یادی از سلحشور میدان تبلیغ و بیان

14:00 - 25 اسفند 1394
کد خبر: ۱۴۹۷۹۶
امیرمحمود کاشفی از اساتید شورای عالی قرآن در نوشته‌ای به بیان خاطره دیدار اهالی قرآن از روند ساخت سریال یوسف پیامبر پرداخت.

به گزارش گروه فرهنگی ، امیرمحمود کاشفی از اساتید و عضو شورای عالی قرآن قرآن در نوشته‌ای به بیان خاطره‌ای از دیدار هیأت قرآنی از روند ساخت سریال یوسف پیامبر(ص) پرداخت.

 


تولید سریال یوسف، اواسطش بود که به دیدار سلحشور رفتیم، در شهرک دفاع مقدس همه چیز جذّاب بود. فضا، بازیگران، صداها، سازه‌ها؛ و انسان خودبه‌خود در فکری عمیق و مطبوع فرو می‌رفت.

سلحشور گفت: «تصویرگری من از قصه یوسف تفسیر است و تأویل دارد». و شاید به همین سبب بود که گویی سازه‌ها سخن می‌گفتند. کلبه احزان واقعاً حزن‌انگیز بود و یوسف گمگشته دوران را به خاطر می‌آورد و هر کس دوست داشت آنجا بنشیند و آوای انتظار سر دهد.

 

 

سلحشور با شور و شیدایی از ما پذیرایی کرد. اصلاً صحنه کارگردانی را رها کرد و نزدیک به چهار ساعت با ما همراه شد تا ما را به همه زوایای سریال آشنا سازد و در پایان، به جای خستگی، آثار خوشحالی و خوشنودی در صورت عطوف و مصمّم او مشاهده می‌شد از این که یک جمع قرآنی به دیدار او و کار قرآنی‌اش آمده‌اند.

پاییز 1385 شهرک سینمایی دفاع مقدس، هیئتی از شورای عالی قرآن از ساخت سریال یوسف پیامبر به کارگردانی سلحشور بازدید می­‌کنند.

مدتی بعد او را دیدم، هنوز از آن دیدار اظهار شعف می­‌کرد و گفت: آن عکس­‌ها که گرفتید و برایم فرستادید زیر شیشه میزم گذاشته­‌ام. بعدها هم یک­روز او را در فرودگاه دیدم که عازم مشهد الرضا(ع) بود. گفت هر ماه به زیارت می­‌روم. سخن از سریال یوسف پیامبر به میان آمد. به او گفتم: برای من، یکی از هنرمندانه­‌ترین سوژه­‌های فیلم، پرده برانداختن از چهره اهل معبد خصوصاً کاهن بزرگ آنان بود که چگونه و با چه حرکات و سکناتی خود را پیر اهل صلاح نشان می­‌داد در حالی که باطن او عین عفونت و کید و کذب بود.

 

او از اینکه پیام ویژه­‌اش در فیلم را دریافت کرده­‌ام بوجد آمد آن­گاه اظهار داشت: و اما از سید حسن نصرالله برایت بگویم که به عقیده او، زیباترین قسمت سریال به تصویر کشیدن برادران یوسف و خیانت آن­ها به برادرشان بود.

و کار برادران یوسف عبرت­‌انگیز است آن­ها که گفتند: یوسف را می‌کشیم بعد انسان­‌های صالحی می­‌شویم. ای اُف بر آن صلاح و اصلاح بعد از قتل یوسف.

هرگز فکر نمی­‌کردم روزی این­چنین در باغ فیض بنشینم و دست غم بر پیشانی بگیرم و در فراق آن سلحشور قرآنی افسوس بخورم و عکاسی نیز این صحنه را شکار کند و در فضای مجازی منتشر کند.

 

و چرا افسوس نخورم که در نبرد سنگین فرهنگی، هنری، این سرباز یکه تاز را از دست دادیم.

سلحشور رفت اما مزار با صفایش بوی حیات می­‌دهد. باید رفت و دید.

آری، سلحشور زنده است و موسی جلودار.



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *