جشنواره کودک؛ سرمایهای ملی در معرض بیتدبیری
جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان، سالهاست یکی از شاخصترین رویدادهای فرهنگی ایران به شمار میآید؛ جشنوارهای که نهتنها در سینمای ایران، بلکه در حافظه فرهنگی مردم هم جایگاهی ویژه دارد. این جشنواره، برخلاف بسیاری از رویدادهای سینمایی که تنها به ویترین و اکران ختم میشوند، فضایی برای پرورش نسلی از فیلمسازان، نویسندگان و مخاطبان آینده سینمای ایران است. تداوم چنین رویدادی نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی فرهنگی است؛ چراکه سینمای کودک و نوجوان، بهمثابه زبان ارتباطی نسلها، نقشی بنیادین در تربیت فرهنگی جامعه دارد.
اگر سالها هزینه، تلاش و تجربه در این مسیر صرف شده، به این دلیل است که جشنواره کودک به مرور زمان به یک «برند فرهنگی» بدل شده است؛ برندی که معنای اعتماد، استمرار و کیفیت را در خود دارد. نام این جشنواره بهتنهایی حامل اعتبار است و هر شهری که میزبان آن باشد، در واقع در نقشه فرهنگی کشور جایگاهی تازه پیدا میکند.
ضرورت تداوم و استقلال فرهنگی
هیچ جامعهای بدون توجه به کودکان و نوجوانانش نمیتواند آینده فرهنگیاش را تضمین کند. برگزاری جشنواره کودک، یعنی ایجاد فضایی برای شناخت و پرورش استعدادهایی که بعدها مسیر سینمای کشور را تغییر خواهند داد. این رویداد نه تنها به کشف استعدادها کمک میکند، بلکه امکان گفتوگو، آموزش و تبادل تجربه را فراهم میسازد؛ فرصتی که کمتر جشنوارهای در ایران به این اندازه فراهم کرده است.
اما مساله مهمتر از خودِ برگزاری، تداوم مستقل و بدون مداخلههای سیاسی آن است. جشنواره کودک باید از هر نوع رنگ و گرایش سیاسی مبرا باشد. نباید مهم باشد که چه جناحی در رأس امور است یا کدام نهاد برگزارکننده نامش را در پوستر درج میکند؛ مهم این است که جشنواره برای کودکان ایران برگزار میشود، برای آیندهای که نه به رنگ سیاست، بلکه به رنگ فرهنگ است. اگر این استقلال از سیاست حفظ شود، جشنواره میتواند با قدرت و مشروعیت فرهنگیاش ادامه یابد و نسل به نسل رشد کند.
اختلافات مدیریتی و آسیب به برند ملی
در سالهای اخیر، متأسفانه این برند فرهنگی قربانی اختلافات مدیریتی و تصمیمهای احساسی شده است. درگیریهای میان بنیاد سینمایی فارابی و شهرداری اصفهان در دوره سیوهفتم نمونه روشنی از این نابخردیهاست؛ جایی که بهجای گفتوگو و تعامل، حذف، انشقاق و لجبازی جایگزین شد. بنیاد سینمایی فارابی، با حذف عنوان «اصفهان» از فراخوان، بهنوعی خواست مالکیت مطلق جشنواره را نشان دهد و در مقابل، شهرداری اصفهان نیز با خلق یک جشنواره موازی تحت عنوان «جشنواره فرهنگ و هنر کودک و نوجوان»، تلافیجویانه وارد میدان شد. نتیجه این تقابل، چیزی جز تضعیف جشنواره ملی کودک نبود؛ تضعیف برندی که سالها برایش هزینه شده بود.
این رفتارها، بیش از هرچیز نشان داد که سیاستزدگی چگونه میتواند سرمایه فرهنگی کشور را قربانی رقابتهای اداری کند. وقتی نهادها فراموش میکنند که اصل ماجرا، کودک و فرهنگ است، نتیجه آن چندپارگی، سردرگمی و بیاعتباری میشود. این اتفاق بهوضوح نشان داد که جشنوارهها باید از تصمیمهای هیجانی مدیران در امان بمانند و تحت چتر سیاستهای بلندمدت فرهنگی کشور اداره شوند.
