پنجره کوچک ناجی زندگی دوباره کارگر

3:55 - 05 فروردين 1395
کد خبر: ۱۵۲۳۵۶
فکر می کردیم کارگر چاه کن مرده است اما وقتی عملیات را شروع کردیم...
به گزارش خبرنگار ،در کار ما خاطرات زمانی شیرین می‌شود که زندگی یک نفر را نجات می‌دهیم. آن زمان است که سختی کار به لذت و شیرینی زندگی تبدیل می‌شود. زمانی که در حوادث فردی جان خود را از دست می‌دهد خاطرات آنقدر تلخ می‌شود که یادآوری آن چیزی جز عذاب نیست.
 
در کار آتش‌نشانی زمانی که افراد زندگی دوباره به‌دست می‌آورند حضور خدا در تک‌تک لحظه‌ها حس می‌شود. همیشه در این لحظه‌هاست که من متوجه می‌شوم ما فقط وسیله هستیم و خدا خودش یک فرد را زنده نگه می‌دارد و حفظ می‌کند.‌ یک روز همراه همکارانم در ایستگاه آماده عملیات بودیم که اطلاع دادند حادثه چاه رخ داده است. در قالب گروه امداد چاه به محل اعزام و در آنجا متوجه شدیم که دو نفر مشغول حفاری چاه بودند. یکی از کارگران بالای چاه و دیگری داخل بود.
 
همان‌طور که چاه را حفر می‌کردند ناگهان دیوار قدیمی کناره ریزش می‌کند و آجر‌های آن روی دریچه چاه ریزد.‌ فردی که که بالای چاه بود به محض دیدن این صحنه از محل فرار می‌کند و دچار آسیب‌دیدگی نمی‌شود، ولی کارگر دیگر در چاه گرفتار شده بود.
 
حادثه چاه یکی از بدترین حادثه‌هایی است که یک نفر ممکن است درگیر آن شود. چاه تنگ و تاریک است و احساس خفگی به آدم می‌دهد. یک کشش خاصی در خود دارد. من و همکارانم در این فکر بودیم که اگر فرد درون چاه زنده باشد این احساس به او هم منتقل می‌شود و بسیار می‌ترسد.‌ سریع دست به‌کار شدیم و با وجود آن‌که احتمال می‌دادیم فرد جان خود را از دست داده باشد ولی باز هم به سرعت عملیات نجات را آغاز کردیم.
 
با احتیاط چند آجر را از روی چاه برداشتیم که ناگهان دیدیم یک پنجره قدیمی روی دریچه چاه افتاده و بین چوب و آجر و شیشه برق نگاهی از درون چاه به چشم همه ما خورد. آن نگاه متعلق به کارگر درون چاه بود.
 
یکی از عجیب‌ترین صحنه‌هایی بود که تا آن لحظه در کارم دیده بودم. آن دیوار قدیمی یک پنجره داشت و زمان ریزش چاه، پنجره روی دریچه چاه افتاده بود.
 
پنجره مانند درپوش از ریزش آجر به درون چاه جلوگیری کرده بود و به این ترتیب هیچ آجر یا چوب و آهنی درون چاه نریخته بود و کارگر صحیح و سالم از این خطر بزرگ جان سالم به در برده بود.
 
بعد از گذشت مدتی از آن حادثه هنوز هم نگاه کارگر به‌خوبی در خاطرم هست. زمانی که ما را دید چشمانش برق می‌زد. در تاریکی مطلق نور امید دیده بود. زندگی دیده بود. بیشتر از کارگر خلاص شده از چاه، همکارانم و خود من شگفت‌زده شده بودیم. اگر خدا بخواهد یک فرد از مرگ حتمی‌ بدون هیچ‌گونه آسیبی جان سالم به‌در می‌برد.
 
محمدرضا وکیلی - معاون عملیات منطقه 6 آتش نشانی


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *