خشم مقدس یک مادر؛ از اشک تا فریاد

خیابان انقلاب امروز شاهد گامهای سنگین زنی بود که دیگر هیچ کودکی در آغوش نداشت. مادری که تنها فرزندش را در موشکباران تهران از دست داد، امروز با چشمانی اشکبار اما قلبی آکنده از کینه به صهیونیستها، در راهپیمایی «جمعه همدلی و ایستادگی» حاضر شد.
مادری که دیگر نه فرزندی دارد که ببوسد، نه خانهای که به آن بازگردد، فریاد میزند: «فرزندم را کشتید، اما هرگز نخواهید توانست مادری یک ملت را از پا درآورید!»
صدای گریههایش با فریادهای «مرگ بر اسرائیل» درهم آمیخته بود. او با دستهای لرزان عکس فرزندش را بالا گرفته بود و میگفت «دیگر چیزی برای از دست دادن ندارم…» این را گفت و اشکهایش روی پرچم ایران چکید. اما تا آخرین قطره خونم، فریاد میزنم: «اسرائیل باید نابود شود!»
پیرزن همسایه که دستش را گرفته بود، زمزمه میکرد: «خداوندا… این مادران را تنها مگذار. اینها همانهایی هستند که روز قیامت، خون فرزندانشان را به گردن صهیونیستها میاندازند.»
این مادر دستهایش را به سوی آسمان گرفت:
«خدایا! من فرزندم را به تو تقدیم کردم… اما امروز سوگند میخورم که تا نفس دارم، راهش را ادامه دهم!»
جوانان حاضر در راهپیمایی، دورش حلقه زدند، یکی فریاد زد: «مادر! ما همه فرزندان تو هستیم!» و دیگری شعار داد: «مادران ایران، پرچمداران مقاومتاند!»
او که دیگر توان ایستادن نداشت، روی زمین نشست و عکس بچهاش را بوسید. پیرمردی با چهرهای خسته، آرام کنارش زانو زد و گفت: «دخترم… شهید، زندهای است که نزد پروردگارش روزی میخورد.»
مادر شهید، آخرین جملهاش را با صدایی لرزان اما پر از عزم گفت: به جهانیان بگویید… مادران ایران، هرگز نمیمیرند. ما زندهایم تا آخرین دشمن اسلام را به جهنم بفرستیم!
و در این لحظه، فریاد هزاران زن و مرد حاضر در راهپیمایی، آسمان تهران را شکافت: «مادران شهیدان، پرچمداران مقاومتاند!»
انتهای پیام