"باشگاه مشت‌زنی مترجم"؛ محاکمه‌ای با تصاویر

فیلم مستند «باشگاه مشت‌زنی مترجم» در ژانر مستند تاریخی قرار می‌گیرد؛ مستندی که ستون فقرات خود را بر آرشیو، شهادت‌ها و بازسازی استوار کرده است و می‌کوشد از دل اسناد، روایتی منسجم و داوری‌پذیر بسازد.

ایده مرکزی روشن است: بازخوانی پرونده منصوری نه برای تطهیر او و نه برای تخریب، بلکه برای قرار دادن مخاطب در موقعیت قضاوت. همین تصمیم، نحوه استفاده از مواد آرشیوی و بازسازی را تعیین می‌کند و به فیلم جهت می‌دهد. 

فیلم از همان ابتدا نشان می‌دهد که به آرشیو نه به عنوان تزئین بلکه به مثابه ابزار استدلال نگاه می‌کند. دست نوشته‌ها، اسناد چاپی، جلد کتاب‌ها، آگهی‌ها و نقل قول‌های ثبت شده، به صورت پیوسته وارد روایت می‌شوند و هر ادعا را به سندی مشخص گره می‌زنند. این شیوه مهم‌ترین نقطه قوت فیلم است. هر جا منصوری یا درباره او روایتی اغراق‌آمیز مطرح می‌شود، از تعداد ترجمه‌ها تا ماجرای مشت‌زنی، دوربین به سراغ منبع می‌رود. آرشیو در اینجا نقش داور را دارد، نه شاهد خاموش. 

مصاحبه‌ها نیز بخشی از همین سازوکارند. گفت‌وگو با نویسندگان، مترجمان، مدیران نشر، کتابفروشان و حتی مخاطبان عادی بازار، شبکه‌ای از صداها می‌سازد که از طبقات و نسل‌های مختلف می‌آیند. این تنوع به روایت وزن اجتماعی می‌دهد و نشان می‌دهد منصوری فقط یک نام ادبی نیست، بلکه پدیده‌ای فرهنگی است. فیلم با چینش هوشمندانه این مصاحبه‌ها از افتادن به دام تک صدایی پرهیز می‌کند؛ هرچند در نهایت کفه ترازو آشکارا به سمت نقد منصوری سنگینی می‌کند. 

بازسازی صحنه‌ها، بخش حساس‌تر فیلم است؛ جایی که مستندهای تاریخی اغلب در مرز اغراق یا تصنع قرار می‌گیرند. «باشگاه مشت‌زنی مترجم» در این بخش، رویکردی نسبتاً کنترل‌شده دارد. بازسازی‌ها نه برای خلق درام مستقل بلکه برای عینیت‌بخشی به خاطرات و روایت‌ها استفاده می‌شوند. هر جا شخصیتی خاطره‌ای تعریف می‌کند، تصویر بازسازی شده به عنوان امتداد حافظه عمل می‌کند، نه جایگزین آن. انتخاب بازیگری چون رضا بهبودی با گریم و فیزیک نزدیک به منصوری، به باورپذیری این بازسازی‌ها کمک کرده و فاصله میان سند و تصویر را کاهش داده است. 

تدوین فیلم، نقش مهمی در انسجام این مواد ناهمگون دارد. آرشیو، مصاحبه و بازسازی به گونه‌ای کنار هم می‌نشینند که ریتم حفظ شود و روایت دچار پراکندگی نشود. فیلم از نوجوانی منصوری تا مرگ او را دنبال می‌کند و این خط زمانی روشن، اجازه می‌دهد انبوه اطلاعات به شکلی قابل پیگیری عرضه شود. بازگشت‌های حساب‌شده به برخی موتیف‌ها مانند حجم باورنکردنی دست‌نوشته‌ها به ساختن تصویر یک ماشین تولید متن کمک می‌کند؛ تصویری که هم شگفت‌انگیز است و هم مشکوک. 

در حوزه صدا، موسیقی در خدمت روایت است. موسیقی نه برای تحمیل احساس، بلکه برای اتصال بخش‌ها به کار می‌رود و اجازه می‌دهد آرشیو نفس بکشد. دیالوگ‌ها و گفت‌وگوها نیز به خوبی ضبط و میکس شده‌اند و حس گزارش‌گونه پیدا نمی‌کنند؛ امری که برای مستندی تا این حد متکی بر اطلاعات، یک امتیاز مهم است. 

با این حال فیلم در یک نقطه قابل نقد است؛ شدت اتکای آن به افشاسازی، گاه امکان پیچیدگی اخلاقی را محدود می‌کند. هرچند کارگردان ادعا می‌کند قضاوت را به مخاطب واگذار کرده است، اما انباشت شواهد منفی و لحن کلی روایت، عملاً منصوری را محکوم می‌کند. این انتخاب، البته آگاهانه است و در چارچوب مستند تاریخیِ افشاگرانه قابل دفاع، اما جای نفس‌کشیدن بیشتری برای سویه‌های خاکستری باقی نمی‌گذارد. 

در مجموع، «باشگاه مشت‌زنی مترجم» نمونه‌ای موفق از مستند تاریخی مبتنی بر آرشیو است؛ فیلمی که نشان می‌دهد چگونه می‌توان با اسناد، روایت ساخت و با بازسازی حافظه را عینی کرد، بی‌آنکه از مسیر استدلال خارج شد. این مستند نه فقط پرتره یک مترجم جنجالی بلکه مطالعه‌ای درباره نسبت حقیقت، بازار و اخلاق در تاریخ فرهنگ مکتوب ایران است؛ رینگی که در آن مشت‌ها نه با دست که با سند فرود می‌آیند.

انتهای پیام/