سر زبان همه بود که می گفتند ببینید فلانی با زنش چطوره... گاهی دو ماه نبود؛ وقتی می آمد، با کارها و خوبی هایش جبران می کرد.
مسافرت می رفتیم مشهد. وقتی به مشهد می رسیدیم می گفت: «بچه ها مال من. شما کار نداشته باش.» بچه ها را مراقبت می کرد.
می گفت: «تا حالا تو بچه ها را نگه می داشتی، حالا من می خواهم نگه دارم.» شوخی می کرد و می گفت: «الان من مامانم.»
به بچه ها می گفت: «هر کاری دارید الان به من بگید، مامانتون به اندازه کافی زحمت کشیده.»
شهید حجت الاسلام غلام حسین حقانی

/انتهای پیام/
:
انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانههای داخلی و خارجی لزوما به معنای تایید
محتوای آن نیست و صرفا جهت اطلاع کاربران از فضای رسانهای منتشر میشود.