«تئاتر شهر» نماد فراموششده هنرِ صحنه
هدیه حدادیاصل- تئاتر شهر، بنایی که روزی قلب تپنده نمایش ایران بود، سالهاست حال و روز خوشی ندارد. آنچه روزگاری بهعنوان خانه اصلی تئاتر ایران شناخته میشد و بسیاری از خاطرات فرهنگی یک نسل در سالنهای آن رقم خورده بود، در یک دهه اخیر بیش از هر چیز به نشانهای از رخوت، سکون و بیرمقی بدل شده است.
در یکسال گذشته، فعالیت این مجموعه تقریباً به صفر رسیده؛ نه اجرای شاخصی روی صحنه رفته و نه برنامهریزی کلان و جدی برای بازگشت تئاتر به این بنا شکل گرفته است. حتی در سالهای پیش از آن نیز، اجراهای پراکنده و ضعیف، سالنهای آن را پر کرده بودند؛ اجراهایی که بیشتر از آنکه یادآور روزهای طلایی این مرکز باشند، نشانهای از افول جایگاهش محسوب میشدند. به همین دلیل است که امروز، بسیاری از اهالی تئاتر از فاصله گرفتن تئاتر شهر از هویت نمادین خود سخن میگویند.
مرور مدیریتها و تجربههای گذشته
برای فهم شرایط کنونی، باید مروری بر مدیریتهای گذشته داشت. در دورههای مختلف، تئاتر شهر با رویکردهای متنوعی اداره شده است. برخی مدیران تلاش داشتند نگاه صرفاً اجرایی و محدود به برنامهریزی ماهانه داشته باشند، در حالی که گروهی دیگر سعی میکردند با برگزاری جشنوارهها و رویدادهای جنبی، روح تازهای به این فضا بدهند.
با این حال، ضعفهای ساختاری هیچگاه بهدرستی درمان نشد. کمبود بودجه، نبود حمایت پایدار از گروههای تئاتری و نگاه ابزاری به هنر نمایش، مانع از آن شد که حتی دورههای نسبتاً موفق مدیریتی هم به ثبات برسند. در برهههایی، شاهد بودیم که سالنهای «تئاتر شهر» مملو از تماشاگر بود و گروههای مختلف در صف انتظار برای اجرا قرار داشتند؛ اما درست در همان دورهها، نبود برنامه بلندمدت و تکیه بر هیجانهای کوتاهمدت، همهچیز را به چرخهای گذرا تبدیل کرد.
در مدیریتهای بعدی، بیشتر شاهد افول بودیم. بهجای تمرکز بر ارتقای کیفیت اجراها، سالنهای تئاتر شهر به محلی برای اجراهای متوسط و گاه صرفاً تجاری تبدیل شدند. این تغییر رویکرد، فاصله جدی بین بدنه حرفهای تئاتر و مدیریت مجموعه ایجاد کرد؛ فاصلهای که امروز به بحران مشروعیت و بیاعتمادی بدل شده است.
دوره سرپرستی حسن جودکی
در سال اخیر و تا همین اواخر، حسن جودکی بهعنوان سرپرست تئاتر شهر منصوب شد. حضور او با انتقادهای زیادی همراه بود؛ چراکه بیش از آنکه اصلاحی در وضعیت موجود ایجاد کند، خود به تداوم رکود انجامید. در این دوره، برنامهریزی مشخصی برای بازگشت مخاطب به سالنها دیده نشد. اجراهایی که روی صحنه رفتند، نه توانستند جایگاه هنری تئاتر شهر را احیا کنند و نه حتی در سطح جذب عمومی موفق باشند.
بسیاری از اهالی تئاتر معتقدند جودکی در مقام سرپرست، بیشتر درگیر مدیریت روزمره و حفظ ساختار اداری مجموعه بود تا تلاش برای بازگرداندن هویت تاریخی آن! این در حالی است که تئاتر شهر نه فقط یک سالن اجرا، بلکه نماد ملی هنر نمایش ایران است و انتظار میرفت مدیریتی خلاق، جسور و آیندهنگر، مسئولیت آن را به عهده بگیرد.
تئاتر در مضیقه؛ بیپولی و دیدهنشدن
واقعیت این است که وضعیت تئاتر در ایران، فراتر از بحران مدیریتی یک مجموعه است. تئاتریها سالهاست در مضیقه مالی قرار دارند. تولید نمایش به بودجه کلان نیاز ندارد، اما همین هزینههای حداقلی نیز بهسختی تأمین میشود. هنرمندانی که سالها عمر خود را صرف صحنه کردهاند، نه بیمه مناسب دارند، نه پشتوانه مالی و نه حتی فضایی برای دیدهشدن!
به همین دلیل، بسیاری از تئاتریها با وجود عشق عمیق به صحنه، ناچارند برای امرار معاش به دنیای تصویر کوچ کنند؛ یا به سینما میروند، یا وارد سریالهای تلویزیونی و شبکههای نمایش خانگی میشوند. در این مهاجرت ناخواسته، تئاتر بیش از پیش تضعیف میشود و صحنه خالیتر از همیشه میماند.
