شهید دهقان امیری
عاشق داییهایش بود و نسبت به دو دایی شهیدش ارادت خاصی داشت.
کد خبر: ۴۹۳۳۳۹
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۰۸
گاهی از دست بعضی آدمها ناراحت میشدم و درددل میکردم و گله مندی داشتم.
کد خبر: ۴۹۳۳۳۶
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۰۷
دانشگاه که قبول شدم، خانواده به من یک گوشی هدیه دادند. اما گوشی کیفیت نداشت و زود خراب شد.
کد خبر: ۴۹۳۳۳۲
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۰۶
مادر دوستش تصادف کرده و در کما بود. خیلی ناراحت بود و پشت هم وِرد زبانش شده بود که برایش دعا کن.
کد خبر: ۴۹۳۳۲۶
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۰۵
هدیه را که باز کردم، یک تکه کاغذ لای آن بود. چند بیت شعر بود که قافیه مهدیه داشت.
کد خبر: ۴۹۳۳۲۲
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۰۴
وسط خیابان بودم که با من تماس گرفت. با حالتی ناراحت و گرفته خبر تصادف یکی از دوستانش را داد.
کد خبر: ۴۹۳۳۱۵
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۰۳
بسیار احساساتی و عاطفی بود. از آن دست آدمهایی بود که احساسات خود را عملی نشان میداد.
کد خبر: ۴۹۳۲۷۸
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۰۲
کلیددار اتاق سیستم صوتی دبیرستان بود. تا چشم مسئولین را دور میدید با همدستی بقیه دوستانش وارد نمازخانه می شدند و با روشن کردن سیستم صوتی، مداحی میخواندند و سینه زنی میکردند.
کد خبر: ۴۹۳۲۷۶
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۲/۰۱
دوم دبیرستان بود اولین بارش بود که تنها می رفت. وقتی از بیت برگشت، چشمها و صورتش قرمز شده بودند.
کد خبر: ۴۹۳۲۶۴
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۸
ترس و وحشت عجیبی بین مردم افتاده بود. کسی جرأت نداشت کاری کند. محمدرضا سریع خودش را وارد معرکه کرد تا مانع شود.
کد خبر: ۴۹۳۲۱۴
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۷
دوره دبیرستان اوج ورزش پارکور او بود. یک سال در آنجا بنایی داشتند. در فضای حیاط، کیسههای گچ و سیمان و تپههای خاک و ماسه زیاد بود و ...
کد خبر: ۴۹۲۶۹۶
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۲
دوره راهنماییاش حرکات خطرناکی میکرد و نگرانیها دو برابر شده بود که به خودش آسیبی نرساند.
کد خبر: ۴۹۲۶۹۴
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۱
همیشه قد بلندش را دوست داشت، اما از کم پشت بودن ریشش مینالید.
کد خبر: ۴۹۱۹۳۳
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۲۰
محمد رضا بیدار بود اما از ترس جنب نمیخورد، آن لحظه تنها کاری که توانستم انجام دهم این بود که چند بار پشت سر هم دست بزنم.
کد خبر: ۴۹۱۹۳۱
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۸
سختی و کمبود زیادی داشت، خیلیها جا میزدند و کم میآوردند، اما مشقتهای این سفرها از محمدرضا آدمی ساخته بود که بتواند در برابر مشکلات صبور باشد، کم توقع باشد، قناعت کند، تلاشگر و هدفمند باشد.
کد خبر: ۴۹۱۲۴۷
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۷
دوره ابتدایی وقتی در مدرسه دنبالش میرفتم، با حجاب چادر بودم. با شادمانی و حیرت کودکانهاش میگفت: مامان، وقتی میآیی دنبالم، همه من و تو را یک جور دیگر نگاه میکنند.
کد خبر: ۴۹۱۲۴۲
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۶
دوم ابتدایی بود که در مسیر برگشت بهخاطر حواسپرتیاش تصادف کرد و پایش شکست.
کد خبر: ۴۹۰۷۰۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۵
دوران کودکی اگر از جایی حرف زشت یاد میگرفت و در خانه تکرار میکرد، میگفتم دهانت کثیف شده و میخواستم برود و دهانش را بشوید.
کد خبر: ۴۸۹۸۱۲
تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۱۳