مدیران فرهنگی عزم و برنامهای برای احیا و شکوفایی سینمای کودک ندارند
وحید نیکخواه آزاد، کارگردان، تهیهکننده و فیلمنامهنویس باسابقه، نامی آشنا در سینمای ایران، بهویژه سینمای کودک است. آثاری، چون «علی و دنی» (۱۳۷۹)، «نصف مال من، نصف مال تو» (۱۳۸۵)، «فرزندخوانده» (۱۳۹۱) و «گنجشکک اشیمشی» (۱۳۹۲) در کارنامهی حرفهای او میدرخشند.
نیکخواه آزاد که خود در دهه شصت بخشی از روند اوجگیری سینمای کودک ایران بوده، در گفتوگو با خبرگزاری میزان به بررسی ریشهای مشکلات امروز این ژانر میپردازد. او معتقد است که با وجود پتانسیلهای فراوان، «سینمای کودک رها شده به حال خودش است» و این وضعیت نتیجهی «ناکارآمدی مدیران فرهنگی» است که دیگر «حساسیتی نسبت به این موضوع ندارند.»
موانع پیشرفت سینمای امروز کودک
برخی معتقدند که موفقیتهای سینمای کودک در دهه شصت، محصول شرایط آن زمان بوده و اکنون دیگر امکان تکرار آن موفقیتها وجود ندارد. نظر شما در این باره چیست؟
این درست است که شرایط دههی شصت متفاوت بود؛ اما الان میشود برای شرایط فعلی، سازوکار مناسب خودش را اختیار کرد و اوضاع آشفتهی فعلی سینمای کودک را سامان داد. این نکتهای است که معمولا فراموش میشود.
سازوکاری که شما از آن صحبت میکنید، در دههی شصت چگونه پیاده شد و نقش مدیریت فرهنگی در آن زمان چه بود؟
نقش مدیریت فرهنگی در دههی شصت، بهخصوص در بنیاد سینمایی فارابی، بسیار حیاتی بود. این امری عجیب و جالب است که درآن سالها علیرغم نوپا بودن فارابی، مدیران آن به شناخت دقیقی از موضوع دست پیدا کرده بودند. آنها به درستی حلقههای متعدد مؤثر در سینمای کودک را شناسایی و برای هرکدام سازمان و ساز و کار مناسبی ابداع کردند.
به عنوان مثال، اولین گام فارابی، تولید فیلم سینمایی شهر موشها (محمد علی طالبی و مرضیه برومند، ۱۳۶۴) اولین فیلم سینمایی ایران برای کودکان، با سرمایهگذاری صددرصدی فارابی بود که با موفقیت کم نظیر در اکران عمومی، نشان داد که سینمای کودک میتواند جایگاه ویژهی خود در سینمای ایران را داشته باشد و بخش خصوصی میتواند بدون نگرانی ازعدم توفیق به آن توجه کند.
در گام بعدی گروه کودک نوجوان در فارابی تاسیس شد که مدیران آن به طور مستمر شروع به کار بر روی تولید فیلمنامه و جذب افرادی که میتوانند به این فکرها و فیلمنامهها شکل تولیدی بدهند، کردند. در ادامه، گروه کودک و نوجوان فارابی تولید فیلم برای این گروه از مخاطبین را ساماندهی کرد و با حمایت از تولیدات بخش خصوصی رونقی قابل توجه به سینمای کودک و نوجوان داد.
در گام بعدی، بنیاد فارابی که نمایش فیلمهای ایرانی در جشنوارههای خارجی را با جدیت آغاز کرده بود، به جشنوارهی کودک که به عنوان بخشی از جشنوارهی فجر برگزار میشد، استقلال بخشید و تولد دوبارهی شکوهمند آن را در اصفهان پایهگذاری کرد. در ادامه هم با تأسیس گروه سینماهای نمایش دهندهی فیلمهای کودکان و نوجوانان در پنج سینمای تهران، و نیز در مراکز استان، شهرهای شیراز، مشهد، تبریز و اصفهان و نیز همکاری و ارتباط نزدیک با وزارت آموزش و پرورش، به رونق این گونهی سینمایی افزود.
در حال حاضر، از تمام آن نهادها و ساختارهایی که برای رونق سینمای کودک تاسیس شد، چه باقی مانده است؟
الان از همهی چیزهایی که در آن دوران تأسیس شد، تنها پیکر کم رمق جشنوارهی فیلمهای کودک و نوجوان باقی مانده، که شکوه و تأثیرگذاری شایستهای هم ندارد؛ زیرا حلقههای دیگر سینمای کودک و نوجوان وجود ندارند و زنجیرهی این سینما ناقص و در هم شکسته است.
ناکارآمدی مدیران فرهنگی و کم رمق شدن سینمای کودک و نوجوان
با توجه به تغییر شرایط، آیا الگوی موفق دهه شصت قابل تکرار است یا مدیران جدید باید الگوهای جدیدی بسازند؟
بیشک الگوی موفق دههی شصت الان قابل تکرار نیست و مدیران فرهنگی باید مثل همان دوره با مطالعهی دقیق شرایط به شناخت دقیقی دست پیدا کنند و با برنامه ریزی بر اساس این شناخت، به پیش بروند؛ اما شوربختانه مدیران فرهنگی فعلی انگار نه حساسیتی نسبت به این حوزه دارند و نه عزمی برای سامان دادن آن.
مدیرعامل فعلی بنیاد فارابی سابقهی تهیهکنندگی پویانمایی سینمایی را داشته است. آیا وجود ایشان توانسته تحولی ایجاد کند؟
شاید هنوز زود باشد که دربارهی توفیق یاعدم توفیق ایشان قضاوت کنیم؛ اما بیشک بدون داشتن عزم و اراده، شناخت دقیق از موضوع، تأسیس نهادها و ساز و کارهای ضروری، و ایجاد دوبارهی زنجیرهی حیاتی سینمای کودک و نوجوان، هیچ مدیری نمیتواند تحولی ایجاد کند و به توفیقی دست یابد.
تا زمانی که سینمای کودک و نوجوان مانند طفلی یتیم و بیسرپرست به حال خود رها شده باشد، تنها شاهد تولیدات گاه و بیگاه سازمانهای دولتی و تولیدات بسیار اندک در بخش خصوصی خواهیم بود. فقدان عزم، طرح و برنامه، و سازوکار دقیق، نشان دهندهی ناکارآمدی مدیران فرهنگی چه در سازمان سینمایی و چه در بنیاد فارابی است.
وضعیت سینمای واقعگرا در حوزهی سینمای کودک و نوجوان چگونه است؟
وقتی سینمای کودک و نوجوان متأثر از ناکارآمدی مدیران فرهنگی و اجرایی زمینگیر شده، همهی انواع آن به سرنوشت غمانگیز مشابهی دچار میشوند و در این زمینه تفاوتی میان فیلم واقعگرا، رؤیاپرداز، پویانمایی، عروسکی و… وجود نخواهد داشت. شاید مدیران سینمایی در پاسخ بگویند که اوضاع آن قدرها هم بد نیست و حضور ده فیلم بلند در جشنوارهی امسال را به عنوان شاهدی بر رونق سینمای کودک و نوجوان ذکر کنند؛ غافل از اینکه غایت این گونهی سینمایی را باید در توفیق آن در نمایش عمومی و برقرار کردن ارتباط وسیع با مخاطبان ارزیابی کرد و نه در تعداد فیلمهای تولید شده، آن هم عمدتاً توسط بخش دولتی.
نقش فیلمسازان و بیعلاقگی مسئولین
آیا تلاشی برای انتقال این مشکلات و دغدغهها به مدیران ارشد سینمایی داشتهاید؟
بله، تلاش کردهام؛ اما از بخت بد در این زمینه توفیق نیافتم. از دیماه سال گذشته که از دفتر رئیس سازمان سینمایی تقاضای وقت ملاقاتی کوتاه کردم (و به مسئول دفتر ایشان گفتم که هیچ خواسته شخصی ندارم و موضوع ملاقات مسائل و مصائب سینمای کودک خواهد بود) همچنان منتظرم تا زمانی برای این ملاقات تعیین شود. شاید سرشان با مسائل مهمتری گرم است و شاید علاقهای به شنیدن حرفهای مشفقانه کسی که نیم قرن را وقف فعالیت در این حوزه کرده است، ندارند.
