روز‌های سخت کارگران زباله‌گرد

12:35 - 21 آبان 1399
کد خبر: ۶۷۳۴۶۵
چندی است شهرداری سعی در جمع آوری کارگزان زباله گرد دارد. کارگرانی که نه که نه بیمه و نه امنیت شغلی دارند. به نظر نمی‌رسد در این زمان با وجود شرایط اقتصادی سخت جلوگیری از فعالیت زباله‌گردان مشکل را حل کند.
_ روزنامه شرق نوشت: آغاز مساله زباله‌گردی به وقتی برمی‌گردد که موضوع تفکیک و بازیافت زباله که از مدت‌ها پیش در شهر‌های جهان اجرا می‌شد، در ایران هم مطرح شد. مساله این بود که به‌جای اینکه با انباشتن زباله در طبیعت به تخریب محیط زیست بپردازیم، با بازیافت بخشی از زباله‌ها که قابل تجزیه و ترکیب دوباره و تبدیل‌شدن به مواد مفید و قابل استفاده است، طبیعت را پاک‌تر نگه داریم. لازمه بازیافت، تفکیک زباله‌ها بود، به‌این‌ترتیب که در مرحله اول موادی مثل کاغذ، مقوا، پلاستیک، شیشه و فلز از زباله‌های‌تر تفکیک می‌شدند و به کارگاه‌ها و کارخانه‌های بازیافت فرستاده می‌شدند. در ایران هم شهرداری‌ها این وظیفه را بر عهده گرفتند. تجربه جهانی نشان می‌داد که بهترین راه تفکیک زباله تفکیک از مبدأ یعنی خانه‌ها یا بنگاه‌های صنعتی یا خدماتی و اداری است. شهرداری‌های شهر‌های بزرگ و در ابتدا تهران برای مدت کوتاهی به این کار اقدام کردند.
 
جزواتی منتشر کردند و کوشیدند تفکیک زباله از خانه را به شهروندان یاد بدهند و به این منظور ظروف مخصوص مقوایی یا کیسه‌های مخصوص زباله‌های قابل بازیافت در اختیار مردم در برخی مناطق قرار دادند. در ادارات و کارخانه‌ها هم ظروف مخصوص تفکیک زباله گذاشته شد. اما پس از مدتی معلوم شد که متأسفانه مردم اهمیت موضوع را درک نمی‌کنند و حاضر به همکاری نیستند. البته شهرداری‌ها هم وقت و انرژی کافی برای این کار نگذاشتند. تفکیک زباله در ادارات و کارخانه‌ها تا حدودی عمل کرد و باقی ماند و هنوز در بعضی از ادارات نمونه‌هایی از این ظروف آبی‌رنگ مقوایی‌ها مخصوص دفع ضایعات کاغذی و مقوایی دیده می‌شود، اما نه خانواده‌ها حاضر به همکاری شدند و نه شهرداری‌ها به‌طور‌جدی و پیگیر به تبلیغ این موضوع پرداختند.
 
نتیجه این شد که شهرداری‌ها به فکر راه‌های دیگر افتادند. یک راه این بود که ایستگاه‌هایی در بعضی نقاط شهر‌های بزرگ باز شد که ظروف پلاستیکی، فلزی، شیشه، کاغذ و بعدا سی‌دی، فلش و سایر ضایعات کامپیوتری را در مقابل مواد موردنیاز شهروندان یا پول از شهروندان تحویل می‌گرفت؛ اما تعداد این ایستگاه‌ها کافی نبود و تأثیر اساسی نگذاشت. نهایتا طبق معمول سنت اداری ایران شهرداری آسان‌ترین راه را برگزید؛ یعنی کار تفکیک زباله را به تعدادی پیمانکار سپرد. آن‌ها هم دفاتری یا انبار‌هایی در شهر‌ها ایجاد می‌کردند و در مقابل دریافت زباله‌های قابل بازیافت پول مختصری می‌پرداختند.
 
با توجه به وسعت شهر‌های بزرگ و میزان زباله، اگر قرار بود که این پیمانکاران برای تفکیک و انتقال زباله از سطل‌های زباله به ایستگاه‌های بازیافت دست به استخدام نیرو بزنند، برایشان پرهزینه می‌شد و نه شهرداری‌ها حاضر به پرداخت این هزینه بودند و نه پیمانکار‌های شهرداری. پس کار به طبقه فقیر جامعه سپرده شد. به‌این‌ترتیب که افشار فقیری که کار دایمی نداشتند و هیچ راهی برای تأمین معاش جلوی پایشان نبود، از این کار استقبال کردند و با زباله‌گردی و انتقال زباله‌های قابل بازیافت به ایستگاه‌ها و فروختن زباله‌ها به قیمت بسیار ارزان به این ایستگاه‌ها محل درآمدی برای خود یافتند. در واقع این سیاست به نفع فقیرترین اقشار جامعه شهری عمل می‌کرد و راه نجاتی پیش پای مردمان فقیر و بی‌کار می‌گذاشت و تعداد بیشتری از این قشر را به کار می‌گرفت و البته در مقابل هیچ مسوولیتی هم درمورد ایشان بر عهده نمی‌گرفت و از استخدام، حقوق، بیمه و وسیله نقلیه برای انتقال زباله و... هم خبری نبود.
 
