روایت نیمه‌تمام یک قاضی انقلابی/ عبای سوخته و سایه‌های ناگفته بهشتی

فیلم مستند «عبای سوخته» در گونه مستند تاریخی سیاسی و در زیر ژانر مستند پرتره انقلابی جای می‌گیرد، اما با توجه به ساختار، لحن و انتخاب داده‌ها در مرز مستند آرشیوی مبتنی بر روایت رسمی نیز قرار دارد. اثر در این طبقه‌بندی می‌گنجد، زیرا بیش از آنکه خوانشی تفسیری، تحلیلی یا پژوهش محور ارائه دهد، بر اسناد، صوت‌ها، عکس‌ها و گفت‌وگو با نزدیکان اتکا دارد و کمتر به نقد یا واکاوی نسبت‌های سیاسی، فکری و شخصیتی شهید بهشتی می‌پردازد. 

«عبای سوخته» تصویری است که فیلم نیز از همان ابتدا آن را چون کلیدی گمشده در مشت نگه می‌دارد، اما هرگز تا انتها باز نمی‌کند. درخواب مشهور نقل‌شده؟ امام خمینی (ره) عبایی را می‌بینند که سوخته است و آن را به شهید بهشتی نسبت می‌دهند؛ استعاره‌ای از سوختن، از قربانی شدن، از فرجام مختومی که بر قامت مردی سنگین بود که در همه سال‌های انقلاب همچون عبایی بر شانه ساختار سیاسی تکیه داشت، اما فیلم در برخورد با این نماد نه آن را نشانه‌شناسی می‌کند و نه بسط فلسفی‌اش می‌دهد؟ صرفاً آن را نقل می‌کند و عبور می‌کند. 

اگر این نماد محور تحلیل قرار می‌گرفت فی‌نفسه می‌توانست استعاره‌ای از زوال یک دوره باشد؛ عبایی که بر تن رهبری معنوی نظام بوده و سوختنش، تعبیر فقدان ستون فکری انقلاب است. از همین منظر فیلم می‌توانست به شکاف میان جریان‌های سیاسی و فکری اوایل انقلاب، اختلاف‌های بنیادین شهید بهشتی با جبهه ملی مذهبی، بازرگان و بنی‌صدر و نبرد روایت‌ها میان سه ضلع بهشتی، رجوی و بنی‌صدر بپردازد، اما ساختار اثر این فضا تمثیلی را نیمه‌کاره رها کرده است.

تدوین در بخش‌هایی با پیوند آرشیوهای صوتی و تصویری قابل قبول است، اما سیر روایت، پراکنده و بدون انسجام است؛ گاه تاریخ را خطی جلو می‌برد، گاهی به عقب بازمی‌گردد و سکانس‌ها بدون پیوند منطقی از دوره‌ای به دوره‌ای دیگر منتقل می‌شوند. ریتم کند و یکنواخت، صدای گوینده که هیچ تنوعی در فراز و فرود ندارد و موسیقی‌ای که در بهترین حالت خنثی است، سبب می‌شود فیلم در انتقال وزن تاریخی شخصیت محوری‌اش موفق نباشد. این ضعف به ویژه آنجا نمود دارد که فیلم در بخش‌های انتقادی به جای تحلیل رفتار سیاسی بهشتی بیشتر به بازخوانی منازعات ملی مذهبی و اختلافات بنی‌صدر با او بسنده می‌کند، اما نه عمق می‌دهد و نه خوانش تاریخی تازه‌ای پیشنهاد می‌کند.

فقدان نقطه اوج نمایشی نیز با توجه به موضوعی چنین سنگین سبب می‌شود شهادت بهشتی که می‌توانست نقطه انفجار معنایی فیلم باشد صرفاً به پایان رسمی روایت تبدیل شود نه نتیجه طبیعی یک تنش روایی. به عنوان مستند پرتره، اثر باید به سلوک و منش سیاسی و فکری اولین رئیس دستگاه قضا نزدیک شود، اما آنچه بیشتر دیده می‌شود گزارش است نه تحلیلی. گفت‌وگوها اغلب بازتابی از روایت رسمی و شناخته‌شده هستند و کمتر زاویه نگاه جدیدی عرضه می‌کنند.

فیلم چیز تازه‌ای درباره مناسبات قدرت، کشاکش جناح‌ها، یا ذهنیت ساختاری بهشتی نمی‌گوید و تنها به چینش قطعاتی از آرشیو بسنده می‌کند. با این حال اگر نقد را همچنان حول استعاره «عبای سوخته» پیش ببریم، فیلم دست‌کم یک ارزش معنایی دارد؛ یادآوری اینکه بسیاری از چهره‌های کلیدی انقلاب در میان تناقض‌های سیاسی و فشارهای تاریخی در معرض سوختن بودند؛ سوختنی که نه فقط به معنای شهادت بلکه به معنای فرسایش فکری و تخریب شخصیتی در میدان نزاع‌های سیاسی آن دوره است. 

در این خوانش عبای سوخته استعاره‌ای از بهایی است که نسل نخست انقلاب پرداخت؛ بهایی که از تناقض‌های آن سال‌ها و از رفتار سیاسی جریان‌های مختلف برمی‌خیزد. فیلم این معنا را بیان نمی‌کند اما امکان خوانش آن را فراهم می‌گذارد.

در نهایت این اثر در چار چوب مستند تاریخی سیاسی قابل طبقه‌بندی است، اما در اجرای ظرفیت‌های ژانر خود ناکام می‌ماند. اثر با وجود سوژه قدرتمند، استعاره‌ای قوی و زمینه‌ای تاریخی پر فراز و نشیب به روایت رسمی و کم تنش بسنده می‌کند و فرصت ارائه پرتره‌ای ژرف، تحلیلی و چندلایه از شهید بهشتی را از دست می‌دهد. تنها جایی که فیلم می‌تواند در حافظه مخاطب باقی بماند همان تصویر استعاری است؛ عبایی که می‌سوزد و تاریخ را با آن می‌سوزاند، اما فیلم، همچون آن عبا، نیمه سوخته و ناتمام باقی می‌ماند. 

انتهای پیام/