ظهور فیلمسازان بزرگی مانند نادری، بیضایی و مجیدی در سینمای کودک دههی شصت، محصول چه شرایطی بود؟
ببینید، بیشتر این نام هایِ نامی متعلق به کسانی است که پیش از انقلاب در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فیلم ساخته بودند و با وجود شرایط مساعد در کانون بعد از انقلاب آثار درخشانی را خلق کردند؛ فیلمهایی، چون «دونده»ی امیر نادری و «باشو، غریبهی کوچک» بهرام بیضایی. در کنار اینها، سهم اصلی در رونق گرفتن سینمای کودک و نوجوان دههی شصت متعلق به کارگردانهایی است که بدون داشتن پیشینهی قابل توجهی فیلمهای مطرحی را در این حوزه خلق کردند؛ کسانی، چون کامبوزیا پرتوی، پوران درخشنده، مسعود کرامتی، محمدعلی طالبی، مرضیه برومند، فریال بهزاد، علی سجادی حسینی و… ظهور و حضور مستمر چنین چهرههایی بیش از هرچیز مرهون کارآیی مدیران سینمایی وقت و برنامههای دقیق آنها است.
آیا هنوز هم پتانسیل ساخت فیلم خوب در حوزهی کودک و نوجوان وجود دارد؟
اگر چه سینمای کودک و نوجوان که در دورهی طلاییاش سکوی پرتاب فیلمسازها بود، اکنون سالها است که دیگر رنگ و بو و رونق گذشته را ندارد، همچنان شایستگیهای شایان توجهی دارد که با عزم و برنامه ریزی میتوان آن را به سرمایهی نجات بخش سینمای کودک و نوجوان تبدیل کرد.
این امری بدیهی است که وقتی نسلی کم تجربه و نوپا موفق به ساختن عصری باشکوه شد، بتواند با بهره گیری از تجربیات گذشته و با حضور چهرههای ارزشمند تازه نفس به توفیق مشابهی دست یابد. خوشبختانه در سینمای کودک و نوجوان همین حالا هم، چه در حوزهی فیلمنامه و چه کارگردانی، هنرمندان باتجربه و خلاق زیادی داریم.
غفلت از فعالان باتجربه
آیا حضور «ایرج طهماسب» در شورای سیاستگذاری جشنوارهی امسال به نفع سینمای کودک نیست؟
حضور ایرج طهماسب در شورای سیاستگذاری جشنوارهی امسال اتفاق شایسته و خجستهای است؛ اما از آن خجستهتر این است که مسئولین سینمایی در کنار واگذاری نقش در شورای سیاستگذاری جشنواره، او را که بارها توانایی خود در خلق آثار محبوب مخاطبان ثابت کرده، برای ساختن اثر دیگری دعوت کنند؛ اما در شرایط فعلی بشخصه امیدی به رخ دادن چنین رویدادهای مبارکی ندارم.
در دورهای که خودتان مسئول گروه کودک و نوجوان بنیاد فارابی بودید، برای جذب این افراد باتجربه چه اقداماتی انجام دادید؟
در اوایل دههی هشتاد که مدیر گروه کودک بنیاد فارابی بودم، با تکتک کارگردانهایی که مشتاق کار در این حوزه بودند، تماس میگرفتم و آنها را به کار دعوت میکردم. در آن دوره فیلمسازان نام آشنایی، چون کیومرث پوراحمد، پوران درخشنده، غلامرضا رمضانی، علی عبدالعلی زاده، حسین قناعت و… فیلمهایی را ساختند که به رونق مجدد سینمای کودک و نوجوان یاری رساند.
در کنار حضور این کارگردانهای با تجربه چهرههای تازه نفس هم توجه کردیم و مثلا اگرچه به سختی، موفق شدیم برای کارگردانهایی، چون رامبد جوان مجوز کارگردانی دریافت کنیم. این تنها بخشی از کارهایی است که در آن دوره، با پشتیبانی مدیرعامل موفق آن سالهای فارابی، علیرضا رضاداد، صورت گرفت.
انتهای پیام/