کار کاملا قانونی به نظر می‌آمد و کسی هم زباله‌گرد‌ها را کارگر به حساب نمی‌آورد که حقوقی برایشان قایل باشد. با‌وجود‌این تا مدت‌ها این شیوه ادامه داشت و مشکل اجتماعی به حساب نمی‌آمد و کسی هم اعتراض نمی‌کرد. توجه رسانه‌ها و مردم به این موضوع و تشخیص آن به‌عنوان مساله اجتماعی وقتی مطرح شد که جامعه ایران با بحران اقتصادی دربرگیرنده تورم تازنده همراه با رکود شدید (رکود تورمی)، بی‌کاری وسیع و بالارفتن خط فقر ناشی از تحریم مشکلات ساختاری انباشته و از همه جدید‌تر کرونا روبه‌رو شد. در این شرایط بسیاری از مردمی که شغل خود را از دست داده بودند و به گردباد فقر افتاده بودند، از ناچاری به زباله‌گردی این آخرین راه کسب در‌آمد برای فقیرترین افراد جامعه پرداختند. کم‌کم سروکله زنان فقیر سرپرست خانوار و کودکان و افراد معتاد هم در میان ایشان پیدا شد.
 
حالا رسانه‌ها یاد این کارگران زحمتکش افتاده‌اند که در میان بوی تعفن و کثافت سطل‌های زباله برای لقمه‌ای نان به جست‌وجوی زباله‌های قابل بازیافت می‌پردازند. شدیدا استثمار می‌شوند و کسی حاضر نیست آن‌ها را کارگر به‌شمار آورد؛ اما جالب اینکه برخی رسانه‌ها و بخشی از افکار عمومی که معمولا از دید طبقات متوسط و بالا به مسایل اجتماعی نگاه می‌کنند و نه طبقات پایین و بیشتر به پنهان‌کردن فقر و آسیب‌های اجتماعی متمایل‌اند تا حل ریشه‌ای مساله فقر، خواهان جمع‌آوری زباله‌گرد‌ها شده‌اند، به این دلیل که به نظر آن‌ها منظره زشتی در شهر ایجاد می‌کند؛ بدون توجه به اینکه اینان یک فعالیت اقتصادی بسیار مفید برای اقتصاد کشور و محیط زیست انجام می‌دهند، اما در بدترین شرایط و با بدترین نوع استثمار. شیوه کار را می‌شود اصلاح کرد، اما اصل وظیفه را نمی‌توان متوقف ساخت.
 
ریشه این مشکل در کجاست؟ به نظر من این مشکل به غیر از علل فرعی بسیار، دو ریشه عمیق تاریخی دارد. این دو عبارت‌اند از: ۱- وجود فرهنگ عدم همکاری مردم با مدیریت جامعه (دولت و شهرداری‌ها) در مواقعی که لازمه‌اش انجام کار یا پذیرفتن زحمتی هرچند کوچک از طرف مردم (درحد تفکیک زباله‌تر و خشک در منزل) و بی‌توجهی به این نوع مسوولیت‌های اجتماعی است. ۲- ناتوانی مدیریت بخش عمومی ما در گفتگو با مردم و اقناع و جلب همکاری آن‌ها برای حل مشکلات. اگر شهرداری می‌خواست و می‌توانست شهروندان را قانع کند که از درِ منزل زباله‌هایشان را تفکیک کنند و شهروندان حاضر به همکاری می‌شدند، اصولا معضلی به نام زباله‌گردی بروز نمی‌کرد و حتی در حالت عدم همکاری هم اگر شهرداری‌ها چشم را به روی عملکرد پیمانکاران نمی‌بستند، اوضاع ممکن بود بهتر باشد.
 
حداقل می‌توانستند شغلی به نام تفکیک زباله را بپذیرند و حقوقی برای فعالان آن قائل می‌شدند؛ اما حالا که کار به اینجا کشیده و بحران اقتصادی اقشار فقیر را از زن و مرد و کودک از روی ناچاری به این کار واداشته تا ممری برای بقا پیدا کنند که بهتر از گدایی یا دزدی است، جلوگیری از فعالیت زباله‌گردان مشکلی را حل نمی‌کند. اگر راه‌حل عملی برای حل مشکل تفکیک زباله نداریم، لااقل بگذاریم در این شرایط دشوار این مردمان فقیر استثمار‌شده لقمه نانی را که به‌سختی از این راه به دست می‌آورند، به خانه ببرند.
 
 
 


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *