مردی با آرزوهای دوربرد

مردی با آرزوهای دوربرد
حواسش به همه چیز بود. حقوق کارمندانش را بالا نمی‌گرفت. ولی اگر پروژه‌ای را به نتیجه می‌رساندند پاداش خوبی به‌شان می‌داد.
کد خبر: ۴۸۷۷۹۴    تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۷

تا می‌گفتند فلان کشور فلان کار پیچیده و بهت‌انگیز را کرده، می‌گفت: «خدا رو شکر. پس ما بهتر از اونا می‌تونیم همون کار رو بکنیم!»
کد خبر: ۴۸۶۴۶۶    تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۶

در طول زندگی‌اش کسی از او نشنید که بگوید: «توپخونه رو من تاسیس کردم!» یا اینکه «من پدر موشکی ایرانم!» یا هر چیز شبیه دیگر. هیچ باری نشده بود که بایستد جلوی کاری که کرده و عکس یادگاری بگیرد.
کد خبر: ۴۸۶۴۶۲    تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۱/۰۵

حاج حسن بی‌اختیار شیشه را پایین داده بود. همان طوری که گرم صحبت بود کیف پولش را درآورده و یک تراول پنجاه هزار تومانی گذاشته بود کف دست دخترک.
کد خبر: ۴۸۶۴۴۰    تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۳۰

می‌خواست اسرائیل نابود شود و سرزمین‌های اشغالی طعم آزادی را بچشند. آن‌وقت این هدف‌ها را مثل چیزهای لوکس و کم مصرف نگذاشته بود توی بوفه که هر ازچند گاه نگاهشان کند و انگیزه بگیرد.
کد خبر: ۴۸۴۶۳۲    تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۲۳

همیشه به بچه‌ها می‌گفت «من از جایی شروع کرده‌ام که فرق لوله و سلاح را نمی‌دانستم!».
کد خبر: ۴۸۰۵۰۷    تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۱۰

حاج حسن فقط یکی از محصولات اعجوبه‌ی خط تولیدی بود که آسید علی آقای لواسانی توی مسجد زینب کبری(س) راه انداخته بود.
کد خبر: ۴۷۹۶۷۶    تاریخ انتشار : ۱۳۹۷/۱۰/۰۹