
بازپرس میتواند مزاحمان زنان را بازداشت موقت کند
قانون اساسی دولت را بر طبق آنچه در اصل ۲۱ آمده است، موظف به تضمین حقوق زن در تمام جهات نموده است. در همین راستا تامین همه جانبه حقوق زنان و ایجاد امنیت قضائی عادلانه برای آنان در بند ۱۴ اصل سوم قانون اساسی مورد تاکید قرار گرفته است. درحالیکه علاوه بر دولت قوه قضائیه نیز مطابق اصل ۱۵۶ قانون اساسی پشتیبان حقوق فردی و اجتماعی زنان و افراد گردیده و مکلف به تعقیب و مجازات مجرمین و متعرضین به زنان و افراد شده است؛ بنابراین باید بیان داشت در صورت تعرض به امنیت زنان، آنان حق دارند در حداقل زمان ممکن و با نهایت سهولت به دستور ماده ۱۴ منشور حقوق شهروندی به مراجع و ماموران تامین کننده امنیت عمومی دسترسی داشته باشند و مراجع و ماموران مذکور نیز باید بدون وقفه و تبعیض و متناسب با تعرض و تهدیدی که متوجه آنان شده است خدمات قانونی خود را ارائه دهند.
مطابق ماده ۹۱ منشور حقوق شهروندی حق شهروندان است که از محیط زندگی عاری از آسیبهای فردی و اجتماعی برخوردار باشند. همچنین مطابق ماده ۱۰۳ منشور حقوق شهروندی حق زنان در برخورداری از مشارکت و حضور در فضاها و مراکز عمومی مورد تاکید قرار گرفته است.
پس هر آنچه باعث شود این مشارکت و حضور در مراکز عمومی مورد خدشه و خلل واقع شود با واکنش قانون روبرو خواهد گردید. چه اینکه تعرض به حیثیت و تمامیت زنان در معابر و امکان عمومی میتواند سرخوردگی، انزوا و گوشه گیری آنان و ترس از حضور در اجتماع را در پی داشته باشد. ضمناً حق مصونیت زنان از تعرض گفتاری و رفتاری دیگران و نیز مصونیت از ناهنجاریهای فرهنگی و اخلاقی و رفع آنها در بندهای ۶۱ و ۶۳ منشور حقوق زنان شناسایی گردیده است.
در همین راستا حمایت دیگر قانونگذار از زنان و اطفال به عنوان شهروندان جامعه، جرم انگاری و وضع مجازات برای کسانی است که برای آنان در معابر عمومی و خیابانها مزاحمت ایجاد کرده و یا از طریق توهین و فحاشی موجب آزار و اذیت زنان و اطفال میگردند.
این امر در ماده ۶۱۹ از کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۵ به شرح ذیل جرم انگاری گردیده است:
هر کس در اماکن عمومی یا معابر متعرض یا مزاحم اطفال یا زنان بشود یا با الفاظ و حرکات مخالف شئون و حیثیت به آنان توهین نماید، به حبس از دو تا شش ماه و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد.
مطابق این مقرره مکان وقوع جرم مزاحمت برای زنان و اطفال مهم بوده و جرم موضوع ماده زمانی تحقق مییابد که مزاحمت در اماکن عمومی یا معابر رخ داده باشد؛ بنابراین اگر این اعمال در معابر و اماکن عمومی نباشد از شمول این ماده خارج است. از طرف دیگر جرایم موضوع این ماده مزاحمت و توهین است که با الفاظ و حرکات خلاف شئون نیز واقع میشود.
قانونگذار صراحتاً حرکات خلاف شئون و حیثیت زنان و اطفال را نیز جرم انگاری و توهین از نوع مشدده تلقی نموده است. لازم به ذکر است به کار بردن الفاظ رکیک جهت تحقق جرم موضوع ماده ۶۱۹ شرط نیست و چنانچه مسلم شود که مردی به قصد مزاحمت زنی را تعقیب نموده است قابل مجازات میباشد.
قانونگذار همچنین به امکان صدور قرار بازداشت موقت این دست مجرمان نیز اشاره داشته است. بازداشت موقت یا توقیف احتیاطی در حقوق کیفری ایران، به معنای سلب آزادی از متهم و زندانی کردن او در طول تمام یا قسمتی از تحقیقات مقدماتی یا پس از آن، توسط مقام صالح قضایی میباشد.
بنابراین بابد بیان داشت با توجه به ماده ۲۳۷ و در صورت وجود یکی از شرایط مقرر در ماده ۲۳۸ قانون آیین دادرسی کیفری، صدور قرار بازداشت موقت در مواردی خاص که دلایل، قراین و امارات کافی، بر توجه اتهام به متهم دلالت کند، جایز است.
حمایت قوانین ایران از دختران/ازدواج دختران کمسنوسال ممنوع
از جمله سوء استفاده هایی که ممکن است از این نهاد مقدس و نیز نسبت به دختران اتفاق افتد می توان به ازدواج مردان بالغ با دختران نابالغ اشاره کرد. قانونگذار فعلی به جهت حمایت از دختران و نیز استحکام بخشی ارکان خانواده و جلوگیری سوء استفاده از دختران بواسطه سن و سال کم آنان، همسو با قوانین بین المللی از جمله ماده 24 ميثاق بينالمللي حقوق مدني و سياسي که بیان داشته هر كودكي حق دارد بدون هيچ گونه تبعيض از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، اصل و منشأ ملي يا اجتماعي، مكنت يا نسب از تدابير حمايتي كه به اقتضاي وضع صغير بودنش از طرف خانوادة او و جامعه و حكومت كشور او بايد به عمل آيد برخوردار گردد، نسبت به اصلاح این مقرره به شرح ذیل اقدام نمود.
از همین روی مطابق ماده اصلاحی 1041 قانون مدنی ، عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به سن 13 سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به سن 15 سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح.
مطابق این مقرره ی قانونی پدران نمی توانند دختران خود در سنین پایین را بنا به دلخواه و صلاحدید خود شوهر دهند. چه اینکه درست است مطابق ماده 1210 قانون مدنی سن بلوغ دختران در قانون مدنی 9 سال تمام قمری می باشد، اما قانونگذار در راستای حمایت از دختران سن ازدواج را غیر از سن بلوغ درنظر گرفته است. این در حالی است که ماده 55منشور حقوق شهروندی به حق بهره مندی کودکان از والدین و سرپرستان صلاحیت دار اشاره نموده است و مطابق بند 5 از اصول و مبانی طرح اهداف و اصول تشكيل خانواده و سياستهاي تحكيم و تعالي آن مصوب 1384، اعضاي خانواده به ويژه والدين نسبت به حفظ حرمت و صيانت خانواده از آفات و آسيبها و توانا نمودن اعضا در ابعاد شناختي و رفتاري جهت هدايت آنها در مسير الي الله و حصول به حيات طيبه مسئول ميباشند.
مطابق این اصل، از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است، همه قوانین و مقررات و برنامهریزی های مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.
از جمله این حقوق و قوانین رعایت تشریفات و ترتیبات مقرر در ماده 1041 قانون مدنی در خصوص ازدواج دختران نابالغ می باشد.
از طرف دیگر ماده 54 منشور حقوق شهروندی نیز بیان داشته، حق همه شهروندان به ویژه زنان و کودکان است که از تعرض و خشونت گفتاری و رفتاری دیگران در تمام محیط های خانوادگی و اجتماعی مصون باشند و در صورت بروز هر نوع خشونت امکان دسترسی آسان به مکان های امن و نهادهای امدادی، درمانی و قضایی جهت احقاق حق خود را داشته باشند. از همین روی در ماده 230 قانون برنامه پنجساله پنجم توسعه جمهوری اسلامی ایران، دولت با همکاری سازمانها و دستگاههای ذیربط مکلف به تقویت نهاد خانواده و جایگاه زنان در عرصههای اجتماعی و استیفاء حقوق شرعی و قانونی بانوان در همه زمینهها از جمله ازدواج شده است. اصل 21 قانون اساسی نیز موید تکلیف دولت به ایجاد زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و احیاء حقوق مادی و معنوی او می باشد.
بنابرآنچه گفته شد در خصوص عدم رعایت ترتیب گفته شده در ماده 1041 قانون مدنی، قانونگذار مقررات کیفری را به منظور حمایت از دختران نابالغ وضع نموده است. مطابق ماده 50 قانون حمایت خانواده، هرگاه مردی برخلاف مقررات ماده 1041 قانون مدنی ازدواج کند، به حبس تعزیری درجه شش (حبس بیش از شش ماه تا دو سال) محکوم می شود.
در ادامه و به منظور افزایش حمایت حداکثری خود از دختران بیان داشته، هرگاه ازدواج مذکور به مواقعه منتهی به نقص عضو یا مرض دائم زن منجر گردد، زوج علاوه بر پرداخت دیه به حبس تعزیری درجه پنج و اگر به مواقعه منتهی به فوت زن منجر شود، زوج علاوه بر پرداخت دیه به حبس تعزیری درجه چهار محکوم می شود.
اما این پایان ماجرا نبوده و قانونگذار حتی امکان مجازات پدر و مادر چنین دخترانی را نیز فراهم نموده است. از همین روی در تبصره ماده 50 قانون حمایت خانواده بیان می دارد، هرگاه ولی قهری، مادر، سرپرست قانونی یا مسؤول نگهداری و مراقبت و تربیت زوجه، در ارتکاب جرم موضوع این ماده تاثیر مستقیم داشته باشند به حبس تعزیری درجه شش محکوم می شوند. این حکم در مورد عاقد نیز مقرر است.
این در حالی است که سردفتران رسمی ازدواج باید از ثبت ازدواج هایی که ترتیبات مقرر ماده 1041 قانون مدنی در آنها رعایت نشده باشد خودداری نمایند. درغیراینصورت به حکم ماده 56 قانون حمایت خانواده مشمول مجازات می گردند.
قدم بعدی که در خصوص اصلاح این مقرره در حال برداشتن است بررسی یک فوریت طرح اصلاح ماده 1041 قانون مدنی اصلاحی مصوب اول تیرماه 1381 می باشد.
در ماده واحده این طرح اصلاحی عقد نکاح دختر قبل از 13 سال تمام شمسی و پسر قبل از 16 سال تمام شمسی ممنوع شده است.
در تبصره آن نیز حداقل سن ازدواج در دختر 16 سال تمام شمسی و در پسر 18 سال تمام شمسی در نظر گرفته شده است.
این در حالی است که عقد ازدواج بین سنین 13 تا 16 در دختران و 16 تا 18 در پسران منوط به اذن ولی و رعایت مصلحت و تشخیص دادگاه به شرط داشتن قابلیت صحت جسمی برای تزویج با نظر پزشکی قانونی است. بنابراین ملاحظه می شود نسبت به قبل سختگیری بیشتری برای اخذ اجازه ازدواج از دادگاه صورت گرفته و تکلیف دادگاه در صدور این اجازه سنگین تر از قبل شده است.
امکان مطالبه خسارت توسط زن در صورت برهم خوردن نامزدی
ماده ۱۰۳۵ قانون مدنی بیان داشته، وعده ازدواج ایجاد علقه ی زوجیت نمی کند؛ اگر چه تمام یا قسمتی از مهریه که بین طرفین برای موقع ازدواج مقرر گردیده پرداخته شده باشد. بنابراین هر یک از زن و مرد مادام که عقد نکاح جاری نشده میتواند از وصلت امتناع کند و طرف دیگر نمیتواند به هیچ وجه او را مجبور به ازدواج کرده و یا از جهت صِرف امتناع از وصلت مطالبهی خسارتی نماید.
در خصوص امکان مطالبه خسارت توسط زن در صورت بر هم خوردن نامزدی باید بیان داشت علیرغم نظرات موجود، زن می تواند تحت شرایطی از مرد مطالبه خسارت نماید.
این در حالی است که متن اولیه ماده ۱۰۳۶ قانون مدنی مصوب سال ۱۳۱۳ که در این خصوص تکلیف را مشخص نموده بود به موجب قانون اصلاحی مورخ ۱۳۷۰/۸/۱۴ حذف گردید. این ماده بیان می داشت اگر یکی از نامزدها وصلت منظور را بدون علت موجهی به هم بزند در حالیکه طرف مقابل یا ابوین او یا اشخاص دیگر به اعتماد وقوع ازدواج مغرور شده و مخارجی کرده باشند، طرفی که وصلت را به هم زده است باید از عهده خسارات وارده بر آید ولی خسارات مزبور فقط مربوط به مخارج متعارفه خواهد بود.
از همین روی با حذف ماده فوق و نیز ظاهر قانون مدنی عده ای نظر بر عدم امکان مطالبه خسارت داده اند و گفته اند شخصی که وصلت را بر هم زده تکلیفی به جبران خسارت ناشی از این اقدام خود نخواهد داشت، ولو آنکه عذر موجهی نیز نداشته باشد.
در حالیکه در راستای آگاهی بخشی به افراد جامعه و نیز زدودن نگرش های غلط در جامعه، باید بیان داشت مطابق اصل چهلم قانون اساسی هيچ كس نمي تواند اعمال حق خويش را وسيله اضرار به غير يا تجاوز به منافع عمومي قرار دهد. بنابراین در خصوص سوءِاستفاده طرفین در حق بر هم زدن نامزدی و یا تقصیر یکی از طرفین و ورود خسارت به دیگری، مسئولیت، قابل طرح خواهد بود و این مسئولیت تعارضی با امکان بر هم زدن نامزدی نخواهد داشت.
همچنین در صورت لطمه دیدن آبرو، اعتبار و یا عواطف زن بر اثر به هم خوردن غیر موجه نامزدی، وی می تواند با توجه به ملاک اصل ۱۷۱ قانون اساسی و مواد ۱، ۲، ۸، ۹ و ۱۰ قانون مسئولیت مدنی مطالبه خسارت معنوی نیز نماید.
حمایت از زنان و خانواده همواره مورد توجه قانونگذار بوده است از همین روی در قانون حمایت خانواده مصوب سال ۱۳۹۱ به درستی و صراحت دعوای مطالبه خسارات ناشی از برهم زدن نامزدی را در بند یک ماده ۴ قانون مذکور به رسمیت شناخته و رسیدگی بدان را در صلاحیت دادگاه خانواده قرار داده است.
حمایت قوانین از زن برای مطالبه مهریه
اصول کلی حقوق زنان در مطالبه مهریه از زوج از این قرار است:
1.مطابق ماده 1 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی در صورتیکه مهریه عین معینی مانند یک دستگاه ماشین یا آپارتمانی مشخص باشد، زوجه می تواند تسلیم همان مال را عیناً از دادگاه بخواهد. دراینصورت دادگاه مکلف خواهد بود حکم به رد آن مال به نفع زوجه بدهد و در غیراینصورت، حسب مورد حکم به رد، مثل یا قیمت آن مال صادر خواهد نمود. بنابراین ملاحظه می گردد که با توجه به ماده 1078 قانون مدنی که هر چیزی که مالیت داشته باشد و قابلیت تملک نیز داشته باشد می توان به عنوان مهر قرار داد باید بیان داریم که با توجه به شرایط فعلی برای زوجه بهتر می باشد تا به جای تعیین سکه به عنوان مهریه، عین معینی همچون ماشین یا فلان ملک را به عنوان مهریه اش تعیین نماید.
2. قانونگذار در جهت حمایت از زنان در دعوای مطالبه مهریه، به نفع زوجه تدابیری را اتخاذ نموده تا زوجه با تمسک بدان ها بتواند اموال، مطالبات مسلم و حتی اموال احتمالی زوج را شناسایی و توقیف نماید. تاسیسی جدید و سودمند و با نگاهی حمایتی از زنان.
مطابق ماده20 قانون موصوف مرجع اجرا کننده رای، مکلف است به تقاضای زوجه از طرق پیش بینی شده در این قانون و نیز به هر نحو دیگر که قانوناً ممکن باشد، نسبت به شناسایی اموال محکوم علیه و توقیف آن به میزان محکوم به اقدام نماید.
توجهاً نکاتی را در خصوص این ماده به اختصار بیان می نماییم:
الف) مطابق ظاهر ماده استفاده از امتیاز و حقوق مقرر در این ماده منوط به درخواست زوجه می باشد. در حالیکه در مورد بررسی اعسار یا ایسار مدیون، دادگاه بدون درخواست محکوم له مکلف به بررسی و تشخیص اعسار یا ایسار محکوم علیه خواهد بود.
ب) پیش از این چنین تکلیفی برای دادگاه ها وجود نداشت تا نسبت به شناسایی اموال محکوم علیه اقدام نمایند، به بیانی دیگر شناسایی و معرفی نمودن اموال محکوم علیه به دادگاه از وظایف محکوم له می بود که در بسیاری موارد امکان موفقیت وی در این امر بسیار سخت و دشوار می بود.
طرق پیش بینی شده در این قانون به شرح ذیل می باشد:
براساس ماده 19 قانون موصوف دادگاه مکلف است به بانک مرکزی دستور دهد که فهرست کلیه حساب های محکوم علیه (زوج) در بانک ها و موسسات مالی و اعتباری برای توقیف به دادگاه اعلام شود.
- مطابق ماده 19 قانون موصوف دادگاه مکلف است به ادارات ثبت محل و شهرداری ها دستور دهد که بر اساس نشانی کامل ملک یا نام مالک، پلاک ثبتی ملکی را که احتمال تعلق آن به محکوم علیه وجود دارد برای توقیف به دادگاه اعلام کند.
- اما نقطه قوت ماده 19 قانون موصوف، ماده 20 می باشد، زیرا قانونگذار ضمانت اجرای انفصال درجه شش از خدمات عمومی و دولتی را برای افرادی که به هر نحوی به وظایف خود پیرامون شناسایی اموال محکوم اقدام نکند را پیش بینی نموده است، ولو قضات. که البته این مقرره در رابطه با اشخاص عمومی خصوصی و شرکتهای خصوصی قابلیت اجرا ندارد.
این مسئولیت درحالی است که اعمال آن نافی اقدام زوجه نسبت به طرح دعوای مسئولیت مدنی علیه اشخاص مذکور نخواهد بود.
3. مطابق ماده 3 قانون موصوف، اگر استیفای محکوم به از طرق مذکور در این قانون ممکن نگردد محکوم علیه یا به عبارتی همان زوج به تقاضای محکوم له (زوجه) تا زمان اجرای حکم یا پذیرفته شدن ادعای اعسار او یا جلب رضایت زوجه حبس می شود.
4. از دیگر حقوق مقرر برای زوجه مطابق ماده 3 قانون موصوف، مکلف نمودن زوج به ارائه دادخواست اعسار تا سی روز پس از ابلاغ اجرائیه، ضمن ارائه صورت کلیه اموال خود می باشد.
با توجه به قابلیت تقدیم دادخواست تامین خواسته پیش از اقامه دعوای اصلی و نیز این مطلب که دادگاه ها در صورت درخواست تامین خواسته از ناحیه زوجه نیز مکلف به تمکین از حکم مندرج در ماده 19 قانون گفته شده خواهند بود، زوجه می تواند از قبل راه های فرار احتمالی زوج را با اتخاذ تدابیر قانونی و استفاده از این حمایت قانونی مسدود نماید.
5. صرف عدم توانایی در پرداخت دین یا عدم اثبات ملائت زوج توسط زوجه یا عدم احراز آن توسط دادگاه، موجب صدور حکم به اعسار زوج نمی شود، بلکه زوج می بایست مطابق ماده 7 قانون موصوف سوگند ادا نماید. این در حالی است که زوجه می تواند با استناد به مقررات و احکام تغلیظ سوگند موضوع ماده 281 قانون آیین دادرسی مدنی و نیز با توجه به قابل رد بودن این سوگند و همچنین مجازات مقرر در ماده 649 کتاب پنجم قانون مجازات اسلامی، مبنی بر جرم انگاری ادای سوگند به دروغ، می تواند از ادای سوگند خلاف واقع توسط زوج جلوگیری نماید.
6. زوجه می تواند با اثبات این امر که زوج به منظور فرار از اجرای حکم، از اعلام کامل صورت اموال خود خودداری کرده، موجب شود دادگاه صالح (دادگاه کیفری دو) زوج را به حبس تعزیری درجه هفت محکوم نماید. از همین روی ماده ۱۶ قانون موصوف بیان می دارد، هرگاه محكوم عليه در صورت اموال خود موضوع مواد ۳ و ۸ اين قانون، به منظور فرار از اجراي حكم از اعلام كامل اموال خود مطابق مقررات اين قانون خودداري كند يا پس از صدور حكم اعسار معلوم شود برخلاف واقع خود را معسر قلمداد كرده است دادگاه ضمن حكم به رفع اثر از حكم اعسار سابق محكوم عليه را به حبس تعزيري درجه هفت محكوم خواهد كرد.
7. اما قانونگذار علاوه بر قابلیت اعمال مجازات مذکور در ماده 16 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی امتیاز دیگری را نیز در ماده 21 خود برای زوجه درنظر گرفته است. با این توضیح که درصورتی که زوج اموال خود را به دیگری و به قصد فرار از ادای دین منتقل نماید، وی به حبس تعزیری یا جزای نقدی درجه شش یا جزای نقدی معادل نصف محکوم به یا هر دو مجازات محکوم می شود. علاوه اینکه امکان استیفای محکوم به برای زوجه از آن محل وجود خواهد داشت.
8. با توجه به امکان صدور قرارهای تامینی همچون وثیقه و کفالت بر علیه زوج و آثار این قرارها مطابق قانون، و نیز براساس تبصره یک ماده 3 قانون موصوف، همواره امکان استیفای محکوم به از آن محل به نفع زوجه وجود خواهد داشت.
9. با صدور حکم اعسار زوج به شکل تقسیط محکوم به و یا دادن مهلت به زوج، مستفاد از تبصره 1 ماده 11، این اقدام مانع استیفای بخش اجرا نشده آن از اموالی که از زوج به دست می آید یا مطالبات وی نیست.
10. زوجه براساس بهتر شدن اوضاع و احوال و شرایط مالی زوج و مطابق تبصره2 ماده11، همواره می تواند تعدیل اقساط مهریه را از دادگاه بخواهد.
11. با رفع عسرت از زوج یا اثبات این امر که زوج برخلاف واقع خود را معسر قلمداد کرده است و یا اینکه زوج در موعد مقرر دین یا اقساط تعیین شده خویش را نپردازد، زوج حسب دستور ماده 18 قانون موصوف تا زمان اجرای حکم یا جلب رضایت زوجه حبس خواهد شد.
12. زوجه با استناد به ماده 23 قانون موصوف می تواند ممنوعیت خروج زوج را از دادگاه بخواهد.
13. امتیاز مقرر دیگر برای زوجه محدود شدن دایره شمول مستثنیات دین در بعضی موارد می باشد. مطابق بند الف ماده 24 و 29 قانون موصوف و نیز نسخ ماده 524 قانون آئین دادرسی مدنی، باید بگوییم قانونگذار با خارج نمودن افراد تحت تکفل محکوم علیه همچنین خودرو شخصی از دایره مستثنیات دین در خصوص منزل مسکونی، دایره آنرا نسبت به گذشته محدود تر نموده است که این امری است به نفع زوجه. به عبارتی دیگر پیش از این منزل مسکونی در شان محکوم و افراد تحت تکفل وی جز مستثنیات دین بوده است، این در حالی است که در حال حاضر افراد تحت تکفل از شمول مستثنیات دین خارج شده اند.
حق عائلهمندی، نمونه حمایت مالی قانونگذار از زنان ایرانی
از جمله حمایتهای صورت گرفته از زنان، محافظت از آنان در برابر فشارهای مالی و اقتصادی جامعه و زندگی میباشد. این قوانین که در سالهای اخیر وضع گردیده همگی در راستای کاهش تبعیض میان زن و مرد و حمایت از زنان در برابر آسیبهای اجتماع صورت گرفته است. به طوریکه مقنن شرایطی را فراهم نموده است تا زنان مطلقه، بیوه و یا حتی زنانی که همسر از کار افتاده دارند، بتوانند از حقی به نام حق عائلهمندی بهرهمند گردند.
این مقرره شامل زنان و مردان کارمند و نیز فرزندان آنان اعم از دختر و پسر میگردد. از همین روی ماده ۱۲ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت مصوب ۱۳/۶/۱۳۷۰ به بیان مشمولین این قانون به شرح ذیل پرداخته است: "کلیه دستگاهها و مؤسسات و شرکتهای دولتی و نهادهای انقلاب اسلامی که دارای مقررات خاص استخدامی میباشند، بانکها وشهرداریها و نیز شرکتها و مؤسساتی که شمول قانون بر آنها مستلزم ذکر نام است تابع ضوابط و مقررات این قانون خواهند بود. "
همچنین ماده ۹ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت مصوب ۱۳/۶/۱۳۷۰، بیان میدارد کمک هزینه عائلهمندی و اولاد مستخدمین مشمول قانون استخدام کشوری و این قانون به شرح زیر قابل پرداخت است:
۱- به مستخدمین مرد شاغل و بازنشسته و وظیفهبگیر مشمول این قانون که دارای همسر دائم میباشند ماهیانه معادل پنجاه درصد (۵۰%) حداقلحقوق مبنای جدول موضوع ماده ۱ این قانون به عنوان کمک هزینه عائلهمندی.
۲- به هر یک از مستخدمین مرد شاغل و بازنشسته و وظیفه و مستمریبگیر مشمول این قانون که دارای فرزند تا سن ۲۰ سال هستند به ازای هرفرزند (حداکثر تا سه فرزند) ماهیانه معادل ده درصد (۱۰%) حداقل حقوق مبنای جدول موضوع ماده ۱ این قانون به عنوان کمک هزینه اولاد.
فرزندان مستخدمین متوفی مشمول این قانون که کمتر از ۲۰ سال سن دارند مشمول کمک مزبور خواهند بود.
حداکثر سن برای اولادی که از مزایای این ماده استفاده میکنند به شرط ادامه تحصیل و ارائه گواهی مربوط ۲۵ سال تمام برای اولاد ذکور و زمان ازدواجبرای اولاد اناث خواهد بود.
تبصره - مستخدمین زن شاغل و بازنشسته و وظیفهبگیر مشمول این قانون که دارای همسر نبوده و خود به تنهایی متکفل مخارج فرزندان میباشنداز مزایای کمک هزینه عائلهمندی موضوع بند (۱) این ماده بهرهمند میشوند؛ بنابراین ملاحظه میگردد در خصوص فرزندان پسر قانون سختگیری بیشتری نموده و بیان داشته حداکثر سن برای اولاد ذکور که از مزایای این بند استفاده میکنند تا ۲۰ سال و به شرط ادامه تحصیل و غیر شاغل بودن فرزند تا ۲۵ سال تمام. درحالیکه اولاد اناث مادام که شوهر یا شغل نداشته باشند بدون رعایت سقف سنی میتواند از مزیت دریافت حق عائله مندی بهرهمند باشد. اما باید بیان داشت فرزندان معلول و از کار افتاده کلی به تشخیص مراجع پزشکی ذیربط مشمول محدودیت سقف سنی مزبور نمیباشند.
از نظر قانونگذار حق عائله مندی نوعی مساعدت مالی است که در حق زنان و نیز مستخدمین شاغل و یا بازنشسته و وظیفهبگیر مقرر گردیده و از طرفی در ذیل پاراگراف دوم بند ۲ ماده ۹ قانون نظام هماهنگ پرداخت کارکنان دولت مصوب ۱۳۷۰ مجلس شورای اسلامی، کمک هزینه مبحوثعنه را برای اولاد اناث، زمان ازدواج معین نموده که عملاً تحت تکفل شوهر قرار میگیرد و حال پس از آنکه علقه زوجیت قطع میگردد، مجدداً تحت تکفل پدر درآمده و موضوع ازدواج منتفی گردیده و نتیجتاً همان مساعدتی که قانونگذار منظور نموده بود، برقرار میگردد؛ بنابراین باید بیان داشت زنانی که در دوره پیش از ازدواج حق عائلهمندی دریافت میکردهاند، پس از طلاق یا فوت همسرشان میتوانند مجدداً از دریافت این مزیت قانونی بهرهمند گردند.
موارد مذکور فقط مصادیقی از جایگاه حقوقی زنان در جامعه ایران اسلامی است که نشان دهنده نگاه مترقی قانون ایران نسبت به زنان که برآمده از همان نگرش دین مبین اسلام است محسوب می شود.
نظام حقوقی ایران بر آن بوده است تا زنان را از حمایتهای خود بهرهمند کند و لوازم رشد شخصیتی و اجتماعی آن ها را در جامعه فراهم کند.