سینما مترو پل نماد امید و فرهنگ در میدان جنگ
مهدی صالحی- فیلم سینمایی «سینما مترو پل» نه تنها به دلیل روایت سینمایی، بلکه به واسطه موضوع خاص ابعاد تاریخی و اجتماعی، شخصیتپردازی عمیق و لایههای نمادین غنی، ظرفیت بینظیری برای نقد و واکاوی فراهم کرده است.
«سینما مترو پل» داستانی را روایت میکند که فراتر از یک اثر سینمایی به بیانیهای فرهنگی درباره مقاومت، امید و نقش هنر در تاریکترین لحظات تاریخ تبدیل شده است.
پیشینه تاریخی سینما مترو پل آبادان به پیش از انقلاب بازمیگردد؛ این سینما که روزی از مجهزترین سالنهای نمایش فیلم در منطقه بود به نمادی از هویت شهری و فرهنگی آبادان بدل شد. با آغاز جنگ تحمیلی و محاصره آبادان کارکرد اصلی این سینما متوقف شد اما خاطره آن به عنوان کانونی برای امید و همدلی در ذهن مردم باقی ماند.
ویرانههای به جا مانده از سینما مترو پل پس از جنگ، خود به نمادی از فراز و نشیبهای تاریخی و تلاش برای حفظ هویت جمعی تبدیل گردید. فیلم باشهآهنگر با الهام از این تاریخچه، قصه خود را حول محور احیای این سینما در اوج بحران جنگ میچرخاند.
محمدعلی باشهآهنگر کارگردان نامآشنای سینمای ایران که پیشینهای درخشان در ساخت آثاری مانند «ملکه» و «سرو زیر آب» دارد در این اثر نیز رویکردی انسانی و چند بعدی به جنگ تحمیلی دارد. او به جای تمرکز صرف بر جنبههای حماسی به عمق روان شناختی و فرهنگی شخصیتها و جامعه درگیر جنگ میپردازد.
سبک کارگردانی او مبتنی بر فضاسازی دقیق توجه به جغرافیای جنوب ایران و استفاده هوشمندانه از نمادهاست. کارگردان با بهرهگیری از نماهای تأثیرگذار، نورپردازی گرم و ملایم و تدوین پویا توانسته فضایی باورپذیر خلق کند که مخاطب را به درون روایت میکشد.
داستان فیلم با جمله «قصه سینما در حصر…» آغاز میشود و مخاطب را به دنیای آبادان محاصرهشده در جنگ میبرد. سه شخصیت اصلی فیلم رضا کرامت، سیاوش و فرانک جوانانی هستند که با عشق به سینما و امید به زندگی تلاش میکنند سینمای متروکه مترو پل را در شرایطی دشوار بازگشایی کنند. این تلاش تنها یک پروژه فرهنگی نیست بلکه نمادی است از مقاومت در برابر یأس و تباهی.
یکی از نقاط قوت برجسته «سینما مترو پل» بازیهای درخشان بازیگران آن است. مجتبی پیرزاده در نقش رضا ترکیبی از آرمانگرایی عشق و مقاومت را به تصویر میکشد. نوشین مسعودیان در نقش فرانک با ظرافت و عمق غم و دغدغههای نسلی درگیر جنگ را نمایندگی میکند و هومن برقنورد با بازی خود کمدی و انسانیت را به فضای تلخ جنگ میآورد. رضا کیانیان نیز در نقش نماینده نهاد قدرت با ایفای نقشی پررنگ تقابل بین سختگیری ایدئولوژیک و آزادی فرهنگی را به شکلی تأثیرگذار نشان میدهد.
از نظر فنی فیلم در ابعاد مختلفی درخشان عمل کرده است. تصویربرداری علیرضا زریندست با استفاده از رنگهای گرم و سایهروشنهای ملایم فضایی رؤیایی و در عین حال واقعگرا خلق کرده که یادآور خاطرات جمعی آن دوران است. طراحی صحنه و لباس نیز با دقت بالا فضای دهه ۶۰ آبادان را بازسازی نموده و به باورپذیری فیلم کمک شایانی کرده است. موسیقی ستار اورکی دیگر نقطه قوت فیلم است که با تمهای ملودرام و گاه حماسی رشته ارتباط عاطفی بین مخاطب و روایت را تقویت میکند.
فیلم ازلحاظ محتوایی نیز چندلایه و عمیق است. مترو پل در این اثر تنها یک ساختمان نیست، بلکه نماد هویت جمعی است. فیلم به وضوح نشان میدهد که در شرایطی که امنیت و آذوقه، نایاب میشود حفظ فرهنگ و هنر است که چراغ امید به زندگی را روشن نگه میدارد. همچنین «سینما مترو پل» به مسائل حساسی مانند سانسور، تنگنظری فرهنگی و تقابل نسلها میپردازد اما این کار را نه با شعار بلکه در قالب روایت و دیالوگهایی دقیق انجام میدهد. مثلث عشقی بین شخصیتهای اصلی نیز افزون بر جذابیت دراماتیک، نمادی از آرزوهای سرکوب شده و قربانی شدن عواطف انسانی در بحرانهای تاریخی است.
این اثر در جشنوارههای معتبر داخلی نیز موفقیتهای چشمگیری کسب کرد؛ در چهلویکمین دوره جشنواره فیلم فجر در ۱۳ رشته نامزد دریافت جایزه شد و سه سیمرغ بلورین بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمبرداری را از آن خود کرد. این موفقیتها گواهی بر اعتبار هنری و تکنیکی فیلم است.
در مجموع «سینما مترو پل» تنها یک فیلم درباره جنگ نیست بلکه روایتی است از توانایی هنر برای تاب آوری در برابر تاریکی. این اثر با تلفیق عناصر درام، تاریخ و نمادگرایی پیامی جهانشمول دارد: امید و فرهنگ حتی در سختترین شرایط قادر به زنده نگه داشتن روح انسان هستند.
محمدعلی باشهآهنگر با این فیلم نه تنها قدمی بلند در عرصه سینمای دفاع مقدس برداشته بلکه اثری خلق کرده که در حافظه جمعی ایرانیان ماندگار خواهد شد و برای نسلهای آینده نیز الهامبخش خواهد بود و یادآوری میکند که در پشت ویرانههای جنگ، نور فرهنگ و امید هرگز خاموش نمیشود.
انتهای پیام/