چراغهای روشن به نام چهرهها
اما چرا با وجود این همه رکود، گاهی خبر میرسد که برخی نمایشها «sold out» میشوند و بلیتهایشان در کمترین زمان ممکن فروش میرود؟ پاسخ روشن است؛ پای چهرهها در میان است. بسیاری از اجراهایی که امروز موفقیت تجاری دارند، نه بهخاطر متن یا کارگردانی برجسته، بلکه به دلیل حضور بازیگران شناختهشده سینما و تلویزیون یا حتی چهرههای موسیقی روی صحنه است.
این روند، از یک سو باعث میشود سالنها پر شوند و تماشاگر جذب شود، اما از سوی دیگر به حاشیه راندن بازیگران حرفهای تئاتر را در پی دارد. کسانی که سالها روی صحنه زیستهاند و تجربهاندوزی کردهاند، اکنون در سایه نامهای پرفالوئر قرار میگیرند.
به این ترتیب، چرخهای معیوب شکل گرفته است؛ تئاتر برای بقا نیازمند فروش است، فروش با حضور چهرهها تضمین میشود و نتیجه آن میشود که بازیگران تئاتری عملاً دیده نمیشوند.
آغاز دوره کوروش سلیمانی و شاید بارقههای امید
در چنین شرایطی، نزدیک به یک ماه است که کوروش سلیمانی مدیریت تئاتر شهر را برعهده گرفته است. انتخاب او، با واکنش مثبت بسیاری از اهالی تئاتر همراه شد. سلیمانی، برخلاف برخی مدیران پیشین، خود از دل تئاتر آمده و سالها تجربه کارگردانی و بازیگری روی صحنه دارد. همین پیشینه، باعث شده نگاه بدنه هنری به او امیدوارانه باشد.
انتظارها از سلیمانی بسیار بالاست. تئاتریها چشم و دلشان به اوست؛ چراکه باور دارند شاید بتواند پلی میان مدیریت و بدنه واقعی هنر ایجاد کند. او باید در وهله اول اعتماد ازدسترفته را بازگرداند، سالنهای خالی را دوباره زنده کند و هویت نمادین تئاتر شهر را احیا نماید.
وظایف سنگین یک مدیر تازه
مسیر پیش روی کوروش سلیمانی آسان نیست. او در آغاز راه با مجموعهای از چالشهای سنگین روبهروست؛ مهمترینشان بازگرداندن اعتبار هنری به اجراهای تئاتر شهر است. یعنی باید گروهها و آثاری را انتخاب کند که درخور نام این مجموعه باشند و بتوانند به تدریج جایگاه فراموششده آن را احیا کنند، نه اینکه همچون گذشته سالنها صرفاً به نمایشهای ضعیف و بیاثر سپرده شوند. از سوی دیگر، او ناچار است برای تأمین هزینههای تولید نمایش راهکارهایی عملی پیدا کند؛ از جذب حامیان مالی و سرمایهگذاران بخش خصوصی گرفته تا مذاکره با نهادهای دولتی و فرهنگی برای تخصیص بودجههای پایدار. در کنار اینها، بخش مهمی از مسئولیت او فراهم کردن فضایی برای دیدهشدن بازیگران و کارگردانان جوان است تا چرخه معیوب «چهرهمحوری» که سالهاست به تئاتر آسیب زده، شکسته شود. همه اینها باید در زمینهای رخ دهد که از نظر فنی و زیرساختی نیز بازنگری شود، زیرا سالنها و امکانات تئاتر شهر مدتهاست بدون رسیدگی رها شدهاند و گروههای نمایشی با دشواریهای متعدد در اجرای آثارشان روبهرو هستند.
چشمانداز آینده؛ امید یا تکرار گذشته؟
آنچه امروز برای تئاتر شهر اهمیت دارد، بیش از هر چیز بازگشت به هویت اصلی خود است. این بنا باید دوباره به خانه هنر نمایش بدل شود، نه صرفاً ساختمانی با خاطراتی درخشان. راه رسیدن به این هدف البته دشوار است؛ زیرا در برابر هر گام مدیریتی، مشکلات اقتصادی و بیتوجهی عمومی به هنر، دیوارهای بلندی ساختهاند.
اما شاید همین تغییر اخیر و حضور مدیری از دل تئاتر، بتواند آغاز مسیری تازه باشد. کوروش سلیمانی، اگر بتواند میان بدنه هنری و نهادهای تصمیمگیرنده ارتباط برقرار کند، شانس آن را دارد که تئاتر شهر را از رخوت بیرون بکشد. اهالی تئاتر، با وجود سالها ناامیدی و ناکامی، هنوز دل در گروی صحنه دارند و امیدوارند که این بار، امیدشان به یأس بدل نشود.
و در آخر؛ تئاتر شهر و آرزوهایش
تئاتر شهر سالهاست از نماد بودن فاصله گرفته و در رخوت و انزوا مانده است. ضعف مدیریتهای گذشته، کمبود بودجه، دیدهنشدن هنرمندان تئاتری و غلبه چهرههای بیرون از این عرصه، همه دست به دست هم دادهاند تا حال و روز امروز رقم بخورد. اما اکنون، با آغاز مدیریت کوروش سلیمانی، فرصتی تازه فراهم شده است. فرصتی که اگر درست مدیریت شود، میتواند این مجموعه را به جایگاه واقعیاش بازگرداند؛ جایگاهی که نه فقط برای اهالی تئاتر، بلکه برای کل فرهنگ و هنر ایران اهمیت دارد.
انتهای پیام/

