بازگشت به قرن بیستم؛ آزمایش اتمی ترامپ و فروپاشی عقلانیت استراتژیک
عابد اکبری، کارشناس مسائل بینالملل طی یادداشتی برای میزان، به تصمیم اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا برای ازسر گیری آزمایشهای اتمی این کشور پرداخت.
متن این یادداشت را در ادامه میخوانید:
تصمیم دونالد ترامپ برای ازسرگیری آزمایشهای هستهای، نه یک گام نظامی صرف، بلکه بیانیهای سیاسی درباره نوع جهانبینی اوست؛ جهانی که در آن قدرت نه در توان مدیریت بحران، بلکه در نمایش تهدید خلاصه میشود.
بازگشت به آزمایشهای اتمی پس از بیش از سه دهه وقفه، نشانهای است از احیای ذهنیتی که تصور میکند امنیت جهانی از لولهی تفنگ و دهانه بمب حاصل میشود.
در ظاهر، هدف ترامپ «بازدارندگی در برابر روسیه و چین» اعلام شده، اما در عمق، این تصمیم بیانگر اضطراب یک قدرت است که از افول موقعیت خود در نظام بینالمللی هراس دارد. آمریکا در دوران پساجنگ سرد، خود را معمار نظم هستهای جهان معرفی میکرد؛ کشوری که از طریق معاهدات کنترل تسلیحات، رژیمهای بازرسی و گفتوگوهای چندجانبه، تلاش میکرد دیگران را از دستیابی به سلاح هستهای بازدارد. اما اکنون، همان کشور در حال شکستن قواعدی است که زمانی برای حفظ اقتدار خود به جهان تحمیل کرده بود.
سیاست خارجی زمانی عقلانی است که هزینهها با منافع متناسب باشد. تصمیم ترامپ از این منطق فاصله دارد، زیرا آزمایش هستهای در قرن بیستویکم هیچ دستاورد امنیتی ملموسی برای آمریکا ندارد، اما هزینههای ژئوپلیتیکی و اخلاقی آن سنگین است. نخستین هزینه، از بین رفتن اعتبار اخلاقی واشنگتن است.
کشوری که سالها از دیگران میخواست به پیمان منع جامع آزمایشهای هستهای پایبند بمانند، حالا خود عملاً آن را بیاثر میکند. این پیام برای جهان روشن است: قواعد بینالمللی تا زمانی معتبرند که به نفع آمریکا باشند. همین تناقض، ریشه اصلی بحران رهبری در غرب است.
واکنش روسیه و چین به این تصمیم نیز دقیقاً همان چیزی است که هر تحلیلگر واقعگرایی از آن بیم دارد؛ واکنش متقابل.
مسکو اعلام کرده در صورت انجام هرگونه آزمایش توسط واشنگتن، «آمادگی کامل برای اقدام مشابه» دارد و پکن نیز با وجود انکار رسمی، در حال گسترش زیرساختهای زیرزمینی مرتبط با برنامه هستهای خود است. در چنین شرایطی، چرخهای از ناامنی آغاز میشود که بهجای بازدارندگی پایدار، رقابت پرهزینه جدیدی را شکل میدهد. جهان در حال بازگشت به همان منطق خطرناک دوران جنگ سرد است: ناامنی متقابل به جای اعتماد متقابل. این دقیقاً همان چیزی است که از آن بهعنوان «تله قدرت بیشازحد» یاد میشود؛ وضعیتی که در آن قدرتهای بزرگ بهجای کاهش تهدید، با اقدامات تهاجمی خود احساس ناامنی یکدیگر را افزایش میدهند.
اما چرا ترامپ چنین تصمیمی گرفته است؟ پاسخ را باید در سیاست داخلی آمریکا جستوجو کرد. او از همان آغاز ریاستجمهوری، از زبان تهدید و نمایش قدرت برای تقویت پایگاه پوپولیستی خود استفاده کرده است. بخشی از جامعه آمریکا هنوز با خاطره دوران سلطهی مطلق واشنگتن بر جهان زندگی میکند و بازگشت به آن عصر را نشانه «عظمت دوباره آمریکا» میداند.
آزمایش اتمی، در واقع ابزار تبلیغاتی برای تغذیه همین احساسات است. در سطح داخلی، چنین تصمیمی ممکن است چند امتیاز سیاسی کوتاهمدت برای ترامپ به همراه داشته باشد، اما در سطح جهانی، تصویری از آمریکا میسازد که دیگر قابل اعتماد نیست؛ قدرتی که بهجای رهبری، به رفتارهای تکروانه و پرخاشگرانه روی آورده است.
از سوی دیگر، این تصمیم با شعار دیرینه ترامپ یعنی «صلح از طریق قدرت» توجیه میشود. اما تجربه تاریخی نشان داده است که این شعار، در عمل به معنای «ناامنی از طریق تکبر» بوده است. از ویتنام تا عراق و افغانستان، هر بار که آمریکا کوشیده با افزایش قدرت نظامی صلح را تضمین کند، نتیجه جز فرسایش قدرت و بیاعتمادی جهانی نبوده است. آزمایش هستهای نهتنها امنیت نمیآورد، بلکه فضای دیپلماسی را تنگتر میکند. زمانی که زبان سلاح جای زبان گفتوگو را میگیرد، هر بحران منطقهای میتواند به برخوردی جهانی تبدیل شود. امروز جهان بیش از هر زمان دیگری با خطر «اشتباه محاسباتی» روبهرو است؛ حادثهای کوچک در تایوان، دریای جنوبی چین یا شرق اروپا میتواند ماشهی درگیری بزرگی را بچکاند.
از منظر روابط بینالملل، آنچه اکنون شاهد آن هستیم، نه صرفاً تصمیمی خاص از سوی یک رئیسجمهور جنجالی، بلکه نشانهای از تغییر الگوی قدرت در نظام جهانی است.
آمریکا که دههها مدعی ریاست نظم جهانی لیبرال بود، در مواجهه با پدیدار شدن قدرتهای جدید، بهجای بازتعریف جایگاه خود، به ابزارهای قرن بیستم پناه برده است.
ترامپ شاید آغازگر این مسیر باشد، اما واقعیت آن است که سیاست آمریکا در سالهای اخیر بهسوی «انزواگرایی تهاجمی» حرکت کرده است: خروج از توافقهای چندجانبه، تضعیف نهادهای بینالمللی و ترجیح قدرت سخت بر دیپلماسی. نتیجه، جهانی است پرتنشتر و غیرقابلپیشبینیتر.
در نهایت، آزمایش اتمی ترامپ بیش از آنکه نشانه قدرت باشد، نشانه اضطراب است؛ اضطراب قدرتی که احساس میکند نظم جهانی از زیر پایش در حال لغزیدن است. جهان امروز دیگر جهان دهه ۱۹۵۰ نیست. قدرت نه فقط در بمب و موشک، بلکه در مشروعیت، همکاری و توان مدیریت بحران معنا پیدا میکند. ایالات متحده، باید به جای رقابت تسلیحاتی، به بازسازی اعتماد جهانی بیندیشد. تصمیمهای نمایشی شاید در کوتاهمدت تیتر رسانهها را پر کنند، اما در بلندمدت تنها میراثی از بیاعتمادی، رقابت و ناامنی برجا میگذارند. عقلانیت استراتژیک، در توان شناخت محدودیتهاست و شاید بزرگترین نشانه افول یک ابرقدرت، زمانی باشد که دیگر نتواند محدودیتهای خود را بپذیرد.
انتهای پیام/

