3:30
06 تير 1397
کد خبر: ۴۲۹۹۸۷

یک کشیده محکم به ابراهیم زد و من را با خودش برد

استادکار من که از بستگان دور ما بود، یکباره با موتور جلوی ما آمد و با عصبانیت گفت: حالا جرأت کردی سرکار نیای و دنبال دوست و رفیق بری؟ بعد پیاده شد و جلوی ما آمد. او که ابراهیم را نمی‌شناخت، یکباره کشیده محکمی زد تو صورت ابراهیم! من هم با خودش برد توی محل کار و ...


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *