مهران مدیری برگشت تا معادله عوض شود
بازگشت مهران مدیری به تلویزیون، بعد از چند سال غیبت، حادثهای ساده در تقویم تولیدات سیما نیست. مدیری با سریال تازهاش با عنوان «ششماهه» دوباره به رسانهای برگشته که بخش بزرگی از شهرت، محبوبیت و هویت کاری خود را در آن ساخته بود؛ رسانهای که سالها با آثار او نفس کشیده و بارها با تکیه بر نام او توانسته میان رقبا بایستد و تماشاگر را پشت تلویزیون نگه دارد. همین رفتوبرگشت، خود نشانه یک رابطه قدیمی و پیچیده است؛ رابطهای که نه میتوان آن را بهطور کامل گسست و نه میتوان تأثیر پررنگ آن را نادیده گرفت.
در واقع میتوان گفت این بازگشت تنها یک اتفاق ساده در جدول پخش سازمان نیست؛ بلکه نشانهای از یک نیاز متقابل است. تلویزیون که در سالهای اخیر با ریزش مخاطب و کاهش اثرگذاری روبهرو بوده، دوباره به چهرهای تکیه کرده که بخش مهمی از تاریخ سرگرمیسازیاش را ساخته است. مدیری هم در این سالها فهمیده که دور شدن از رسانهای با این سطح از دیدهشدن، نه به نفع خودش تمام شده و نه جایگزین قدرتمندی برای آن پیدا کرده است. حالا هر دو بازیگر اصلی این صحنه، به یک ضرورت مشترک رسیدهاند؛ یک همکاری تازه با هدف احیای رابطهای که سالها ستون اصلی جذب مخاطب بوده است.
مسیر تلویزیونی مدیری؛ فرازهای درخشان و فرودهای ناگزیر
ورود مدیری به تلویزیون با «پرواز ۵۷» اتفاق افتاد؛ مجموعهای که مسیر طنزسازی را در دهه هفتاد دگرگون کرد و چهرههایی را معرفی کرد که بعدها هرکدام تبدیل به ستارههای مستقل شدند. مدیری با «ساعت خوش» محبوبیتی کمنظیر پیدا کرد و توانست زبان تازهای برای کمدی تلویزیونی تعریف کند. مخاطب ایرانی مدیری را نهفقط بهعنوان یک ستاره، بلکه بهعنوان صاحب یک جهانبینی طنزآلود پذیرفت که میتوانست تلخیهای روزمره را در قالب موقعیتهای خلاقانه روایت کند.
در واقع مهران مدیری در تلویزیون با مجموعههایی کار خود را ادامه داد که هر کدام بخشی از فرهنگ عامه را تغییر دادند. او با «پاورچین» وارد خانههای مردم شد و با نوع تازهای از طنز موقعیت، مخاطب را به تجربهای متفاوت دعوت کرد؛ تجربهای که در زمان خودش تازه بود و با ترکیب شوخیهای کلامی، شخصیتپردازی متفاوت و ریتم سریع، موجی تازه به وجود آورد. او این مسیر را با «نقطهچین» طی کرد و نشان داد که توانایی خلق جهانهای کمیک پیوسته را دارد و میتواند شخصیتهایی بسازد که در زندگی مردم ماندگار شوند.
موفقیتهای مدیری فقط به آثار ابتدایی او محدود نماند. او با «شبهای برره» به نقطهای رسید که طنز تلویزیونی در ایران کمتر تجربه کرده بود. او در این سریال توانست جهان مستقلی بسازد که فرهنگ عامه را تحتتأثیر قرار داد. جملات سریال وارد گفتوگوهای روزمره شدند، تیپهای آن تبدیل به الگوهای تقلید شدند و مخاطب احساس کرد با پدیدهای روبهروست که تنها تلویزیون میتواند آن را خلق کند. مدیری با این اثر ثابت کرد که در تلویزیون، نه یک بازیگر و نه حتی یک کارگردان صرف، بلکه یک برند است؛ برندی که میتواند جریان بسازد و میتواند مخاطب را در حجمی میلیونی با خود همراه کند.
