پایان غمانگیز یک رویا و اشکهای ساحل مازندران/ سقوط نساجی، «شهر خسته» را خستهتر کرد

نساجی مازندران، تیمی که برای مردم قائمشهر فقط یک باشگاه نبود، حالا پس از مدتی حضور در سطح اول فوتبال ایران، به دسته اول سقوط کرد؛ و این سقوط، فقط یک باخت فوتبالی نبود، بلکه شکست یک شهر بود، یک رؤیا، یک امید دستهجمعی.
سقوط همیشه تلخ است. حتی برای آنهایی که عادت کردهاند به جنگیدن با زخمها، به ایستادن زیر بارانهای بیپایان و به دستوپنجه نرم کردن با کمترینها. اما برای نساجی و برای قائمشهر، این سقوط چیزی فراتر از تلخی بود؛ این یک زخم عمیق بود که مستقیم به قلب یک شهر نشست.
شهر خسته، دوباره خستهتر شد. شهری که تیمش تنها پناه سکوهای لبریز از عشق بود، حالا باید با بغضی در گلو و اشکی بیصدا به تابلو نتایج خیره شود. تابلو سردی که فریاد میزند: نساجی در لیگ برتر نیست.
چه کسی باور میکرد تیمی که تا همین چند وقت پیش، سرسختانه در لیگ قهرمانان آسیا به میدان رفت، حالا از پس نبردهای لیگ برتری برنیاید؟ چه شد آن همه شور، آن همه غیرت؟ چه شد آن همه مردمی که با کمترینها بیشترین فریاد را زدند؟
سقوط نساجی، فقط پایان یک فصل نبود. پایان یک رؤیا بود؛ رؤیایی که بر دوش هوادارانی شکل گرفته بود که در سختترین شرایط اقتصادی و اجتماعی، هنوز برای پرچم سرخ و سفیدشان فریاد میزدند. رؤیای نساجی، باخت به فوتبال نبود، شکست از بیتوجهی بود، از بیبرنامگی، از مدیریت فرسوده، از نبودنهایی که هر روز بیشتر شد.
شاید در کتاب تاریخ، این سقوط تنها یک خط باشد؛ یک نتیجه؛ یک عدد، اما برای قائمشهر، این سقوط خطی نیست؛ یک بغض جمعیست، یک فریاد خاموش در میان خیابانهای باریک شهر، در دل مردمی که دوباره باید از صفر شروع کنند، دوباره بسازند، دوباره بجنگند.
حالا نساجی در دسته اول است، اما آیا عشق مردم قائمشهر هم یکدسته پایین آمده؟ آیا سکوهای پیر ورزشگاه وطنی دیگر نای فریاد ندارند؟ نه. این شهر، با تمام زخمهایش، دوباره خواهد ایستاد. چرا که نساجی فقط یک تیم نیست؛ نساجی، تمام امید این شهر است.
انتهای پیام/