یک خواننده جوان: مرزها مانع پروازند، «بیمرز» برای عبور ساخته شد
کسری احدیان سالها در صحنههای مختلف شهر زنجان تجربه اندوخته و سپس در سطح ملی شناخته شد. امروز با «بیمرز» نه تنها بهعنوان یک خواننده و آهنگساز، بلکه بهعنوان رهبر گروهی که صدای نسل تازهای از موسیقی مستقل را نمایندگی میکند، شناخته میشود. در این گفتوگو، او از مسیر دشوار پاپ – راک ایرانی، چالشهای مجوز، تجربههای رسانهای و جایگاه گیتار الکتریک در موسیقیاش میگوید.
شما از سال ۷۶ موسیقی را آغاز کردید و از همان ابتدا هم ترانهسرایی و هم آهنگسازی در کارتان پررنگ بوده است. از نگاه شما، ترکیب این دو نقش چگونه هویت هنریتان را شکل داده است؟
ترکیب ترانهسرایی و آهنگسازی به من این امکان را داده که هر دو بعد احساسی و ساختاری موسیقیام را به شکلی همزمان و هماهنگ بیان کنم. این دو نقش به طور طبیعی با یکدیگر آمیخته شدند و باعث شکلگیری هویت خاص هنری من شد. در واقع، وقتی شعری مینویسم، دقیقاً میدانم که چه نوع موسیقی باید آن را همراهی کند تا احساست و مفهوم شعر به درستی منتقل شود و بالعکس. این تعامل، مسیر هنری من را مشخص کرده است.
نخستین اثر رسمیتان «قسمت» بود. اگر امروز به آن قطعه نگاه کنید، چه تغییرات بنیادینی در زبان ترانه و بیان موسیقاییتان نسبت به آن دوران میبینید؟
اگر امروز به قطعه «قسمت» نگاه کنم، میتوانم بگویم که از آن زمان تا امروز تغییرات بنیادینی در هر دو بخش زبان ترانه و بیان موسیقایی داشتهام. در ترانههایم، بیشتر به لایههای عمیقتر و مفاهیم پیچیدهتر پرداختهام و در موسیقی، تلاش کردهام که با استفاده از تنظیمهای دقیقتر و تجربیات جدید، عمق بیشتری به آثارم بدهم. انتخاب سازها و نحوه ساختاردهی به قطعاتم امروز بسیار متفاوت از آن دوران است.
در کارنامهتان هم اجراهای گروهی و هم فعالیتهای انفرادی دارید. چه مؤلفهای باعث شد در نهایت به سمت تشکیل گروه «بیمرز» بروید؟
در ابتدا به عنوان یک هنرمند انفرادی فعالیت میکردم، اما زمانی که به این فکر کردم که چه چیزی میتواند موسیقی را به طور عمیقتری به شنونده منتقل کند، به این نتیجه رسیدم که باید گروهی را تشکیل دهم که اعضای آن با هم تعامل کنند و هرکدام نقش خاص خود را در خلق آثار ایفا کنند. گروه «بیمرز» یک نتیجه طبیعی از این تفکر بود. در این گروه، تلاش میکنیم که هر یک از اعضا نقش خود را به بهترین نحو ایفا کند و این باعث شده که کار گروهی، موفقتر از فعالیت انفرادی من باشد.
در نخستین کنسرت رسمی «بیمرز»، تمامی قطعات ساختهی خودتان اجرا شد. چرا تصمیم گرفتید تمام بار موسیقایی گروه بر دوش شما باشد و به سراغ اجرای قطعات دیگر نرفتید؟
تصمیم گرفتم تمامی قطعات کنسرت «بیمرز» ساخته خودم باشد تا پیامی یکپارچه و هماهنگ به مخاطب منتقل کنم. وقتی تمامی اجزای یک کنسرت از نظر موسیقایی به هم پیوسته باشند، تأثیر آن بر مخاطب بیشتر خواهد بود. همچنین این باعث شد که بتوانم بیشتر بر روی جنبههای هنری کار تمرکز کنم و به شکلی مستقیمتر با مخاطب ارتباط برقرار کنم.
انتخاب نام «بیمرز» برای گروه چه پشتوانهی مفهومی دارد؟ آیا به مرزهای سبک موسیقی، جغرافیا یا حتی مرزهای احساسی اشاره دارد؟
نام «بیمرز» برای من بیشتر به مفهوم عبور از مرزهای مختلف اشاره دارد. مرزهایی که ممکن است جغرافیایی، احساسی یا حتی سبک موسیقی باشند. این نام بهنوعی به حرکت در مسیر بیپایان و ادامهدار اشاره دارد که محدودیتها و مرزها را رد میکند.
در قطعاتی چون «لحد»، «تاریکخانه» و «ضرر کردی» با علیرضا آذر همکاری داشتهاید. شعر آذر فضایی فلسفی و گاه تاریک دارد. چگونه این زبان شعری را به موسیقی تبدیل میکنید تا به شنونده منتقل شود؟
همکاری با علیرضا آذر برای من همیشه چالشبرانگیز و جذاب بوده است. شعرهای او بار فلسفی و عاطفی زیادی دارند و من سعی میکنم این فضا را در موسیقی منعطف کنم. برای مثال، در قطعاتی مثل «لحد» یا «تاریکخانه»، بیشتر از نغمهها و ریتمهای سنگین استفاده میکنم تا فضای تاریک و درونگرا به بهترین شکل منتقل شود.
در قطعه «برو» که بهتازگی منتشر شده، موسیقی و ترانه هر دو سرشار از تصویرسازی هستند. شما در آهنگسازی تا چه حد به بازآفرینی تصاویر شعری وفادار میشوید و کجا از آن فاصله میگیرید؟
در آهنگسازی قطعه «برو»، سعی کردم که وفاداری به تصویرهای شعری رعایت شود، ولی در عین حال فضاهایی برای اکتشاف و کشفهای جدید برای خودم هم باز گذاشتم. این ترکیب باعث شد که موسیقی همزمان هم احساسات و هم تصاویر شعری را به شکلی ملموس و تاثیرگذار به شنونده منتقل کند.
در تنظیمهای «بیمرز» نوعی تعادل بین فضای پاپ و عناصر نزدیک به راک شنیده میشود. این تلفیق آگاهانه است یا برآمده از زیست موسیقایی و سلیقه شخصی شما؟
این تلفیق عمدی است و در واقع، نتیجه زیست موسیقایی و سلیقه شخصی من است. من به هر دو سبک علاقه دارم و تلاش کردهام که در گروه «بیمرز»، این دو را به گونهای ترکیب کنم که هم جذاب و هم نوآورانه باشد. این تعادل به من این امکان میدهد که مخاطبان بیشتری را جذب کنم و در عین حال به حس خودم وفادار باشم.
تجربه حضور در «هزارصدا» و داوری داورانی چون بهروز صفاریان برای شما چگونه بود؟ آیا نگاه منتقدانه آنها در آثار بعدیتان تأثیر گذاشت؟
حضور در «هزارصدا» تجربهای ارزشمند بود. آشنایی از نزدیک با بزرگانی چون بهروز صفاریان و کسب مقام اول هزارصدا و تقدیر شدن از جانب ایشان باعث شد باور کنم که توانمندی خوبی برای ارائه دارم و منسجمتر و جدیتر باید سبک و سیاق خودم رو توی موسیقی ادامه بدم و پخته ترش کنم.
شما سالها در جشنوارهها و کنسرتهای زنجان حضور داشتید و سپس به سطح ملی رسیدید. چقدر موسیقی شهرستان زمینه ساز رشد و دیدهشدن هنرمندان میشود؟
بله در زنجان فعالیتهای متعددی از جمله تهیه و پخش تک آهنگ و شرکت در جشنوارهها و کنسرتهای مختلف داشته ام. ولی متاسفانه جو موسیقی زنجان بستر مناسبی برای فعالیت در سطوح بالاتر نداره. هر چند پتانسیلهای بالایی بلحاظ سطح نوازندگی داره. و خب در گروه بیمرز از این پتانسیلها استفاده میشه.
در مقام خواننده، چه ویژگیهای صوتی را امضای شخصی خود میدانید؟ و آیا تکنیکهای خاصی دارید که در طول این سالها بر آنها تمرکز کرده باشید؟
در خوانندگی، تلاش میکنم صدایم همزمان احساسات خام و طبیعی را منتقل کند. در طول این سالها به تکنیکهایی چون تنوع در استفاده از تن و دینامیکها، دقت در تحریر و کنترل نفس تمرکز کردهام. این تکنیکها به من کمک کرده که صدایم در عین حفظ اصالت، به شکلی گستردهتر و تاثیرگذارتر در آهنگهایم بنشیند.
بسیاری از قطعات مضامین تلخ یا اندوهگین دارند؛ حتی در عاشقانهها. آیا این انتخاب آگاهانه است و ریشه در جهانبینیتان دارد یا بیشتر به اقتضای فضای شعری شماست؟
این انتخاب نه تنها به فضای شعری من بستگی دارد، بلکه ریشه در جهانبینی من دارد. من همیشه معتقد بودهام که اندوه و تلخی میتوانند برای شنونده پیامهای عمیقی داشته باشند. این احساسات، به نوعی زندگی واقعی من را به تصویر میکشند و برای من فرصتی است تا با صدام و سبک خاص موسیقیام، احساسات پیچیده انسانی را به گوش و دل مخاطب برسانم.
شما تجربهی حضور در تلویزیون با «عصر جدید» را هم داشتید. با توجه به آن تجربه، فکر میکنید رسانههای جمعی امروز تا چه حد میتوانند سکوی پرتاب واقعی برای موسیقی مستقل باشند؟
تجربه حضور در تلویزیون، به ویژه در برنامه «عصر جدید»، به من این فرصت را داد که مخاطبان بیشتری با موسیقی من آشنا شوند. رسانههای جمعی میتوانند سکوی پرتابی برای موسیقی مستقل باشند. ترکیب ترانهسرایی و آهنگسازی به من این امکان را داده که هر دو بعد احساسی و ساختاری موسیقیام را به شکلی همزمان و هماهنگ بیان کنم. این دو نقش به طور طبیعی با یکدیگر آمیخته شدند و باعث شکلگیری هویت خاص هنری من شد. در واقع، وقتی شعری مینویسم، دقیقاً میدانم که چه نوع موسیقی باید آن را همراهی کند تا احساست و مفهوم شعر به درستی منتقل شود و بالعکس. این تعامل، مسیر هنری من را مشخص کرده است.
نخستین اثر رسمیتان «قسمت» بود. اگر امروز به آن قطعه نگاه کنید، چه تغییرات بنیادینی در زبان ترانه و بیان موسیقاییتان نسبت به آن دوران میبینید؟
اگر امروز به قطعه «قسمت» نگاه کنم، میتوانم بگویم که از آن زمان تا امروز تغییرات بنیادینی در هر دو بخش زبان ترانه و بیان موسیقایی داشتهام. در ترانههایم، بیشتر به لایههای عمیقتر و مفاهیم پیچیدهتر پرداختهام و در موسیقی، تلاش کردهام که با استفاده از تنظیمهای دقیقتر و تجربیات جدید، عمق بیشتری به آثارم بدهم. انتخاب سازها و نحوه ساختاردهی به قطعاتم امروز بسیار متفاوت از آن دوران است.
شما در کارنامهتان هم اجراهای گروهی و هم فعالیتهای انفرادی دارید. چه مؤلفهای باعث شد در نهایت به سمت تشکیل گروه «بیمرز» بروید؟
در ابتدا به عنوان یک هنرمند انفرادی فعالیت میکردم، اما زمانی که به این فکر کردم که چه چیزی میتواند موسیقی را به طور عمیقتری به شنونده منتقل کند، به این نتیجه رسیدم که باید گروهی را تشکیل دهم که اعضای آن با هم تعامل کنند و هرکدام نقش خاص خود را در خلق آثار ایفا کنند. گروه «بیمرز» یک نتیجه طبیعی از این تفکر بود. در این گروه، تلاش میکنیم که هر یک از اعضا نقش خود را به بهترین نحو ایفا کند و این باعث شده که کار گروهی، موفقتر از فعالیت انفرادی من باشد.
در نخستین کنسرت رسمی «بیمرز»، تمامی قطعات ساختهی خودتان اجرا شد. چرا تصمیم گرفتید تمام بار موسیقایی گروه بر دوش شما باشد و به سراغ اجرای قطعات دیگر نرفتید؟
تصمیم گرفتم تمامی قطعات کنسرت «بیمرز» ساخته خودم باشد تا پیامی یکپارچه و هماهنگ به مخاطب منتقل کنم. وقتی تمامی اجزای یک کنسرت از نظر موسیقایی به هم پیوسته باشند، تأثیر آن بر مخاطب بیشتر خواهد بود. همچنین این باعث شد که بتوانم بیشتر بر روی جنبههای هنری کار تمرکز کنم و به شکلی مستقیمتر با مخاطب ارتباط برقرار کنم.
انتخاب نام «بیمرز» برای گروه چه پشتوانهی مفهومی دارد؟ آیا به مرزهای سبک موسیقی، جغرافیا یا حتی مرزهای احساسی اشاره دارد؟
نام «بیمرز» برای من بیشتر به مفهوم عبور از مرزهای مختلف اشاره دارد. مرزهایی که ممکن است جغرافیایی، احساسی یا حتی سبک موسیقی باشند. این نام بهنوعی به حرکت در مسیر بیپایان و ادامهدار اشاره دارد که محدودیتها و مرزها را رد میکند.
در قطعاتی چون «لحد»، «تاریکخانه» و «ضرر کردی» با علیرضا آذر همکاری داشتهاید. شعر آذر فضایی فلسفی و گاه تاریک دارد. چگونه این زبان شعری را به موسیقی تبدیل میکنید تا به شنونده منتقل شود؟
همکاری با علیرضا آذر برای من همیشه چالشبرانگیز و جذاب بوده است. شعرهای او بار فلسفی و عاطفی زیادی دارند و من سعی میکنم این فضا را در موسیقی منعطف کنم. برای مثال، در قطعاتی مثل «لحد» یا «تاریکخانه»، بیشتر از نغمهها و ریتمهای سنگین استفاده میکنم تا فضای تاریک و درونگرا به بهترین شکل منتقل شود.
در قطعه «برو» که بهتازگی منتشر شده، موسیقی و ترانه هر دو سرشار از تصویرسازی هستند. شما در آهنگسازی تا چه حد به بازآفرینی تصاویر شعری وفادار میشوید و کجا از آن فاصله میگیرید؟
در آهنگسازی قطعه «برو»، سعی کردم که وفاداری به تصویرهای شعری رعایت شود، ولی در عین حال فضاهایی برای اکتشاف و کشفهای جدید برای خودم هم باز گذاشتم. این ترکیب باعث شد که موسیقی همزمان هم احساسات و هم تصاویر شعری را به شکلی ملموس و تاثیرگذار به شنونده منتقل کند.
در تنظیمهای «بیمرز» نوعی تعادل بین فضای پاپ و عناصر نزدیک به راک شنیده میشود. این تلفیق آگاهانه است یا برآمده از زیست موسیقایی و سلیقه شخصی شما؟
این تلفیق عمدی است و در واقع، نتیجه زیست موسیقایی و سلیقه شخصی من است. من به هر دو سبک علاقه دارم و تلاش کردهام که در گروه «بیمرز»، این دو را به گونهای ترکیب کنم که هم جذاب و هم نوآورانه باشد. این تعادل به من این امکان میدهد که مخاطبان بیشتری را جذب کنم و در عین حال به حس خودم وفادار باشم.
بسیاری از قطعات شما مضامین تلخ یا اندوهگین دارند؛ حتی در عاشقانهها. آیا این انتخاب آگاهانه است و ریشه در جهانبینیتان دارد یا بیشتر به اقتضای فضای شعری شماست؟
این انتخاب نه تنها به فضای شعری من بستگی دارد، بلکه ریشه در جهانبینی من دارد. من همیشه معتقد بودهام که اندوه و تلخی میتوانند برای شنونده پیامهای عمیقی داشته باشند. این احساسات، به نوعی زندگی واقعی من را به تصویر میکشند و برای من فرصتی است تا با صدام و سبک خاص موسیقیام، احساسات پیچیده انسانی را به گوش و دل مخاطب برسانم.
شما تجربهی حضور در تلویزیون با «عصر جدید» را هم داشتید. با توجه به آن تجربه، فکر میکنید رسانههای جمعی امروز تا چه حد میتوانند سکوی پرتاب واقعی برای موسیقی مستقل باشند؟
تجربه حضور در تلویزیون، به ویژه در برنامه «عصر جدید»، به من این فرصت را داد که مخاطبان بیشتری با موسیقی من آشنا شوند. رسانههای جمعی میتوانند سکوی پرتابی برای موسیقی مستقل باشند.
انتهای پیام/

