حمله به صدا و سیما؛ حمله به حقیقت، استمرار نقض حقوق بشر و امنیت بینالملل

حسن بابایی رئیس سازمان ثبت اسناد و املاک کشور در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری میزان قرار داد، حمله به نهاد رسانهای رسمی ایران را در ادامه پروژه بزرگتر جنگ ترکیبی علیه ملت ایران دانست.
اقدام خصمانه و غیرقانونی رژیم صهیونیستی در هدف قرار دادن ساختمان سازمان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران را نمیتوان صرفاً یک عملیات نظامی تلقی کرد، بلکه باید آن را تجاوزی آشکار به اصل آزادی بیان، تعرض به حاکمیت ملی و حملهای مستقیم به جریان آزاد اطلاعات دانست؛ اقدامی که از منظر حقوق بینالملل، نهتنها توجیهپذیر نیست بلکه مصداق روشنی از نقض قواعد بنیادین منشور سازمان ملل، اعلامیه جهانی حقوق بشر، و کنوانسیونهای مرتبط با حمایت از غیرنظامیان و اماکن فرهنگی و رسانهای محسوب میشود.
رژیم اشغالگر قدس، با چنین اقدامی، مرزهای حقوقی بین جنگ و قانون را تعمداً نادیده گرفت و در شرایطی که رسانه ملی یک کشور، نه هدف نظامی، بلکه نهاد ارتباطی ملی و ابزار گفتوگوی مردمی است، آن را بهعنوان یک هدف قابلحمله در دستور کار خود قرار داد. سکوت یا بیتفاوتی جامعه جهانی در برابر این تجاوز، نهتنها مشروعیت این اقدام را افزایش نمیدهد، بلکه باعث تخریب پایههای نظم حقوقی بینالملل خواهد شد.
حمله به نهاد رسانهای رسمی ایران را باید در ادامه پروژه بزرگتر جنگ ترکیبی علیه ملت ایران دانست؛ جنگی که وجوه رسانهای، روانی، اقتصادی و نظامی را بهطور همزمان در بر میگیرد. آنچه امروز در برابر ملت ایران قرار گرفته، نه صرفاً تهدید نظامی، بلکه تلاشی چندلایه برای تضعیف همبستگی ملی، القای ناامنی روانی، و خاموش کردن صدای مقاومت و روایت مستقل یک ملت است.
جمهوری اسلامی ایران، با اتکا به اصول پذیرفتهشده بینالمللی، از حق مسلم خود برای دفاع مشروع بهرهمند است؛ اصلی که بهصراحت در ماده ۵۱ منشور سازمان ملل متحد تأکید شده و یکی از پایههای حقوق بینالملل مدرن بهشمار میرود. انتظار میرود نهادهای بینالمللی، بهویژه شورای حقوق بشر و مجمع عمومی سازمان ملل، بدون استاندارد دوگانه و تأخیرهای رایج، نسبت به این اقدام ضدانسانی واکنش نشان دهند.
واقعیت این است که جمهوری اسلامی ایران در سیاست خارجی خود هرگز آغازگر هیچ جنگی نبوده و اصولاً مبتنی بر راهبرد بازدارندگی دفاعی حرکت میکند. با اینحال، نمیتوان انتظار داشت کشوری که یکی از مهمترین نهادهای رسانهای و فرهنگیاش مورد تهاجم قرار گرفته، منفعل باقی بماند یا نسبت به نقض حقوق اولیهاش بیتفاوت باشد. در اینجا، حقوق بینالملل نهتنها مجوز پاسخ قاطع را به ایران میدهد، بلکه از منظر اصل انصاف (equity)، مطالبهگر اقدام حقوقی و دیپلماتیک در سطح منطقهای و جهانی است.
از سوی دیگر، این حمله را باید در متن رفتار مستمر و سازمانیافته رژیم صهیونیستی در نقض حقوق بشر تحلیل کرد؛ رژیمی که همزمان با هدف قرار دادن رسانه ملی ایران، به کشتار سیستماتیک مردم غیرنظامی در ایران و غزه ادامه میدهد، زیرساختهای غیرنظامی را منهدم میسازد و در سایه انفعال بینالمللی، نظم حقوقی جهانی را به سخره میگیرد. در چنین شرایطی، سکوت، بیطرفی یا حتی تأخیر در واکنش، نه نشانهی عقلانیت دیپلماتیک بلکه نماد فروپاشی وجدان حقوقی جهان خواهد بود.
ملت ایران در دهههای اخیر بارها در برابر فشارهای بیرونی، از جنگ تحمیلی گرفته تا تحریمهای ظالمانه و ترور نخبگان علمی، ایستادگی کرده است و اینبار نیز با تکیه بر انسجام ملی، سرمایه انسانی و عقلانیت راهبردی، پاسخ مناسب به این جنایت خواهد داد. اما فراتر از واکنش سیاسی، باید بر این نکته تأکید کرد که حمله به صدا و سیما، حمله به حق دانستن، حق شنیدن، و حق بازنمایی یک ملت است. این تجاوز، اگر بیپاسخ بماند، به الگویی خطرناک برای سایر حکومتها در هدف قرار دادن رسانهها و نهادهای مدنی بدل خواهد شد. از اینرو، مسئولیت نهادهای بینالمللی و رسانههای آزاد جهان، نه تنها همدلی با قربانیان این حمله، بلکه ایستادگی در برابر مشروعیتزدایی از ابزارهای اطلاعرسانی مستقل در عصر نبرد روایتهاست.
رژیم جنایتکار صهیونیستی گمان بیهوده برده بود که میتواند به اهداف شوم خود در کشور عزیزمان دست یابد، اما اقتدار و انسجام ملی، توان نظامی و مدیریت راهبردی، نه تنها این رژیم را ناکام گذاشت بلکه آن را در آستانه یک شکست دیگر قرار داده است.
انتهای پیام/