دهم محرم در کربلا چه گذشت؟

10:40 - 28 مرداد 1400
کد خبر: ۷۵۰۴۹۴
روز دهم محرم، روز شهادت سالار شهیدان و اصحاب او در کربلا است و همه مصیبتی را که عزاداران حسینی در ۱۰ روز اول محرم به سوگ آن می‌نشینند، فقط در طول چند ساعت بر خانواده سیدالشهدا وارد شد.

- خبرگزاری صدا و سیما نوشت:امام حسین (ع) براى پیش گیرى از نبرد و خون ریزى نیروهاى دو طرف تلاش زیادى به عمل آورد و از هر راه ممکن مى خواست از کشتار مسلمانان جلوگیرى نماید و خون کسى بر زمین نریزد.

قبل از شهادت امام حسین علیه‌السلام

تنظیم سپاه:

امام حسین (ع) پس از نماز صبح، سپاه خویش را که متشکل از ۳۲ تن سواره و ۴۰ تن پیاده بودند، به سه دسته تقسیم کرد؛ دسته اول را در بخش میمنه، دسته دوم را در بخش میسره و دسته اى را میان آن دو قرار داد. فرماندهى بخش میمنه را به «زهیر بن قین» و فرماندهى بخش میسره را به «حبیب بن مظاهر» واگذار کرد و خود در وسط دو سپاه مستقر شد و بیرق سپاه را به برادرش عباس بن على (ع) سپرد و خیمه‌ها را در پشت سر قرار داد.

عمر بن سعد نیز سپاهیان جنایت پیشه خود را به چند گروه تقسیم کرد و فرماندهى بخش میمنه را به «عمر بن حجاج»، فرماندهى بخش میسره را به «شمر بن ذى الجوشن»، فرماندهى سواره نظام را به «عروه بن قیس» و فرماندهى پیاده نظام را به «شبث بن ربعى» واگذار کرد و بیرق ننگین سپاه خود را به غلامش «درید» سپرد.

دو سپاه در برابر یک دیگر صف آرایى کرده و براى آغاز نبرد سرنوشت ساز، لحظه شمارى مى کردند.

اندرزهاى پیش از نبرد:

امام حسین (ع) براى پیش گیرى از نبرد و خون ریزى نیروهاى دو طرف، تلاش زیادى به عمل آورد و از هر راه ممکن مى خواست از کشتار مسلمانان جلوگیرى نماید و خون کسى بر زمین نریزد ولى دشمن که مغرور از کثرت سپاه خود و قلت یاران امام (ع) بود، به هیچ صراطى مستقیم نبود و به هیچ پیشنهادى پاسخ مثبت و کار ساز نمى داند و خواهان تعیین تکلیف از راه نبرد و خون ریزى بود.

امام حسین (ع) در روز عاشورا، برخى از یاران خود را به نزد سپاه دشمن فرستاد تا با آنان گفتگو کرده و با بیان حقایق و واقعیت ها، آنان را از شرارت و جنایت منصرف کنند.

آن حضرت خود نیز بار‌ها براى اندرز سپاه کفر پیشه دشمن پا پیش نهاد و با بیان خطبه هایى روشن گر آنان را به حفظ آرامش و عدم خون ریزى دعوت کرد و از جنگ و مبارزه بازداشت ولى جز تعدادى اندک که از خواب غفلت بیدار شده و حقیقت را دریافتند و به سپاه آن حضرت پیوستند، بقیه آنان در ضلالت و گمراهى خویش باقى مانده و بر آغاز جنگ اصرار مى کردند.

پشیمانى حر بن یزید:

حر بن یزید تمیمى که از فرماندهان جنگاور و دلیر عمر بن سعد بود و در مرحله نخست، راه را بر امام حسین (ع) بست و او را به اجبار و اکراه به کربلا رهسپار گردانید.

حر وقتى بزرگوارى امام حسین (ع) و حقیقت خواهى ایشان را ملاحظه کرد و از سوى دیگر شاهد نیت هاى پلید عمر بن سعد و لشکریان عبیدالله بن زیاد و جنایت‌ها و ستم کارى هاى آنان بود، از خواب غفلت و دنیاطلبى بیدار شد و در خود احساس نگرانى و ندامت نمود.

دگرگونى شگفتى در حر بن یزید به وجود آمد به طورى که یکباره سپاه کفر پیشه عمر بن سعد را ترک و به سوى خیمه گاه امام حسین (ع) رهسپار شد.

