اهمیت موقعیت ژئوپلتیک ایران برای تمدن خشکی و دریا

21:30 - 30 فروردين 1400
کد خبر: ۷۱۷۶۳۷
دسته بندی: سیاست ، گزارش و تحلیل
موقعیت ژئوپلتیک ایران برای هر دو تمدن خشکی و دریایی مهم است؛ چراکه هر دو تمدن به‌خوبی می‌دانند ایران برای هیچ‌کدام قابل تسخیر نیست و سیاست فشار حداکثری هم دیگر گزینه مناسبی برای تقابل با ایران نیست.

محمد غفاری و رشاد نخستین - در یادداشت‌های قبلی به این موضوعات پرداختیم: ۱. امنیت ایران تا قبل از بوجود امدن کانال سوئز برای تمدن دریایی اولویت بود؛ ۲. بعد از بوجود آمدن کانال سوئز، تمدن دریایی و در رأس آن آمریکا به نفعش نبود که ایران کشوری امن باشد.

 

 

در این راستا دیدیم که با بوجود آمدن طوفان شن و بسته شدن کانال سوئز برای مدت چند روز، چگونه قیمت‌های اجناس در دنیا صعودی شد و در این مدت دلار آمریکا هم کمی از ارزش خود را از دست داد.

اکنون موقعیت ژئوپلتیک ایران برای هر دو تمدن خشکی و دریایی مهم است؛ چراکه هر دو تمدن به‌خوبی می‌دانند ایران برای هیچ‌کدام قابل تسخیر نیست و سیاست فشار حداکثری هم دیگر گزینه مناسبی برای تقابل با ایران نیست.

اما ایران تنها راه تبادل و جابجایی بین شرق و غرب نیست (هر چند کوتاه‌ترین راه است). ایران باید وضعیتی را ایجاد کند تا مجدد بهترین و امن‌ترین راه جابجایی بین چین و اروپا باشد.

چین به‌عنوان دومین اقتصاد دنیا در پی فرصت برای تبدیل شدن به اولین اقتصاد دنیا است. البته آمریکا هم نظاره‌گر محض نبوده و برای بازپس‌گیری دست برتر چینی‌ها در بازار‌های بین‌المللی اقداماتی انجام داده است که نمونه‌هایی از آن را در یادداشت‌های قبلی ارائه کردیم. سپس راجع‌به آینده جهان و کشورمان و آینده نرخ نفت هم نکاتی را گوشزد کردیم.

گفتیم که ممکن است دولت بعدی ایران در ابتدا مدتی به اثرات اقتصادی ناشی از کم فروش رفتن نفت و مدتی به اثرات اقتصادی فروش نفت با قیمت گزاف دچار باشد و ممکن است در دولت بعدی، ایران قیمت نفت تا بشکه‌ای ۲۰۰ دلار هم برسد و این درآمد از فروش نفت مثل باقی دوران نیست و ممکن است با افزایش نرخ مالیات مصرف کربن توسط دیگر کشور‌های جهان و تغییرات اقلیمی ناشی از استفاده بی‌رویه از سوخت‌های فسیلی و ازدیاد دی‌اکسید کربن حاصل، بعد از این پیک قیمتی دیگر نه ما و نه کشور دیگری نتوانیم کلا نفت بفروشیم.

پس انتخاب رئیس‌جمهور بعدی برای آینده کشور ما بسیار مهم است و مردم باید بدانند در صورت بروز این تهدید‌ها و فرصت‌ها دولت بعد چه برنامه‌ای برای استفاده حداکثری خواهد داشت!

اکنون، در زمان حال باید بدانیم که اهمیت ایران برای چین بسیار بیشتر از اهمیت ما برای آمریکا است. در حقیقت آمریکا بدنبال ایجاد ناامنی در ایران و چین بدنبال افزایش امنیت در ایران و درواقع در مسیر جاده ابریشم است. جدال این دو کشور، بحث بر سر منافع است، نه چیز دیگری!

منافع چین ایجاب می‌کند تا ایران امن باشد. اگر توجه کرده باشید آمریکا از مواضع خود کوتاه نیامد تا ایران و چین تفاهم‌نامه همکاری امضا کردند. تنها در این وضعیت بود که بایدن گفت: «یک سال است از این موضوع نگرانم و درباره این موضوع فکر میکنم!»

بلافاصله بعد از امضای قرارداد ایران و چین، آمریکا از مواضع خود کوتاه آمد. سیاست آمریکا تا قبل از این قرارداد فشار حداکثری بر ایران بود. نماینده‌های دولت در کنگره راجع‌به قراردادی طولانی‌تر و محکم‌تر صحبت می‌کردند. منظور آن‌ها از «طولانی‌تر» این بود که مواردی که در برجام ذکر شده بود و از تاریخ آن‌ها مدتی در حدود پنج سال باقی مانده بود، باید بازنگری شده و مدت طولانی‌تری تعیین شود.

همچنین منظور آن‌ها و از «محکم‌تر» این بود که نه‌ تنها باید راجع‌به انرژی اتمی صحبت شود، بلکه باید راجع‌به قدرت موشکی و دسترسی ایران به تنگه‌هایی به‌جز تنگه هرمز در قرارداد جدید ذکر شود. از همین‌رو کشور‌های همسایه ایران هم خواستار حضور در دور جدید مذاکرات شدند؛ اما بعد از قرارداد ایران و چین در چرخشی مشهود آمریکا تمام خواسته‌های خود و کشور‌های منطقه را کنار گذاشت و اکنون در فکر تن دادن به خواسته مشروع ایران است؛ یعنی می‌خواهد بدون شرط به برجام برگردد. حداقل اینگونه وانمود می‌کند.

البته این موضوع در یک شب و چند ماه اتفاق نخواهد افتاد، اما چرخش آمریکا مشهود است. آمریکا از اینکه ایران و چین تبدیل به یک شریک تجاری شوند و ایران به‌عنوان کوتاه‌ترین راه زمینی تبدیل به مسیری برای فرستادن و جابجایی اجناس چینی از طریق راه‌آهن به اروپا بشود و در پی آن تبدیل شدن چین به برترین اقتصاد دنیا، ترس دارد. البته آمریکا با عنوان کردن این ترس هیچ مشکلی ندارد. اگر این مهم اتفاق بیافتد آمریکا در مدت کوتاه‌تری جایگاه اولین اقتصاد دنیا را از دست خواهد داد و باید جوابگوی حجم عظیمی از دلار بدون پشتوانه در دنیا باشد.

هم‌اکنون هم که در حال نوشتن این متن هستیم، کشور‌های بسیاری در حال جایگزینی ذخایر استراتژیک خود از دلار به باقی ارز‌ها و اجناس هستند. تنها در ماه گذشته کشور‌ها بصورت میانگین ۱۰ درصد از ذخایر استراتژیک دلار خود را با مابقی ارز‌ها و اجناس جایگزین کردند.

اکنون ایران از حالت قبلی خود دچار دگردیسی شده است و هر دو تمدن خشکی و دریایی متوجه شده‌اند که برای رسیدن به خواسته‌های خود باید بیشتر ایران را مورد توجه قرار دهند و این اتفاق رخ نمی‌داد، مگر با امضای قرارداد کشور عزیزمان با چین!

مسلما باید بدانیم که در این بین چین هم بدنبال استفاده از موقعیت ژئوپلتیک ایران است. اینکه ساده‌لوحانه بیاندیشیم علت سرمایه‌گذاری چین در ایران فقط برای تقابل با آمریکا است، فکری بیهوده و خام است. مسلما در این نوع قرارداد‌ها هر دو طرف بدنبال بیشترین منافع برای کشور خود هستند. در این مورد باید مواظب بود که در قرارداد‌های فی‌مابین ایران و چین، منافع ایران بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.

درست است یکی از منافع بزرگ کشور عزیزمان، چرخش تمدن دریایی به سمت ایران و کوتاه آمدن از مواضع خود است، ولی این موضوع کافی نیست. همه قرارداد‌هایی که در آینده به امضا می‌رسند، باید با همفکری مشاوران اقتصادی، جغرافیایی و علوم و فنون مذاکره و... باشند تا مبادا قراردادی نوشته شود که نه تنها باعث پیشرفت ایران نباشد، بلکه تبدیل به یک قرارداد ننگین شود و تا آیندگان و فرزندانمان هستند، این نوع قرارداد‌ها را مایه ننگ بدانند.

از همه مهم‌تر باید بدانیم که هژمونی دلار آمریکا در حال فروپاشی است. به این معنی که ممکن است ۴۵۰ میلیارد دلار امروز در ۲۰ سال بعد ۹۰۰ میلیارد دلار ارزش داشته باشد. گرفتن ارز دلار حاصل از این قرارداد‌ها ایران را در موقعیت عالی قرار نخواهد داد! چه‌بسا باعث از بین رفتن آینده فرزندانمان باشد.

در این زمینه هم باید مشاوران آگاه و دلسوزی برای ایران داشته باشیم تا به‌درستی در زمینه دریافت نوع ارز یا اجناس و مواد اولیه به ما مشاوره بدهند. به‌وضوح مشخص است که هر قدر بتوانیم در مراودات مالی از دلار آمریکا کمتر استفاده کنیم و هر قدر احتمال تشکیل اجماع جهانی علیه ایران را کمتر کنیم، بیشتر به آمریکا ضربه خواهیم زد و مسیر را برای فروپاشی و پایان هژمونی دلار هموارتر خواهیم کرد. شاید گرفتن مواد اولیه یا طلا راهکار بسیار مناسب‌تری نسبت به دریافت هر نوع ارز باشد که البته در این مقوله هم بعدا صحبت خواهیم کرد.

سوال پیش رو این است که آیا آمریکا دراین نوع مسائل نظاره‌گر باقی خواهد ماند و مشغول دیدن فروپاشی قدرت خود و کاهش ارزش پولی ملی خود خواهد بود؟ مسلما خیر! آمریکا با بمب اتم تبدیل به ابر قدرت جهانی شد و ممکن است در پی اجماع جهانی دیگر مجدد به فکر راه انداختن آتشی دیگر باشد. می‌شود گفت این تنها راهی است که باقی ماندن در رتبه اول اقتصاد دنیا را برای آمریکا تضمین خواهد کرد؛ ولی فعلا با توجه به مشکلات اقتصادی ناشی از پساکرونا برای آمریکا و هم‌پیمانانش مسیری دور از دسترس است و ما ایرانیان باید تلاش کنیم همچنان دور از دسترس باقی بماند.

 

 


برچسب ها: آمریکا ایران دلار

ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *