_ فارس نوشت: هشتم مرداد روز بزرگداشت شیخ شهابالدین سهروردی (۵۴۹-۵۸۷) است. سهروردی یکی از فیلسوفان و حکیمان بزرگ مسلمان بود و میتوان او را مؤسس «حکمت اشراق» نامید. او فیلسوف نور است و فلسفه خود را هم بر اساس نور استوار کرده است. «نور» در فرهنگ ایران باستان و آثار اندیشمندان ایران پس از اسلام از اهمیت زیادی برخوردار بوده است. نگارش «تفسیر بر آیه نور» به قلم ابن سینا، نگارش کتاب «مشکوة الانوار» به دست غزالی و در کانون بحثهای فلسفی قرار گرفتن «نور» در حکمت الاشراق سهروردی، حکایت از توجه ویژه اندیشمندان به این امر دارد.
حتی در آثار نجمالدین کبری و نجمالدین رازی هم این امر دنبال شده است. غزالی در کتاب مشکوة الانوار خود طرح کلی و خطوط اصلی اندیشه سهروردی را مطرح کرده بود: «به نظر میرسد که یکی از منابع افکار سهروردی درباره نور و ظلمت و عالم انوار و مراتب آن و نورالانوار، رساله مشکوة الأنوار غزالی بوده است.»

در قرآن کریم هم به نور اهمیت زیادی داده شده و حتی خداوند قادر به عنوان نور آسمانها و زمین مطرح شده است. در زمینه حکمت نوری سهروردی، کتابها و مقالات متعددی نوشته شده، اما به تأثیر حکمت اشراقی بر نگارگری ایرانی اسلامی کمتر اشاره شده است. حکمت اشراق سهروردی با بهرهگیری از مبانی حکمت اسلامی، مبانی عرفانی و اشراقی و نیز نظریات حکمای پیشین ایران و احیای حکمت خالده، حاوی مضامین و اندیشههای حکمی-اسلامی است و میتواند مبنای مناسبی برای واکاوی اندیشهها و مبانی حکمی موجود در هنر ایرانی-اسلامی از جمله نگارگری قلمداد شود.
سهروردی، نور و ظلمت را با دو عالمی که در آیین زرتشت از آنها به مینوی و گیتی تعبیر میشود، یکی دانسته است. شیخ اشراق از جسم و امراض جسمانی به ظلمت تعبیر میکند، چرا که جسم را فاقد حیات و نور میداند. در عرفان اسلامی، اجسام به سبب این که حجاب چهره جان هستند، منفی هستند و نه آنکه بالذات منفی باشند.
سهروردی قائل به عوالم چهارگانه است: عالم انوار قاهر، انوار مدبر، مُثُل معلقه و عالم برزخ. عالم مُثُل معلقه عالم خیال است که رازآلودگی شگرفی دارد و موسیقی در آن جایگاه خاصی دارد. سهروردی مُثُل معلقه را بر دو قسم میداند: مستنیر (نورانی) و ظلمانی.

شیخ اشراق همچنین معتقد است که جماعتی از حکیمان روشنروان و مجردان صاحب بصیرت از این لذت دیدار، در همین عالم نصیب میبرند و نور عالم اعلی را در همین عالم به صراحت میبینند و در آن غرق میشوند و خوشیها مییابند؛ و دور نیست که نگارگران مسلمان ما از این جماعت باشند، زیرا که عالم نورانی ملکوت را با اجرایی معنوی به بهترین وجه، در آثارشان متجلی کردهاند.

سرزمین ملکوت مسیر تردد فرشتگان است و انسان به اشراق رسیده، با چشمانی ملکوتی، تماشاگر این فرشتگان است. این عالم مثالی در آثار بسیاری از نگارگران ایرانی متحقق شده است.
صورتهای عالم مثال (اشباح، صور معلقه، برزخیان)، به دلیل نداشتن جسم با عالم دوبعدی نگارگری قابل قیاس است. آنچه از سطوح دوبعدی تخت به همراه عدم بازنمایی بعد سوم و نداشتن سایه و حجم در اغلب این آثار مشاهده میشود به کیفیت دوبعدی عالم مثال مربوط است. چنانچه سیدحسین نصر فیلسوف سنتگرا میگوید: اگر فضای تصویری نگارگری، کیفیتی سهبعدی مییافت در این صورت از عالم ملکوت سقوط میکرد و مبدل به تصویر عالم ملک یا ماده میشد.

آنچه از بررسی نگارههای تاریخی به دست میآید این است که صوفیه از آرای عارفان مسلمان درباره نور و رنگ و همچنین عالم مثال کاملاً آگاه بودند و حتی نحوه به کارگیری این عناصر را در هنر میدانستند.
برای مثال کمالالدین بهزاد که خود دارای گرایشهای عرفانی بود، در نگاره «گریز یوسف»، یوسف را با لباس سبز نشان داده که در اینجا نماد طهارت و پاکی است و زلیخا را با لباس سرخ به تصویر کشیده که نماد عشق زمینی است.
اشیاء نگارگری از دستیازی زمان فانی و از آلودگی مکان فانی برکنار و بری هستند. به عنوان نمونه، در نگاره فوق، حضرت موسی، عیسی و محمد علیهمالسلام در یک زمان ترسیم شدهاند.

در نگاره فوق هم که نسخه اصلی آن در موزه هنرهای تزیینی پاریس نگهداری میشود، با اینه ملاقات در شب انجام میگیرد، اما اثری از تاریکی شب نیست. در واقع در نگارگری ایرانی، شب مانند روز روشن و پر از نور است.