استخاره‌ای که آیت‌الله امامی‌کاشانی را از پیام دادن به حاج قاسم منع کرد

15:47 - 28 فروردين 1396
کد خبر: ۲۹۹۶۹۷
حاج آقا می‌گفت دوست داشتم شهید شود اما نه در این سن! رابطه عاشق و معشوقی آقا محسن با حاج آقا امامی کاشانی خودش قصه‌ای بلند است؛ حتی به او نگفته بود که به سوریه می‌رود. بعد از رفتن محسن درصدد بود به حاج قاسم سلیمانی پیغام بدهد که فرامرزی را برگرداند! بگوید چرا او را بردید؟
به گزارش گروه فضای مجازی ، بهادری، همسر شهید مدافع حرم «محسن فرامرزی گرگانی» از ماجرای استخاره‌ گرفتن آیت الله امامی‌کاشانی که او را از پیام دادن به حاج قاسم منع کرد، روایت کرد که این مطلب در خبرگزاری فارس منتشر شده است. این روایت را در ادامه بخوانید ...
 
شهید مدافع حرم 
 
شهید مدافع حرم «محسن فرامرزی گرگانی» 
 
حاج آقا می‌گفت دوست داشتم شهید شود اما نه در این سن! رابطه عاشق و معشوقی آقا محسن با حاج آقا امامی کاشانی خودش قصه‌ای بلند است. حتی به او نگفته بود که به سوریه می‌رود. بعد از رفتن محسن درصدد بود به حاج قاسم سلیمانی پیغام بدهد که فرامرزی را برگرداند! بگوید چرا او را بردید؟
 
حاج آقا استخاره گرفت که او را برگردانند که گویا قرآن او را ملامت کرده بود که مانع از رفتن آقا محسن شود «ما صلاح بندگانمان را بهتر می‌دانیم!»

« بسم الله الرحمن الرحیم
شهید فرامرزی یک جوان به تمام معنا آراسته بودند؛ هم از جهت اخلاقی آراسته بودند و هم از نظر علمی،فردی بسیار شایسته بودند. از منظر انجام وظیفه و مسئولیت‌پذیری هم فوق‌العاده بود. از نظر اخلاقی من در این سال‌های طولانی که با ایشان بودم؛ ندیدم از ایشان گناهی سر بزند. مثلاً جلسه‌ای باشد و غیبتی انجام بشود. و یا بگوید و یا بشنود. اصلاً مکروه هم ندیدم از او سر بزند. مسئله شهادت یک مسئله خیلی والا و عالی است ولی منهای شهادت هم به نظرم اهل بهشت بود چون در اخلاق متعالی بود.

همین چند وقت پیش هم شهید فرامرزی را در خواب دیدم که با مرحوم علامه طباطبایی در حال راه رفتن بودند. ایشان در خدمت علامه داشتند صحبت می کردند البته کمی عقب‌تر قرار داشتند و حریم را حفظ می‌کردند. بیدار که شدم فهمیدم محشور با اولیا است. وقتی شهید فرامرزی خواستند به سوریه اعزام شوند به من گفتند می‌خواهم برم دوره و من به شوخی به ایشان گفتم سوریه؟ ایشان گفت خدا کنه.
و وقتی من از دوستان ایشان فهمیدم که به سوریه رفتند خواستم به آقای سردار سلیمانی زنگ بزنم و بگویم فرامرزی را برگرداند بعد گفتم یک استخاره بکنم و قرآن را که باز کردم آمد که تو علم غیب داری؟ تو عهدی که گرفتی چنین خواهد بود؟(مریم78) و دیدم خدای متعال من را ملامت می‌کند و از زنگ‌زدن پشیمان شدم.» أَطَّلَعَ الْغَیْبَ أَمِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً (مریم 78)

/

: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *