخوارگان حسینى، تبدیل به مجلسی از عشقِ بی‌پایانِ مادرانِ شهید شد، عشقی که از کربلا تا غزه و از تهران تا قلبِ آسمان جاریست.

انتهای پیام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *