صفحه نخست

رئیس قوه قضاییه

اخبار غلامحسین محسنی اژه‌ای

اخبار سید ابراهیم رئیسی

اخبار صادق آملی لاریجانی

قضایی

حقوق بشر

مجله حقوقی

سیاست

عکس

جامعه

اقتصاد

فرهنگی

ورزشی

بین‌الملل- جهان

فضای مجازی

چندرسانه

اینفوگرافیک

حقوق و قضا

محاکمه منافقین

فراخوان رئیس عدلیه به اصحاب رسانه

صفحات داخلی

مطالعه تاسکیگی؛ ۴۰ سال آزمایش انسانی در آمریکا

۰۹ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۸:۰۰:۰۳
کد خبر: ۴۸۲۶۱۹۶
دسته بندی‌: حقوق بشر ، عمومی
هدف مطالعه تاسکیگی مشاهده تاریخچه طبیعی سیفلیس درمان‌نشده در جمعیت‌های سیاه پوست بود، اما افراد مورد آزمایش از این موضوع بی‌اطلاع بودند.

حدود ۶۰۰ مرد سیاه‌پوست از سال ۱۹۳۲ از شهر ماکون در ایالت آلاباما برای شرکت در یک آزمایش علمی درمورد سیفلیس استخدام شدند.

سرویس بهداشت عمومی آمریکا (USPHS) مطالعه تاسکیگی سیفلیس درمان‌نشده را انجام می‌داد و شامل آزمایش خون، اشعه ایکس، ضربه زدن به ستون فقرات و کالبد شکافی افراد بود.

هدف این مطالعه مشاهده تاریخ طبیعی سیفلیس درمان‌نشده در جمعیت‌های سیاه‌پوست بود. اما افراد مورد آزمایش از این موضوع بی‌خبر بودند و به آنها گفته شد که برای مشکل‌های خونی تحت درمان هستند. 

این افراد در واقع هیچ درمانی دریافت نکردند. حتی پس از اینکه پنی‌سیلین به‌عنوان یک درمان مطمئن برای سیفلیس کشف شد، بیشتر افراد مورد آزمایش آن را دریافت نکردند. 

برای درک واقعی ماهیت فجیع آزمایش تاسکیگی، نیازمند زمینه‌های اجتماعی، تاریخچه و درک این موضوع هستیم که چند بار به سازمان‌های دولتی فرصت داده شد تا این آزمایش انسانی را متوقف کنند، اما آنها این کار را نکردند. 

تصویب متمم سیزدهم قانون اساسی آمریکا در سال ۱۸۶۵ به‌طور رسمی به بردگی سیاه‌پوستان پایان داد. اما در اوایل قرن بیستم، چشم‌انداز فرهنگی و پزشکی آمریکا هنوز براساس مفاهیم نژادپرستانه ساخته شده و غرق در آن شده بود. داروینیسم اجتماعی درحال افزایش بود و بر بقای قوی‌ترین افراد تاکید می‌کرد و نژادپرستی علمی (روشی شبه‌علمی استفاده از علم برای تقویت تعصب‌های نژادی) رایج بود. بسیاری از سفیدپوستان از قبل خود را برتر از سیاه‌پوستان می‌دانستند و علم و متخصصان پزشکی از تقویت این سلسله مراتب خوشحال بودند. 

پیش از پایان برده‌داری، نژادپرستی علمی برای توجیه تجارت برده‌های اهل آفریقا استفاده می‌شد. دانشمندان استدلال می‌کردند که مردان آفریقایی به‌دلیل قدرت بدنی و ذهن ساده‌شان برای بردگی مناسب هستند. آنها استدلال می‌کردند که بردگان دارای سیستم عصبی اولیه هستند، بنابراین مانند سفیدپوستان درد را تجربه نمی‌کنند. ادعا می‌شد که سیاه‌پوستان آمریکایی به بردگی گرفته‌شده در جنوب از بیماری روانی با نرخ کمتری نسبت به همتایان آزاد شمالی خود رنج می‌برند. 

درطول جنگ داخلی آمریکا و پس از آن گفته می‌شد که آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار، گونه‌ای متفاوت از آمریکایی‌های سفیدپوست هستند و تصور می‌شد که کودکان با نژاد ترکیبی مستعد ابتلا به بسیاری از مسائل پزشکی هستند. 

پزشکان آن زمان مدعی بودند که رهایی بردگان باعث وخامت روحی، اخلاقی و جسمی جمعیت سیاه‌پوست شده است؛ بسیاری بر این باور بودند که آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار محکوم به انقراض هستند و بحث‌هایی در مورد نامناسب بودن فیزیولوژی آنها برای آب و هوای سردتر آمریکا مطرح شد. 

آنها همچنین مدعی بودند که همه سیاه‌پوستان، صرف نظر از تحصیلات، پیشینه، موقعیت‌های اقتصادی یا شخصی، نمی‌توانند متقاعد شوند که برای سیفلیس درمان شوند. بنابراین، سرویس بهداشت عمومی آمریکا مطالعه تاسکیگی را توجیه کرده و آن را یک مطالعه در طبیعت به‌جای یک آزمایش نامید که به معنای مشاهده پیشرفت طبیعی سیفلیس در جامعه‌ای است که به‌دنبال درمان نیست. 

سرویس بهداشت عمومی آمریکا مطالعه خود را در شهر کوچک ماکون انجام داد، زیرا تخمین می‌زد که ۳۵ درصد از جمعیت آن به سیفلیس مبتلا هستند. بیماران اولیه بین ۲۵ تا ۶۰ سال در سال ۱۹۳۲ تحت پوشش دریافت به‌اصطلاح مراقبت‌های پزشکی رایگان برای آنچه مشکل‌های خونی خوانده شده بود استخدام شدند. به آنها گفته شد که این درمان تنها ۶ ماه طول می‌کشد، اما آنها تحت معاینه‌های فیزیکی، اشعه ایکس، ضربه زدن به ستون فقرات و پس از مرگ، کالبد شکافی قرار گرفتند.

محققان به‌دلیل ترس سیاه‌پوستان از اینکه معاینه‌های فیزیکی در واقع به منظور جذب آنها به ارتش بوده، با کمبود شرکت‌کنندگان مواجه شدند. پزشکان برای کاهش این ترس‌ها، شروع به معاینه زنان و کودکان نیز کردند. مردانی که مبتلا به سیفلیس تشخیص داده شده بودند و در سن مناسبی بودند برای مطالعه انتخاب شدند. 

محققان در سال ۱۹۳۳ تصمیم گرفتند این مطالعه را طولانی‌مدت ادامه دهند. آنها بیش از ۲۰۰ بیمار کنترل را که سفلیس نداشتند، انتخاب کردند (به سادگی آنها را به گروه سفلیس مثبت منتقل کردند). آنها همچنین شروع به دادن دارو‌های بی‌اثر (پماد یا کپسول با دوز‌های بسیار کم نئوآرسفنامین یا جیوه) به تمام بیماران کردند تا باورشان را مبنی بر اینکه در حال درمان هستند، تقویت کنند. 

با گذشت زمان، بیماران شروع به عدم حضور در قرار ملاقات خود کردند. سرویس بهداشت عمومی آمریکا برای انگیزه بیشتر آنها برای باقی ماندن بخشی از مطالعه پرستاری به نام یونیس ریورز را استخدام کرد تا آنها را به محل ملاقاتشان ببرد و بازگرداند، غذای گرم برای آنها فراهم کند و دارو‌های آنها را ارائه دهد. 

چندین بار در طول آزمایش، محققان فعالانه تلاش کردند تا اطمینان حاصل کنند که افراد تحت درمان سیفلیس قرار نگرفته‌اند. آنها در سال ۱۹۳۴ فهرستی از افراد خود را در اختیار پزشکان شهر ماکون قرار داده و از آنها خواستند که آنها را درمان نکنند. در سال ۱۹۴۰ آنها همین کار را با وزارت بهداشت آلاباما انجام دادند. در سال ۱۹۴۱ بسیاری از مردان سیاه‌پوست مورد آزمایش به خدمت سربازی اعزام شدند و سیفلیس آنها در معاینه پزشکی ورودی به ارتش کشف شد، بنابراین محققان به جای اینکه اجازه دهند سیفلیس آنها درمان شود، آنها را از ارتش خارج کردند.

در همین زمان بود که ماهیت واقعی مطالعه تاسکیگی مشخص شد. محققان به‌جای مشاهده و مستندسازی ساده پیشرفت طبیعی سیفلیس در جامعه سیاه‌پوستان (همان‌طور که برنامه‌ریزی شده بود)، مداخله کردند؛ آنها ابتدا به شرکت‌کنندگان گفتند که تحت درمان هستند (که دروغ بود)، و سپس دوباره با از مراجعه شرکت‌کنندگان به درمان که می‌توانست جان آنها را نجات دهد، جلوگیری کردند. 

قانون هندرسون در سال ۱۹۴۳ تصویب شد و نیاز به انجام آزمایش‌ها و درمان‌های بیماری‌های مقاربتی داشت و تا سال ۱۹۴۷، پنی‌سیلین به درمان استاندارد برای سیفلیس تبدیل شد و سرویس بهداشت عمومی آمریکا را بر آن داشت تا چندین مرکز درمان سریع را به‌طور خاص برای درمان سیفلیس با پنی‌سیلین افتتاح کند. در تمام این مدت آنها به‌طور فعال از درمان شدن ۳۹۹ مرد سیاه‌پوست جلوگیری می‌کردند. 

با این حال تا سال ۱۹۵۲ با وجود تلاش محققان، حدود ۳۰ درصد از شرکت‌کنندگان به هر حال پنی‌سیلین دریافت کرده بودند. 

محققان در سال ۱۹۶۵ ادعا کردند که برای دادن پنی‌سیلین به افراد مورد آزمایش خیلی دیر شده است، زیرا سیفلیس آنها بیش از حد پیشرفت کرده بود که دارو نمی‌توانست کمکی کند. پنی‌سیلین درحالی که توجیه مناسبی برای ادامه مطالعه است، برای تمام مراحل سیفلیس توصیه می‌شود (و می‌شد) و می‌توانست پیشرفت بیماری را در بیماران متوقف کند.

در سال ۱۹۴۷ کد نورنبرگ نوشته شد و در سال ۱۹۶۴ سازمان بهداشت جهانی اعلامیه هلسینکی خود را منتشر کرد. هدف هر دو محافظت از انسان در برابر آزمایش بود، اما با وجود این، مراکز کنترل بیماری آمریکا (که کنترل این مطالعه را از سرویس بهداشت عمومی آمریکا گرفته بود) به‌طور فعال تصمیم گرفت تا مطالعه را تا اواخر سال ۱۹۶۹ ادامه دهد.

تا زمانی که یک افشاگر به نام پیتر باکستون، اطلاعات مربوط به این مطالعه را در اختیار نیویورک‌تایمز قرار داد و این روزنامه آن را در صفحه نخست خود در ۱۶ نوامبر ۱۹۷۲ منتشر کرد، مطالعه تاسکیگی به پایان رسید. در این زمان تنها ۷۴ نفر از افراد مورد آزمایش هنوز زنده بودند. ۱۲۸ بیمار براثر سیفلیس یا عوارض آن جان خود را از دست داده بودند، ۴۰ نفر از همسرانشان مبتلا شده بودند و ۱۹ نفر از فرزندانشان به سیفلیس مادرزادی مبتلا شده بودند.

خشم عمومی گسترده شد و انجمن ملی آمریکا برای پیشرفت رنگین‌پوستان یک شکایت دسته‌جمعی علیه سرویس بهداشت عمومی آمریکا طرح کرد. سرویس بهداشت عمومی آمریکا ۲ سال بعد این دعوا را به مبلغ ۱۰ میلیون دلار به پایان رساند و موافقت کرد که درمان‌های پزشکی همه شرکت‌کنندگان زنده‌مانده و اعضای خانواده آلوده آنها را که آخرین آنها در سال ۲۰۰۹ درگذشت، پرداخت کند. 

مطالعه تاسکیگی اثر‌های ماندگاری بر آمریکا داشته است. تخمین زده می‌شود که امید به زندگی مردان سیاه‌پوست زمانی که جزئیات این مطالعه آشکار شد تا ۱.۴ سال کاهش یافت. بسیاری همچنین این مطالعه را به‌دلیل تاثیر بر تمایل افراد سیاه‌پوست برای شرکت مشتاقانه در تحقیقات پزشکی امروز مقصر می‌دانند.

انتهای پیام/



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *