نسل‌کشی، بوم‌کشی، محو: تلاش غزه برای بقا

اصطلاحات کمی در حقوق بین‌الملل بار نسل‌کشی را به دوش می‌کشند؛ یکی از تنها مفاهیمی که در کنار آن قرار می‌گیرد بوم‌کشی بوم‌کشی است؛ در حالی که نسل‌کشی به نابودی یک ملت اشاره دارد، اصطلاح دوم به نابودی شرایطی که حیات را حفظ می‌کند، متمرکز است.

غزه اکنون در تقاطع هر ۲ قرار دارد؛ این اصطلاحات در کنار هم، ۲ بحران به هم پیوسته را توصیف می‌کنند: یکی بقای انسان را تهدید می‌کند و دیگری بقای محیط زیست و هر یک دیگری را تشدید می‌کند.

به گزارش میدل ایست مانیتور، کنوانسیون نسل‌کشی، عمل نسل‌کشی را از طریق ۵ عمل تعریف می‌کند:

کشتن اعضای یک گروه هدف؛

ایجاد آسیب جدی جسمی یا روحی؛

تحمیل عمدی شرایط زندگی با هدف نابودی فیزیکی؛

جلوگیری از تولد؛ و

انتقال اجباری کودکان.

از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ (۱۵ مهر ۱۴۰۲)، زمان آغاز حمله رژیم صهیونیستی به غزه، چندین نهاد معتبر به این نتیجه رسیده‌اند که اقدام‌های رژیم صهیونیستی با این تعریف مطابقت دارد.

بتسلم، پزشکان حقوق بشر و عفو بین‌الملل همگی اظهار کرده‌اند که رژیم صهیونیستی مرتکب نسل‌کشی می‌شود؛ کمیسیون مستقل بین‌المللی تحقیق سازمان ملل نیز به همین نتیجه رسیده است؛ انجمن بین‌المللی محققان نسل‌کشی نیز معتقد است که نسل‌کشی در حال وقوع است.

اینها نهاد‌هایی با سوابق طولانی در حقوق بشر و حقوق بین‌الملل هستند.

با وجود این، فاجعه غزه فراتر از نسل‌کشی است و شامل تخریب طبیعت، سیستم‌های غذایی، زیرساخت‌های آب و کشاورزی می‌شود؛ اینجاست که توضیح درباره مفهوم بوم‌کشی ضروری می‌شود.

موسسه حقوق اروپا بوم‌کشی را به‌عنوان «تخریب و ویرانی محیط زیست به هر قیمتی» تعریف می‌کند؛ اساسنامه رم شامل مقرراتی برای حفاظت از محیط زیست در طول جنگ است.

تخریب نظام‌مند محیط زیست غزه

در غزه، ویرانی محیط زیست محدود یا تصادفی نیست؛ گسترده و عمدی است.

گزارش مشترک سازمان غذا و کشاورزی و مرکز ماهواره‌ای سازمان ملل (FAO-UNOSAT) که در جولای ۲۰۲۵ منتشر شد، بر این موضوع تاکید می‌کند؛ این گزارش نشان داد که تنها ۸.۶ درصد از زمین‌های کشاورزی غزه قابل دسترسی هستند و فقط ۱.۵ درصد هم قابل دسترسی و هم آسیب ندیده‌اند.

بیش از ۸۶ درصد از زمین‌های کشاورزی بر اثر حمله‌های رژیم صهیونیستی آسیب دیده‌اند، در حالی که ۱۲.۴ درصد دیگر به دلیل حضور نظامیان صهیونیست آسیب ندیده‌اند، اما قابل دسترسی نیستند.

این ارقام به فروپاشی تقریبا کامل تولید مواد غذایی اشاره دارد و نشان می‌دهد که بازیابی چقدر دشوار خواهد بود.

تخریب محیط زیست غزه نظام‌مند بوده است؛ مزارع، باغ‌ها و زمین‌های سبزیجات که زمانی محل ارتزاق خانواده‌ها بودند، توسط تانک‌ها، بمباران‌ها و بولدوزر‌ها له شده‌اند، گلخانه‌ها ویران شده‌اند، خاک به آوار تبدیل شده است.

نابودی زمین‌های کشاورزی به‌طور فزاینده‌ای نه محصول جانبی جنگ، بلکه یک تاکتیک است؛ این امر بقای طولانی‌مدت را تضعیف می‌کند و مانع از بهبود اوضاع می‌شود.

زیرساخت‌های آب نیز همین الگو را منعکس می‌کنند؛ آب غزه اکنون آلوده شده است، سیستم‌های فاضلاب از بین رفته‌اند، حوضچه‌های زباله سرریز شده‌اند.

یک مقام شهرداری در مورد شرایط شهر غزه گفت: شکی نیست که تاثیر‌های شدیدی بر همه شهروندان وجود دارد: بو‌های بد، حشرات، پشه‌ها؛ همچنین، سطح آب‌های بد بدون هیچ گونه محافظی از ۶ متر فراتر رفته است و حصارهایشان از بین رفته است.

خبرنگار الجزیره هم اعلام کرد: خانواده‌ها می‌دانند آبی که از چاه‌ها و کانتینر‌ها یا کامیون‌های آب دریافت می‌کنند، آلوده و کثیف است، اما چاره دیگری ندارند.

این توصیف‌ها با یافته‌های برنامه محیط زیست سازمان ملل مطابقت دارد که گزارش داده بود منابع آب شیرین در غزه به‌شدت محدود است و بخش زیادی از آنچه باقی مانده، آلوده است.

این برنامه هشدار داد که فروپاشی شبکه‌های فاضلاب، تخریب خطوط لوله و استفاده گسترده از چاه‌های فاضلاب احتمالا آلودگی سفره آب زیرزمینی، منبع اصلی آب آشامیدنی غزه را بدتر کرده است؛ پیامد‌های آن سال‌ها ادامه خواهد داشت.

در کنفرانس COP۳۰ در برزیل، سفیر فلسطین، فروپاشی زیست‌محیطی غزه را در چارچوب تخریب گسترده‌تر قرار داد؛ وی به مقام‌های جهانی گفت: هیچ تردیدی وجود ندارد که غزه به دلیل نسل‌کشی که اسرائیل همچنان به آن ادامه می‌دهد، رنج می‌برد، جنگی که تقریبا یک چهارم میلیون قربانی به جا گذاشته و بیش از ۶۱ میلیون تن آوار تولید کرده است که برخی از آن‌ها آلوده به مواد خطرناک و سمی هستند.

سفیر فلسطین همچنین توضیح داد: تخریب سیستم‌های فاضلاب و آب، آب‌های زیرزمینی و ساحلی را آلوده کرده و خطر‌های جدی برای سلامت عمومی ایجاد کرده است؛ زمین‌های کشاورزی ویران شده و این ویرانی باعث قحطی شده است: از غذا به‌عنوان سلاح استفاده می‌شود.

اظهارات وی با یافته‌های آژانس‌های سازمان ملل، سازمان‌های امدادی و محققان محیط زیست همسو است.

جنبش به رسمیت شناختن تخریب محیط زیست به دنبال ایجاد ابزاری قانونی متناسب با مقیاس آسیب‌های زیست‌محیطی مشاهده‌شده در غزه است؛ وکلای محیط زیست، گروه‌های حقوق بشر و مناطق آسیب‌دیده استدلال می‌کنند که تخریب محیط زیست باید به‌عنوان جرمی مستقل و نه به‌عنوان عنصری فرعی از دیگر جرایم در نظر گرفته شود.

درک فروپاشی زیست‌محیطی غزه مستلزم مقایسه چشم‌انداز پیش از جنگ آن با زمان حال است؛ پیش از جنگ، غزه هزاران گلخانه داشت که سبزیجات، میوه و درآمد تولید می‌کردند؛ باغ‌های مرکبات، باغ‌های زیتون و مزارع حاصلخیز داشت.

اکنون، بیشتر آن‌ها از بین رفته‌اند؛ زمین‌های قابل کشت کاهش یافته است؛ خاک توسط ماشین‌آلات سنگین فشرده شده است؛ چاه‌ها و سیستم‌های آبیاری نابود شده‌اند؛ منابع آب با زباله، فاضلاب و مواد شیمیایی آلوده شده‌اند؛ خود سیستم‌های زیست‌محیطی مختل شده‌اند: حاصلخیزی خاک، کیفیت آب‌های زیرزمینی، جمعیت گرده افشان‌ها و شیلات ساحلی همگی آسیب دیده‌اند.

برخی از منتقدان معتقدند که اصطلاح «تخریب محیط زیست» سیاسی است؛ با وجود این، تخریب محیط زیست از قبل سیاسی بوده است؛ وقتی درختان زیتون چند صد ساله، نماد‌های فرهنگی و لنگرگاه‌های هویت، قطع یا سوزانده می‌شوند، این موضوع سیاسی است؛ وقتی باغ‌ها ویران و مزارع از بین می‌روند، موضوع سیاسی است.

باغ‌ها و مزارع فلسطینی موضوع‌های خنثی نیستند؛ آن‌ها حافظه، فرهنگ و تعلق خاطر را در خود جای داده‌اند و تخریب آن‌ها چیزی بیش از تامین غذا را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

این تخریب پیوند‌ها را با مکان قطع می‌کند و می‌تواند به‌عنوان نوعی پاک‌سازی، چه فیزیکی و چه فرهنگی، عمل کند؛ برای ایجاد چنین تاثیری نیازی به اعلام قصد نابودی نیست.

چهره جدید از پاکسازی قومی: از محاصره تا مهندسی جمعیتی

تخریب محیط زیست یک آسیب متمایز است؛ این آسیب فراتر از آتش‌بس‌ها ادامه دارد و آینده را شکل می‌دهد؛ از این رو، باید مستقیما به آن پرداخته شود.

یک پاسخ عادلانه به بحران غزه باید با مستندسازی دقیق آغاز شود؛ این پاسخ باید شامل مداخلات فوری بشردوستانه باشد: آب پاک، رفع آلودگی، مدیریت ایمن زباله و تعمیرات اضطراری شبکه‌های فاضلاب.

همچنین باید مسیر‌های قانونی برای پاسخگویی و جبران خسارت ارائه دهد که مسیر‌هایی هستند که تخریب زیست‌محیطی را به‌عنوان آسیبی که به سلامت، معیشت و زندگی فرهنگی مردم وارد شده است، تشخیص دهند.

چالشی در چشم‌انداز نیز وجود دارد؛ بازسازی اغلب بر ساختمان‌ها و جاده‌ها تمرکز دارد، اما بهبود زیست‌محیطی کندتر است.

درختان باید دوباره رشد کنند، خاک باید التیام یابد، آب باید پاک شود، شیلات باید احیا شود؛ بدون برنامه‌ریزی زیست‌محیطی، بازسازی سطحی می‌شود و به جای فراهم کردن امکان بهبود، خطر تثبیت اشکال جدید کنترل را به همراه دارد.

فصل‌های ویرانی غزه نشان می‌دهد که جنگ نه‌تنها جان‌ها و ساختمان‌ها، بلکه پایه‌های خود زندگی را نیز نابود می‌کند؛ ویرانی محیط زیست غزه تصادفی نیست؛ بلکه امری اساسی است.

این امر مستلزم یک پاسخ حقوقی، سیاسی و اخلاقی به همان اندازه جامع است.

اگر قرار است حقوق بین‌الملل با واقعیت همگام باشد، باید آنچه را که اتفاق می‌افتد، نامگذاری کند: نسل‌کشی، بوم‌کشی، نابودی؛ سپس باید از طریق پاسخگویی، تعمیر و توسعه مجدد غزه اقدام کند.

انتهای پیام/