شهر میزبان؛ برنده واقعی
در تمام دنیا، جشنوارهها تنها بهخاطر فیلمها شناخته نمیشوند، بلکه بهخاطر شهری که میزبان آنهاست نیز اهمیت مییابند. کن برای فرانسه، ونیز برای ایتالیا و برلین برای آلمان، نهفقط یک شهر بلکه نشانه فرهنگی هستند. در ایران نیز جشنواره کودک در قالب کوچکتر توانسته چنین جایگاهی برای اصفهان ایجاد کند؛ شهری که با سابقه تاریخی، زیرساخت فرهنگی و پیشینه هنریاش، بهترین میزبان ممکن برای رویدادی با محوریت کودک است.
میزبانی جشنواره، برای هر شهری فرصتی است تا ظرفیتهای فرهنگی خود را نمایش دهد. از رونق اقتصادی و گردشگری گرفته تا اعتبار رسانهای و ملی، همه چیز به نفع شهر میزبان تمام میشود. اما مهمتر از همه، حضور صدها کودک، نوجوان، هنرمند، منتقد و خانواده در جریان جشنواره، روح تازهای به شهر میدهد و آن را برای چند روز به پایتخت فرهنگی ایران تبدیل میکند.
این همان نکتهای است که نباید فراموش شود؛ جشنواره کودک خودش برنده است، اما شهری که آن را میزبانی میکند نیز از این برد فرهنگی سهم میبرد.
همکاری نهادها، نه میدانکشیهای جناحی
آنچه در سالهای اخیر ضربه اصلی را زده، جدای از کمبود فیلم خوب بوده و نبودِ مخاطب، نبود همکاری میان نهادهاست. جشنواره ملی کودک، محصول همافزایی است، نه تقابل! شهرداری، سازمان سینمایی، وزارت فرهنگ و ارشاد، آموزشوپرورش و حتی رسانهها، همه باید سهمی در حفظ و تقویت آن داشته باشند. در حالیکه طی سالهای اخیر، هر یک از این نهادها به شکلی جداگانه عمل کردهاند، گاه حتی در تقابل با یکدیگر.
اگر نگاه جناحی از این رویداد برداشته شود، جشنواره میتواند به شکلی سالم و پایدار ادامه پیدا کند. نباید مهم باشد که کدام مدیر، کدام دولت یا کدام جریان برگزارش میکند؛ مهم این است که جشنواره کودک بخشی از اعتبار فرهنگی جمهوری اسلامی ایران است و حذف یا تضعیف آن، به معنای ضربه به وجهه فرهنگی کشور است. جشنواره خوب یا بد، در حال انجام وظیفهاش است؛ وظیفهای فرهنگی، تربیتی و اجتماعی.
جشنواره، نه ابزار سیاست، بلکه میراث فرهنگ
در نهایت باید پذیرفت که جشنواره کودک و نوجوان، فراتر از مرزهای اداری و سیاسی است. این جشنواره متعلق به هیچ نهاد خاصی نیست؛ متعلق به هنرمندان، کودکان و خانوادههایی است که سالهاست با شور و شوق آثارش را دنبال میکنند. برند بودن جشنواره یعنی اینکه حتی در میانه اختلافها، نامش اعتبار دارد و حضورش به هر شهر و هر دورهای معنا میبخشد.
در جهانی که توجه به سینمای کودک روزبهروز بیشتر میشود، حذف یا تضعیف چنین جشنوارهای، عقبگردی بزرگ است. ایران در طول دههها توانسته با تکیه بر همین رویداد، چهرهای فرهنگی از خود در عرصه بینالمللی نشان دهد. حال اگر قرار باشد این برند فرهنگی قربانی مناقشات شود، زیانش نه برای مدیران، بلکه برای نسل آینده است.
جشنواره کودک، جشنوارهای است که حتی وقتی زخمی از اختلافات میخورد، باز هم برنده است. چون توانسته در حافظه فرهنگی جامعه جا بگیرد. چون توانسته با وجود همه بیمهریها، راه خودش را برود و میتواند، در هر شهری از این سرزمین، اعتبار تازهای بیافریند.
انتهای پیام/

