گروه جامعه -پای عشق و علاقه که درمیان باشد آدم دست به هرکاری میزند، شاید اگر همین عشق و علاقه در محسن میزانی، جوان اسفراینی که در مشهد زندگی میکند نبود؛ هیچگاه گروهشان، تشکیل نمیشد و خیلی از گرههایی که با دست این تیم جوان تا به امروز باز شده است، همچنان باز نشده باقی میماند.
ایده اولیه گروه در ذهن محسن جرقه زد و کار را با ۵۰ نفر از دوستانش که آنها هم مثل او، عاشق طبیعت بودند و دوستدار محیط زیست شروع شد. به سراغ این پسرجوان که میرویم تا برایمان از کاری که آغاز کرده اند، بگوید لبخندی میزند و میگوید همین الان که قرار است با شما صحبت کنم در اتاقی نشسته ام که یک تن درب بطریهای پلاستیکی اطرافم را گرفته و با چند نفر از دوستانم مشغول تفکیک دربهای بطری، طبق رنگهایشان هستیم.

او به خبرنگار میزان توضیح می دهد که اصل کار جمع آوری درهای بطری نوشابه از ژاپن و درسال ۲۰۰۷ میلادی و با شعار تفکیک زباله شروع شده و پس از مدتی سر از ترکیه درآورد و درنهایت پای این پویش جالب به ایران باز شد.
محسن میگوید:برای بار اول بچههای تبریز این کار را آغاز کردند یعنی از کشور ترکیه الگو گرفتند و با جمع آوری دربهای بطری و فروش آنها دست به کار خیر زدند و با پولی که به دست آوردند توانستند شش ویلچر برای افراد نیازمند خریداری کنند.
آغاز یک کار جدید
کار بچههای تبریز اولین جرقه از یک کار بزرگتر را در ذهن محسن زد، او در این باره میگوید: پویش جمع آوری دربهای بطری تب و تاب زیادی در کشور پیدا کرد و گروههای زیادی هم در این زمینه آغاز به کار کردند. وقتی رغبت مردم به انجام این کار را دیدم، تصمیم گرفتم ما هم دست به کار شویم تا از این غافله عقب نیافتیم. دوستانم را که فعال محیط زیست بودم را دعوت به این کار کردم و گروهمان شکل گرفت.

تیرماه سال ۹۳ بود که محسن و دوستانش کار جمعآوری دربهای بطری را آغاز کردند، اما آن چیزی که باعث شد گروهشان از دیگر گروههای فعال در این زمینه مستنثی شوند، ایده انجام کارهای هنری با درب بطریها بود.
میزانی در این باره میگوید: ابتدا فراخوان زدیم و از مردم کمک خواستیم، ظرفهایی هم آماده کردیم و در ۲۰ محل مشخص گذاشتیم تا مردم و دوستداران محیط زیست دربهای بطری را در آن بریزند. به خاطر دارم روزهای اول کلی بروشور و تراکت چاپ کردیم و یک روز همه به پارک ملت رفتیم و مردم را به این پویش دعوت کردیم.
در همان اوایل کار جدای از اینکه دربهای بطری را میفروختیم و با پولی که به دست میآوردیم برای نیازمندان ویلچر خریداری میکردیم. با دوستانم که ذوق هنری داشتند همفکری کردیم و به این نتیجه رسیدیم که باید کاری متفاوتتر از بقیه گروهها انجام بدهیم. کاری که هم درآمد زیادی برای گروه داشته باشد و هم ماندگارتر باشد. برای رسیدن به نیجه نهایی تحقیقهای زیادی انجام دادیم تا اینکه سرانجام به این نتیجه رسیدیم با همین دربهای بطری تابلوهای هنری بسازیم.

استارت یک کار هنری
کارمان را با چند تابلوی ساده آغاز کردیم، کار که دستمان آمد و تعداد تابلوهایمان زیاد شد نمایشگاهی در مشهد برگزار کردیم. اینها را محسن می گوید و ادامه می دهد: در این نمایشگاه با استفاده از دربهای بطری اسامی ائمه را روی تابلو نقش زدیم. خودمان هم فکر نمی کردیم کارمان آنقدر بازخورد داشته باشد. مردم و مسئولان زیادی برای بازدید از نمایشگاه آمدند و همین نمایشگاه و اسم ائمه (ع) باعث شد کارمان دیده شود و حتی سفارش هم بگیریم .





اینجا همه داوطلب هستند
