نگاهی به روند چهلساله جشنواره فیلم کوتاه تهران/ بیم و امید بازگشت به گذشتهای تلخ و شیرین با بهروز شعیبی
در این گزارش، از آغاز جشنواره و روند شکلگیریاش، تا تغییر دبیران و کیفیت هر دوره را مرور میکنیم؛ از سالهایی که در سایه سیاهنمایی قرار گرفت تا روزگار پرحاشیهای که شهاب حسینی هم معترض بود و حالا، آیندهای که شاید با حضور شعیبی نفسی تازه بگیرد.
تولد یک رویداد؛ جشنوارهای برای جوانان
جشنواره فیلم کوتاه تهران در اوایل دهه ۶۰ و زیر چتر «انجمن سینمای جوانان ایران» متولد شد. انجمنی که از اواخر دهه ۵۰ با هدف آموزش و پرورش استعدادهای تازه شکل گرفته بود و به مرور به مهمترین نهاد آموزشی غیرآکادمیک سینما بدل شد. جشنواره در ابتدا بخش کوچکی از جشنواره فیلم فجر بود؛ بخشی برای نمایش آثار ۸ و ۱۶ میلیمتری، اما خیلی زود جایگاه مستقل خود را پیدا کرد و از دهه ۷۰ به بعد بهعنوان یک رویداد بینالمللی تثبیت شد.
آنچه این جشنواره را از ابتدا ویژه میکرد، ترکیب «جوانی» و «تجربهگرایی» بود. برخلاف جشنوارههای بزرگ که اغلب به فیلمهای حرفهای و پرهزینه میپرداختند، جشنواره تهران محل حضور فیلمسازانی شد که اولین بار پشت دوربین میایستادند.
مسیر جهانی شدن؛ از تهران تا اسکار
در دهههای اخیر، جشنواره فیلم کوتاه تهران بهتدریج اعتباری فراتر از مرزها پیدا کرد. حضور هزاران فیلم از کشورهای مختلف و انتخاب این جشنواره بهعنوان یکی از رویدادهای مورد تأیید آکادمی اسکار، نقطه عطفی برای آن بود. حالا برنده جایزه بزرگ جشنواره میتواند بهطور مستقیم برای رقابت اسکار معرفی شود؛ افتخاری که در ایران، تنها این جشنواره و جشنواره سینماحقیقت از آن برخوردارند.
این دستاورد باعث شد بسیاری از فیلمسازان جوان ایرانی، جشنواره تهران را سکوی پرتابی به جهان بدانند، اما آیا جشنواره توانسته این جایگاه بینالمللی را در عمل هم حفظ کند؟ پاسخ به این پرسش وابسته به دورههای مختلف دبیران جشنواره است.
سالهای هویتجویی جشنواره فیلم کوتاه تهران
قبل از دوره سیدصادق موسوی، جشنواره فیلم کوتاه تهران بیشتر زیر سایه انجمن سینمای جوانان ایران و مدیریتهای قدیمیترش اداره میشد. در آن سالها، جشنواره بیشتر نقش ویترین آثار آموزشی انجمن را داشت و کمتر به یک رویداد بینالمللی شبیه بود. دبیرانی مثل محمد آفریده یا مدیرانی که در دهه ۸۰ مسئولیت داشتند مانند مجتبی اقدامی، ناصر باکیده و حتی بعد از آن در ابتدای دهه ۹۰ هاشم میرزاخانی و حبیب ایلبیگی، تلاش کردند جشنواره را از یک نمایشگاه داخلی به یک میدان رقابت جهانی نزدیک کنند. در این دوره، بخش بینالملل پررنگتر شد، همکاری با جشنوارههای خارجی آغاز و آثار متنوعتری (از مستند و انیمیشن گرفته تا تجربی) در جدول نمایش قرار گرفت.
به طور خلاصه، پیش از موسوی، جشنواره هنوز در حال هویتیابی بود و از یک جشنواره آموزشی و دانشجویی به سمت یک رویداد جدیتر حرکت میکرد، اما هنوز چالشهایی مثل ضعف زیرساخت، کمبود تبلیغات و عدم پیوند مؤثر با بازار جهانی داشت.
دوران موسوی؛ رخوت، سیاهنمایی و تکژانری شدن
یکی از بحثبرانگیزترین دورههای جشنواره مربوط به زمانی است که سیدصادق موسوی دبیر آن بود. در این دوران، بهزعم بسیاری از منتقدان، جشنواره به ورطه رخوت افتاد. آثار برگزیده بیش از حد به سمت فیلمهای تلخ و اجتماعی گرایش پیدا کرده بودند؛ فیلمهایی که همه چیز را تیره و تار تصویر میکردند و امکان بروز تنوع ژانری در آنها کمتر دیده میشد.
منتقدان این دوره معتقد بودند جشنواره از رسالت اصلی خود، یعنی تشویق به تنوع، خلاقیت و آزمایشگری فاصله گرفته است. نتیجه آن شد که بسیاری از فیلمسازان جوان احساس کردند جایی برای ژانرهای متفاوت مثل کمدی، علمیتخیلی یا حتی ملودرام در این جشنواره وجود ندارد. رخوتی که در این سالها شکل گرفت، باعث شد بخشی از نسل جوان فیلمساز عطای جشنواره را به لقایش ببخشند.
آذرپندار؛ رکوردها و حاشیهها
با آمدن مهدی آذرپندار به دبیرخانه، ورق جشنواره تا حد زیادی برگشت. در دوره دبیری او در سه دوره جشنواره فیلم کوتاه تهران، تعداد آثار ارسالی رکورد زد و تنوع ژانری نیز بهبود یافت. فیلمهای کوتاه مستند، انیمیشن و تجربی بیش از گذشته دیده شدند و این تغییر برای بسیاری از جوانان فیلمساز نشانه مثبتی بود.
اما جشنواره در این دوران هم بیحاشیه نبود. مهمترین انتقادها به شفافیت روند داوری و شایعاتی درباره «خودجایزهدهی» بازمیگشت؛ اینکه دبیرخانه یا نزدیکانش در بخشهای مختلف صاحب اثر باشند و در نهایت برنده شوند. این شایعات، هرچند هیچگاه بهطور رسمی اثبات نشد، ولی فضای جشنواره را تحت تأثیر قرار داد و اعتماد عمومی را کم کرد.
از سوی دیگر، برگزاری جشنواره در سال ۱۴۰۱، همزمان با اعتراضات و فضای ملتهب اجتماعی، بر چالشهای آن افزود. بسیاری از فیلمسازان جوان نسبت به نحوه انتخاب آثار یا محدودیتهای محتوایی انتقاد کردند. جشنواره آذرپندار اگرچه از نظر کمی و تنوع ژانری قدمی رو به جلو بود، اما از نظر اعتمادسازی و شفافیت، پرسشهای بیپاسخ بسیاری بر جای گذاشت.
بهروز شعیبی؛ امید به احیای اعتبار جشنواره
اکنون که بهروز شعیبی، کارگردان جوان و شناختهشده، بهعنوان دبیر و مدیرعامل انجمن سینمای جوانان منصوب شده، نگاهها دوباره به آینده جشنواره دوخته شده است. شعیبی به عنوان جوانی مستعد که سالها پیش کار کارگردانی خود را با ساخت تله فیلم آغاز کرد، تجربه زیسته در این حوزه دارد که میتواند نقطه قوت مهمی باشد.
شعیبی کارگردانی است که با فیلمهایش نشان داده است که به روایتهای انسانی و متنوع علاقه دارد و همین میتواند مسیر تازهای برای جشنواره بگشاید. بسیاری انتظار دارند او نهتنها در انتخاب آثار، بلکه در سیاستگذاری کلان جشنواره هم دست به تغییر بزند؛ سیاستهایی چون بازگرداندن اعتماد با شفافسازی روند داوری، حمایت از ژانرهای مغفول مثل علمیتخیلی یا کمدی، ایجاد پل ارتباطی میان فیلمسازان جوان و صنعت حرفهای سینما و مهمتر از همه، معرفی چند نسل تازه از کارگردانان آینده!
بهروز شعیبی بهعنوان فیلمسازی که خودش روزگاری در همین مسیر حرکت کرده است، میتواند تجربههایش را در اختیار نسل جدید بگذارد؛ نسلی که بیش از هر زمان دیگری نیاز به فضایی امن و الهامبخش دارد.
جشنواره به مثابه آینه جامعه در قاب کوتاه
نمیتوان جشنواره فیلم کوتاه تهران را بدون در نظر گرفتن بستر اجتماعیاش تحلیل کرد. این جشنواره همواره آیینهای از جامعه بوده است؛ از فیلمهای تلخ دهه ۸۰ که بحرانهای اجتماعی را بازتاب میدادند، تا فیلمهای تجربهگرای دهه ۹۰ که به دنبال زبان تازهای بودند.
اکنون، در آستانه دهه جدید، پرسش اصلی این است که جشنواره چه چهرهای از جامعه امروز را به نمایش خواهد گذاشت؟ آیا همچنان بر مدار سیاهنمایی میچرخد یا مجالی برای امید، طنز، خیال و آیندهنگری هم باز خواهد کرد؟
نگاه به آینده؛ چه باید کرد؟
برای اینکه جشنواره فیلم کوتاه تهران به جایگاه واقعیاش برسد، چند گام ضروری است: شفافیت در داوری و معرفی عمومی داوران پیش از جشنواره، انتشار معیارهای انتخاب و جلوگیری از هرگونه تضاد منافع میتواند یکی از راهها باشد. تنوع ژانری واقعی و ایجاد بخشهای ویژه برای ژانرهای مهجور مانند وحشت، علمیتخیلی یا فانتزی نیز مهم است. حمایت از توزیع آثار و اینکه جشنواره نباید صرفاً محل نمایش باشد بلکه باید پلهایی برای پخش داخلی و خارجی آثار فراهم کند. آموزش و انتقال تجربه و برگزاری کارگاههای آموزشی با حضور کارگردانان باتجربه، جایی که شعیبی میتواند نقش مهمی ایفا کند و در نهایت ارتباط با جهان و تقویت روابط بینالمللی و استفاده از فرصت «اسکار کوالیفایینگ» برای معرفی بهترین فیلمها از جمله راهکارهایی است که میتواند آینده جشنواره فیلم کوتاه تهران را تضمین کند.
و در آخر؛ از رخوت به امید
جشنواره فیلم کوتاه تهران مسیری طولانی را پیموده است؛ مسیری که از سالنهای کوچک و فیلمهای ۸ میلیمتری آغاز شد و حالا به جایی رسیده که نامزد معرفی به اسکار دارد. در این راه، دورههایی از رکود و رخوت را پشت سر گذاشته، گاهی اسیر حاشیه و شایعه شده و گاهی هم توانسته است استعدادهای بزرگی را به سینمای ایران معرفی کند.
اکنون در آستانه دوره تازه با بهروز شعیبی، پرسش کلیدی این است که آیا جشنواره میتواند دوباره به خانهای امن و معتبر برای فیلمسازان جوان بدل شود؟ اگر پاسخ مثبت باشد، بیشک در سالهای آینده شاهد ظهور نسل تازهای از کارگردانان خواهیم بود که همانند بسیاری از کارگردانان موفق سینمای بلند امروز، از دل همین جشنواره برخاستهاند.
انتهای پیام/