شکستهایی که ساختار ساختند
با وجود این سابقه موفق، مدیری همیشه اثر درخشان نساخته است. بخشی از کارنامه او در تلویزیون آثاری بود که نتوانستند توقع ساختهشده از نام مهران مدیری را برآورده کنند. مثلاً «در حاشیه» اگرچه با علاقه و کنجکاوی اولیه مخاطب شروع شد، اما در ادامه نتوانست همان قدرت فراگیر آثار قبلی را پیدا کند و حتی با حاشیههایی مواجه شد که مسیر سریال را تغییر داد. در ادامه روند کاری این کارگردان، برخی از پروژههایی که در دوران پایانی حضور او در تلویزیون ساخته شدند نیز با استقبال محدودتری روبهرو شدند و نشان دادند که حتی مهران مدیری هم بدون سیاستگذاری درست و بدون فضای حمایتی مناسب نمیتواند همیشه موفق بماند. اینعدم توفیق کامل، نه ضعف مدیری، بلکه ضعف زیرساختهایی بود که نتوانستند از توان و ظرفیت او بهدرستی استفاده کنند.
«ششماهه»؛ بازگشت با رویکردی اجتماعی و تلخ
حالا که مدیری با «ششماهه» دوباره به تلویزیون برگشته است، این بازگشت فقط رفتن یک سریال روی آنتن نیست. این بازگشت، فرصتی برای احیای رابطهای است که سالها میان مدیری و تلویزیون شکل گرفته بود و با دوری او و سیاستهای پرنوسان رسانه ملی دچار گسست شد. مدیری با همه ویژگیهای شخصیتی، سبک کاری و توانایی در جذب مخاطب، جزو معدود چهرههایی است که میتواند به تلویزیون جان بدهد و مخاطب خسته و بیاعتماد امروز را دوباره پای آنتن بنشاند.
از طرفی دیگر سریال جدید مدیری، برخلاف بسیاری از آثار طنزآمیز او، تمرکز خود را بر روایت تلخ و اجتماعی یک خانواده گذاشته است. این چرخش رویکرد برای مدیری تازگی کامل ندارد، اما نشان میدهد که او از مرزهای گذشتهاش عبور کرده و به سمت تجربههای تازهتر رفته است. پروژه ۱۷ قسمتی «ششماهه» اگر شبانه پخش شود، طی یک ماه مهمان خانهها خواهد بود و اگر در قالب پخش پنجشنبه و جمعه روی آنتن برود، حدود دو ماه مخاطب تلویزیون را همراه خود نگه میدارد.
«ششماهه» در شرایطی ساخته شده است که بازار سریالسازی در ایران عملاً از تلویزیون فاصله گرفته و تجارت سریال در دست پلتفرمهای نمایش خانگی قرار گرفته است؛ پلتفرمهایی که با بودجههای بزرگ و گروههای پرستاره، بخش بزرگی از مخاطب را از تلویزیون جدا کردهاند. تلویزیون اگر بخواهد دوباره سهمی واقعی در سبد سرگرمی مردم داشته باشد، باید از نیروهای معتبر و کاربلد حمایت کند؛ نیروهایی مانند مدیری که هم تجربه دارند و هم اعتماد عمومی را در کارنامه خود ثبت کردهاند.
البته این بازگشت با «مرد سههزارچهره» کاملتر میشود؛ سریالی که برای نوروز آماده شده و میتواند بار دیگر حس نوستالژی «مرد هزارچهره» را زنده کند، اما با بازخوانی تازهای از شخصیتی که مدیری همیشه برای آن جایگاه ویژهای قائل بوده است. اگر این پروژه همان کیفیتی را داشته باشد که طرفداران انتظارش را دارند، نوروز تلویزیون بعد از سالها میتواند دوباره پربیننده شود.
مدیری و تلویزیون؛ دو عنصر مکمل یکدیگر
تلویزیون بدون مدیری بخشی از هویت سرگرمیساز خود را از دست داده بود. مدیری در این رسانه نه یک چهره، بلکه یک سازوکار فرهنگی است. او قدرت ساختن موج دارد، توانایی ایجاد دیالوگ اجتماعی دارد و میتواند مخاطبی که از تلویزیون فاصله گرفته را دوباره برگرداند.
از طرف دیگر مدیری نیز بدون تلویزیون کامل نیست. تجربههای او در پلتفرمها یا در فضای مجازی هرگز آن مقیاسِ دیدهشدن، آن سرعت فراگیری و آن تأثیرگذاری عمومی را ایجاد نکردند. تلویزیون هنوز بزرگترین سکو برای تبدیل یک چهره به پدیده است و مدیری اگرچه سالها بر قله محبوبیت ایستاده، اما برای بازتولید نقش فرهنگی خود نیازمند همین رسانه است.
ضرورت شناخت ظرفیت سلبریتیها
یکی از خطاهای رایج تلویزیون در سالهای اخیر تلاش برای سلبریتیزدایی بوده است؛ تصمیمی که هم جذابیت رسانه را کاهش داده و هم باعث دوری هنرمندانی شده که میتوانستند مخاطب را نگه دارند. جایگزین این سیاست نه حذف ستارهها، بلکه «زایش سلبریتی» است. یعنی رسانه باید خود چهرههای تازه خلق کند و ستارههای قدیمی را نیز حفظ کند.
تلویزیون زمانی موفق بود که ستاره میساخت؛ از بازیگر گرفته تا مجری. مهران مدیری، عادل فردوسیپور، رامبد جوان و حتی بسیاری از چهرههای نسل جدید، محصول همین دوره بودند. یک رسانه عمومی زمانی زنده است که چهرههایش زنده باشند. تلویزیون با مدیری نه یک رابطه فردی، بلکه یک فرمول ثابت برای جذب اعتماد مخاطب به دست میآورد.
فاصله گرفتن مدیری؛ ضرری دوطرفه
سالهای دوری مدیری از تلویزیون به سود هیچکدام نبود. او فرصت برقراری ارتباط گسترده با طیف وسیع مخاطبانش را از دست داد و به عرصههایی رفت که یا محدود بودند یا صرفاً جنجال تولید میکردند. تلویزیون نیز بدون او بخشی از توان جذب مخاطب را از دست داد و در رقابت با پلتفرمها عقبتر رفت. این شکاف طولانی هر دو طرف را دچار کمخونی کرده بود و حالا بازگشت مدیری میتواند بخشی از این آسیب را جبران کند.
وقتی مدیری روی آنتن میآید، تجربه نشان داده که مخاطب تلویزیون گستردهتر میشود، گفتوگوهای روزمره جان میگیرد و رسانه به متن زندگی مردم نزدیکتر میشود. این اتفاق چیزی است که تلویزیون در سالهای اخیر بیش از هر زمان دیگری به آن نیاز داشته است.
سیاستگذاری درست؛ شرط اصلی موفقیت دوباره
اگر تلویزیون بخواهد از بازگشت مهران مدیری استفاده کند، باید سیاستگذاری هوشمندانهای داشته باشد. مدیری در طول سالها نشان داده که هر زمان دستش بازتر بوده، نتیجه کارش پختهتر و موفقتر شده است. اگر مسیر تولید «ششماهه» یا «مرد سههزارچهره» با دخالتهای محدود و حمایت واقعی همراه شود، تلویزیون میتواند دوباره پروژهای پربیننده و اثرگذار روی آنتن ببرد.
اما اگر همان الگوهای قدیمیِ محدودیت، سانسورهای بیمنطق یا تصمیمگیریهای لحظهای تکرار شود، خطر شکست دوباره وجود دارد. تلویزیون باید بفهمد که مدیری نه فقط یک کارگردان یا بازیگر، بلکه یک برند فرهنگی است و مدیریت برند قواعد خودش را دارد.
یک فرصت تازه برای احیای رابطهای قدیمی
بازگشت مدیری به تلویزیون فرصتی برای بازتعریف نقش سرگرمی در رسانه ملی است. اگر این همکاری درست پیش برود، تلویزیون میتواند بخشی از مخاطبان ازدسترفته را برگرداند و مدیری نیز فرصتی پیدا میکند تا دوباره در قامت چهرهای ملی و فراگیر ظاهر شود.
هم تلویزیون و هم مدیری میتوانند از این بازگشت سود ببرند. رسانه به یک جریان تازه نیاز دارد و مدیری به سکویی که هنوز قدرتمندترین ابزار دیدهشدن در ایران است. آینده این همکاری وابسته به سیاستگذاری، آزادی عمل و درک متقابل است؛ اما یک چیز روشن است، این بازگشت، نه یک اتفاق ساده، بلکه یک ضرورت فرهنگی برای هر دو طرف است.
انتهای پیام/