حر به نزد امام حسین (ع) رفت و از آن حضرت در خواست عفو و بخشش نمود و از کردار و رفتارهاى پیشین خود اظهار پشیمانى کرد؛ امام حسین (ع) با مهربانى تمام حر بن یزید را پذیرفت و از وى استقبال کرد و با رفتار خود موجب تقویت ایمان حر گردید.

حر وقتى بزرگوارى امام حسین (ع) و حقیقت خواهى ایشان را ملاحظه کرد و از سوى دیگر شاهد نیت هاى پلید عمر بن سعد و لشکریان عبیدالله بن زیاد و جنایت‌ها و ستم کارى هاى آنان بود، از خواب غفلت و دنیاطلبى بیدار شد و در خود احساس نگرانى و ندامت نمود.

حر براى روشنگرى سپاه دشمن به سوى آنان برگشت و با معرفى خود و چگونگى هدایت یافتنش، آنان را به راه خیر و سعادت و پیوستن به سپاه حقیقت جوى امام حسین (ع) دعوت کرد؛ دشمنان که از ملحق شدن حر به امام حسین (ع) بسیار نگران و ملتهب شده بودند وى را سنگباران و تیر باران کرده و از نزدیک شدنش به نیروهاى خود بازداشتند و حر به ناچار به سوى خیمه گاه امام حسین (ع) برگشت.

پیوستن حر به سپاه امام حسین (ع) و سخنرانى وى براى سپاه عمر بن سعد در دفاع از امام، براى عمر بن سعد و دیگر جنگ افروزان دشمن بسیار گران و نگران کننده بود و تاثیر زیادى در نیروهاى دشمن به وجود آورد.

هجوم سراسرى سپاه:

دشمن که از پیوستن حر و چند نفر دیگر به سپاه امام حسین (ع) احساس خطر و ریزش نیرو کرده و ادامه این وضعیت را به زیان خود مى دید، فرمان حمله را صادر کرد.

عمر بن سعد با رها کردن تیرى به سوى سپاهیان امام حسین (ع) جنگ را به طور رسمى آغاز و سپاهیان نگون بخت خود را به نبرد و تهاجم ترغیب و تشویق کرد.

روز عاشورادر مدت کم دو سپاه به یکدیگر نزدیک شده و با ابزارهاى جنگى آن روز به نبرد پرداختند در این نبرد، شگفتى تاریخ به وقوع پیوست و معادلات نظامى در هم ریخت؛ نبردی که دفاع یک سپاه کمتر از صد نفر که برخى از آنان را نوجوانان و یا کهن سالان و سالخوردگان تشکیل مى دادند، در برابر یک سپاه چند ده هزار نفرى بود.

این سپاه اندک با دلاورى و دلیرى تمام از حیثیت و موجودیت خویش و اعتقادات و اصول مذهبى و سیاسى خود دفاع و پاسدارى نموده و مغلوب دشمن نشدند.

هر یک از یاران امام حسین (ع) با ده‌ها تن از نیروهاى دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت ولى هیچ گونه سُستى و تردیدى در آن‌ها دیده نمى شد و این روحیه بالاى رزمى اعتقادى براى دشمن، سنگین و کمر شکن بود؛ یاران امام حسین (ع) با سرافرازى، به شهادت نایل شده و یا با ادامه دلاورى، دشمن را مستاصل و زمین گیر نمودند.

هر یک از یاران امام حسین (ع) با ده‌ها تن از نیروهاى دشمن به نبرد نابرابر و تن به تن پرداخت ولى هیچ گونه سُستى و تردیدى در آن‌ها دیده نمى شد و این روحیه بالاى رزمى اعتقادى براى دشمن، سنگین و کمر شکن بود

تصور دشمن در آغاز بر این بود که سپاه کم عده امام حسین (ع) در لحظات نخستین هجوم سراسرى، نابود شده و از هستى ساقط مى شوند و غائله کربلا به راحتى پایان مى پذیرد ولى پس از درگیر شدن با آنان، تازه فهمیدند که با کوهى استوار از ایمان و عقیده روبرو شدند و از میان بردن آنان، کار آسانى نیست.

یاران امام حسین (ع) از بامداد تا عصر عاشورا نبرد را ادامه داده و تا آخرین قطره هاى خون خود از قیام امام حسین علیه السلام پاسدارى کردند؛ محدث قمى از محمد بن ابى طالب موسوى روایت کرده است که در این نبرد، پنجاه تن از یاران امام حسین (ع) به شهادت رسیدند.

نبرد انفرادى:

دشمن که از نبرد سراسرى و تهاجمى نتیجه اى نگرفته بود، به تدریج به سوى نبرد انفرادى روى آورد؛ زیرا اگر چه سپاه عمر بن سعد جملگى براى نبرد با امام حسین (ع) آمده بودند ولى در میان آنان مردان زیادى بودند که جنگ با فرزند زاده رسول خدا (ص) را روا نداشته و به اکراه و اجبار در سپاه عمر بن سعد قرار گرفته و بودند؛ بدین جهت در کار نبرد عمومى و هجوم سراسرى تعلل نمى ورزیدند و عمر بن سعد را در رسیدن به مقاصد پلیدش ناکام گذاشته بودند.
گفتنى است که رویکرد به نبرد انفرادى، براى سپاه کم تعداد امام حسین (ع) نیز خوش آیند و پسندیده‌تر بود، زیرا در این صورت هر یک از یاران امام (ع) مى توانست با چندین نفر از سپاه بى انگیزه دشمن نبرد کند و دشمن را در موضع انفعالى قرار دهد و همین امر باعث طولانى‌تر شدن مبارزات گردید.

یاران امام حسین (ع) یکى از دیگرى با انگیزه ایمان و اعتقاد، از آن حضرت اجازه رزم گرفته و وارد صحنه مى شدند و سرانجام شرافتمندانه جام شهادت را سر مى کشیدند و تعدادى از یاران امام علیه السلام تا پیش از ظهر عاشورا به همین نحو به شهادت رسیدند.

نماز ظهر عاشورا:

به هنگام ظهر، یکى از یاران امام (ع) به نام «ابوثمامه صیداوى» آن حضرت را متوجه وقت نماز ظهر کرد؛ امام حسین (ع) که به نماز اهمیت ویژه اى مى داد دستور داد که جنگ را متوقف کرده و همگى به نماز پردازند؛ پیشنهاد امام حسین (ع) مورد موافقت دشمن قرار نگرفت و آنان همچنان به نبرد خود ادامه مى دادند.

امام حسین (ع) به ناچار یکطرفه جنگ را متوقف کرد و با یاران اندک خود نماز ظهر را به صورت نماز خوف (نماز ویژه زمان جنگ) به جاى آورد.

یاران آن حضرت دو دسته شده، دسته اى به نماز امام (ع) اقتدا کرده و دسته اى دفاع مى نمودند، اما دشمنان هیچ گونه ترحمى به امام حسین (ع) و نمازگزاران نکرده و با رها کردن تیر، آنان را هدف قرار مى دادند؛ برخى از مدافعان امام حسین (ع)، دشمن را از اطراف نماز گزاران پراکنده کرده و برخى دیگر خود را سپر تیر‌ها قرار داده و مانع رسیدن آن‌ها به وجود امام (ع) مى شدند.

سعید بن عبدالله حنفى، از جمله آنانى بود که خود را سپر امام (ع) قرار داد؛ وى هر تیرى که به جانب امام حسین (ع) مى آمد، خود را سپر آن مى کرد و آن قدر در این راه ایستادگى کرد تا نماز امام (ع) به پایان رسید؛ در آن هنگام به زمین افتاد و به شهادت رسید و علاوه بر زخم شمشیر و نیزه، از بدن این شهید دلاور، تعداد سیزده چوبه تیر یافتند.

شهادت سایر یاران:

پس از نماز، یاران امام حسین (ع) روحیه رزمى تازه اى یافته و به سوى دشمن هجوم آوردند؛ تمام یاران امام (ع) از جمله جوانان برومند بنى هاشم و فرزندان، برادران، برادرزادگان، خواهر زادگان و عموزادگان آن حضرت به جهاد و دفاع پرداخته و به شهادت رسیدند.

نبرد دلاور مردانى، چون زهیر بن قین، نافع بن هلال، مسلم بن عوسجه، حبیب بن مظاهر، حر بن یزید و بریر بن خضیر از میان یاران امام حسین (ع) و شیرمردانى، چون على اکبر (ع)، عباس بن على (ع)، قاسم بن حسین (ع) و عبدالله بن مسلم (ع) از جوانان بنى هاشم به یاد ماندنى و فراموش نشدنى است.

نبرد هر یک از آنان لرزه اى در ارکان سپاه کفر به وجود آورد و شهادت آنان تاثیر شکننده اى در وجود مبارک امام حسین (ع) پدید آورد به طورى که آن حضرت هنگامى که تنها شد و یک تنه با دشمن نبرد مى کرد، به یاد یاران شهید خود مى افتاد و گاهى به سوى آنان نظرى مى افکند و آنان را یارى مى طلبید و مى فرمود: اى عباس، اى على اکبر، اى قاسم، اى زهیر، اى حر کجایید؟

مبارزه و شهادت امام حسین علیه السلام:

امام حسین (ع) پس از آن که همه یاران خود را از دست داد، بانوان عصمت پناه را در خیمه اى گرد آورد و آنان را تسلى و دلدارى داد و به صبر و شکیبایى سفارش نمود و با قلبى شکسته از آنان خداحافظى کرد.

آن حضرت، فرزندش امام زین العابدین (ع) را که در بیمارى سختى به سر مى برد جانشین خویش قرار داد و با او نیز وداع کرد و آماده نبرد با دشمن گردید؛ امام حسین (ع) به تنهایى، ساعاتى چند با دشمن مبارزه کرد و به هر طرف حمله مى کرد گروهى را به هلاکت مى رسانید؛ هرگاه براى آن حضرت فرصتى به دست مى آمد، به خیمه‌ها بر مى گشت و با حضور خود، کودکان و زنان بى پناه را تسلى مى داد و بار دیگر با آنان خداحافظى مى کرد.

شاید مقصود آن حضرت از تردد میان خیمه و میدان نبرد، براى آمادگى بیشتر بازماندگانش براى پذیرش شهادت آن حضرت بود؛ در یکى از خداحافظى ها، فرزند شیرخوار خود را جهت سیراب کردنش به سوى دشمن آورد و از آن‌ها تقاضاى آب براى فرزند شیرخوار خود کرد ولى سپاه سنگ دل عمر بن سعد به فرزند شش ماهه او رحم نکرد و با هدف تیر قرار دادنش، وى را در آغوش پدر غرقه به خون کرد.

شمر بن ذى الجوشن، با قساوت تمام به سوى بدن خونین آن حضرت رفت، در حالى که رمقى در بدن شریفش بود، سر مبارکش را از قفا جدا کرد و سر بریده را به خولى اصبحى تحویل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل کند.

امام حسین (ع) بدن غرقه به خون على اصغر (ع) را به خیمه برگرداند و بار دیگر به مبارزه پرداخت؛ آن حضرت زخم هاى فراوانى را در میدان مبارزه متحمل شد، تا آن که بر اثر کثرت جراحات به زمین افتاد؛ در آن حال نیز دشمنان رهایش نکرده و با ابزارهاى گوناگون، از جمله تیر، نیزه، شمشیر و سنگ بر بدنش ضرباتى وارد آوردند و سرانجام، آن حضرت تاب و توان از کف داد و بر خاک گرم کربلا بر زمین افتاد و آماده مهمانى خدا گردید.
شمر بن ذى الجوشن، با قساوت تمام به سوى بدن خونین آن حضرت رفت، در حالى که رمقى در بدن شریفش بود، سر مبارکش را از قفا جدا کرد و سر بریده را به خولى اصبحى تحویل داد تا به نزد عمر بن سعد منتقل کند.

پس از شهادت امام حسین علیه السلام

دشمنان اهل بیت پس از شهادت جان سوز امام حسین علیه السلام و یارانش، دست از جنایات خویش برنداشتند، بلکه در این روز غم آلود جنایت هاى دیگرى مرتکب شدند.

غارت خیمه ها:

سپاه عمر بن سعد به ویژه دسته نابکار شمر پس از شهادت امام حسین (ع) به خیمه هاى آن حضرت یورش برده و خیمه‌ها را غارت کردند و چهارپایان، لباس ها، صندوق ها، اسلحه‌ها و خوراکى‌ها را به یغما بردن؛ آنان حتى حریم اهل بی (ع) را مراعات نکردند و زیور و لباس هاى زنان را از آن‌ها ستاندند، به طورى که زنان اهل بیت به عمر بن سعد پناهنده شده و از شدت جنایت کارى شمر و گروه نابکارش ‍ شکایت کردند و عمر بن سعد به ظاهر دستور داد که از غارت خیمه‌ها دست بردارند.

عاشورا در کربلااز حمید بن مسلم روایت شد: به اتفاق شمر بن ذى الجوشن و گروهى از پیادگان، از خیمه‌ها گذشتیم تا به على بن الحسین (ع) رسیدیم که از شدت بیمارى از هوش رفته بود همراهان شمر گفتند: که این بیمار را هم بکشیم؟ من گفتم: سبحان الله چه بى رحم مردمید شما. آیا این کودک ناتوان را هم مى خواهید بکشید؟ همین بیمارى که بر او عارض شده، او را کافى است. به هر طریقى بود آنان را از کشتن على بن الحسین علیه السلام بازداشتم، ولى آن بى رحم‌ها پوستى را که آن حضرت بر آن خفته بود بکشیدند و به یغما بردند.

آتش زدن خیمه ها:

دشمنان پس از غارت خیمه‌ها و به یغما بردن دارایى‌ها و اشیاى موجود بازماندگان، خیمه‌ها را به آتش کشیدند؛ در این هنگام، کودکان و زنان بى سرپرست، از خیمه‌ها بیرون آمده و به بیابان هاى اطراف گریختند.

راوى گفت: پس از غارت خیمه ها، آن‌ها را آتش زدند و بانوان مکرمات با سر و پاى برهنه در حالى که لباس هاى ایشان را ربوده بودند، از خیمه‌ها بیرون ریختند و صدا به شیون و گریه بلند نمودند و در حال خوارى به اسیرى رفتند.

راوى گفت: پس از غارت خیمه ها، آن‌ها را آتش زدند و بانوان مکرمات با سر و پاى برهنه در حالى که لباس هاى ایشان را ربوده بودند، از خیمه‌ها بیرون ریختند و صدا به شیون و گریه بلند نمودند و در حال خوارى به اسیرى رفتند.

تاختن اسب بر پیکر شهیدان:

عمر بن سعد خطاب به سپاه خود گفت: چه کسانى آمادگى تاختن اسب بر کشتگان را دارند؟ ده نفر از آنان اعلام آمادگى کردند که از آن جمله بودند: اسحاق بن حیاة حضرمى، احبش بن مرثد و اسید بن مالک؛ این عده پس از نعل بندى اسبان خویش بر پیکر شهیدان کربلا، از جمله اباعبدالله الحسین (ع) اسب تاختند و پیکرهاى پر از جراحت و بى سر شهیدان را در هم شکستند.

این گروه نابکار وقتى برگشتند، در نزد عبیدالله بن زیاد براى گرفتن جایزه خیانت و جنایت خویش، از کار خود چنین تعریف کردند: نحن رضضنا الصدر بعد الظهر بکل یعبوب شدید الاسر؛ ما کسانیم که بر بدن حسین و یارانش اسب راندیم به حدى که استخوانهاى سینه آنان را در زیر سم ستوران، چون آرد نرم کردیم؛ عبیدالله بن زیاد اعتنایى به آن‌ها نکرد و دستور داد که جایزه اندکى به آن‌ها بدهند.

این عده پس از قیام مختار بن ابى عبیده ثقفى (در سال ۶۶ ه. ق) در کوفه به سزاى اعمالشان رسیدند و به دستور مختار دست و پاى آنان را با میخ هاى آهنین بر زمین کوبیدند و بر بدنشان آن قدر اسب دوانیدند که پیش ‍ از هلاکت شدنشان اعضا و اجزاى بدنشان از هم جدا شد.

ارسال سر مقدس امام حسین علیه السلام به کوفه:

عمر بن سعد در عصر عاشورا براى خوش خدمتى بیش‌تر و اعلام وفادارى به عبیدالله بن زیاد و خاندان بنى امیه، دستور داد سر بریده امام حسین (ع) را با شتاب به کوفه ببرند و عبیدالله بن زیاد را از پایان یافتن غائله کربلا با خبر گردانند.

ماموریت رساندن سر مقدس اباعبدالله الحسین (ع) با خولى بن یزید اصبحى و حمید بن مسلم بود؛ آنان شب به کوفه رسیدند و در آن هنگام دارالاماره نیز بسته بود به همین جهت شب را در خانه خویش گذرانده و بامداد روز یازدهم سر مقدس امام حسین (ع) را نزد عبید الله بردند.

سرهاى دیگر شهیدان را پس از بریدن و شست و شو دادن، میان سرکردگان جنایت کار تقسیم کردند تا نزد عبیدالله برده و پاداش بگیرند و بدین وسیله به وى نزدیک شوند.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *