به گزارش گروه فرهنگی ، یک روز در شهر ناصریه، از خانه یک زن معروف و مشهور به زنا بیرون آمد. همه مردم شهر ناصریه میدانستند که آن خانه یک زن جوانِ زناکار است. پیغمبر اولوا العزم، خوش قیافه، مجرد، از آن خانه بیرون آمد، یک نفر هم او را دید و تعجب کرد که: