از آیینه واقعیت تا پرده حماسه / روایت پرتنش، اما زنده سینمای ایران 

بیست‌ویکم شهریور در تقویم فرهنگی کشور روزی است که سینما در مرکز توجه قرار می‌گیرد؛ رسانه‌ای که نه‌فقط ابزار سرگرمی، بلکه عرصه‌ای برای بازتاب تاریخ، سیاست، جامعه و حتی آیین‌های معنوی بوده است. 

اگرچه در نگاه نخست، سینما همچون «صنعتی فرهنگی» دیده می‌شود، اما در ایران جایگاهی متفاوت و دوگانه داشته است؛ همزمان بستر روایت‌های اجتماعی و شاعرانه بوده و هم ظرفی برای تولید آثار فاخر با مضامین حماسی و دینی که در بزنگاه‌های تاریخی نقش نمادین ایفا کرده‌اند. 

آغاز یک مسیر تازه

با تغییر شرایط اجتماعی و سیاسی کشور، سینما ناگزیر شد خود را بازتعریف کند. دهه نخست پس از انقلاب اسلامی، بیش از هر چیز به پالایش و بازسازی هویت تازه اختصاص یافت. محدودیت‌های فرمی و محتوایی، سینماگران را به جست‌وجوی زبان تازه‌ای در بیان درام و تصویر واداشت. 
همین فشار بیرونی، درونی‌ترین خلاقیت‌ها را بیدار کرد. کارگردانانی، چون «ابراهیم حاتمی‌کیا» و «مجید مجیدی» هرکدام به‌گونه‌ای مسیر‌های تازه‌ای برای پیوند میان هنر و دغدغه‌های اجتماعی و اعتقادی گشودند. سینمای ایران در این دوره، بیش از آنکه به دنبال بازار باشد، به بازآفرینی هویت فرهنگی می‌اندیشید؛ مسیری که هرچند دشوار، اما زیربنای جهانی‌شدن بعدی سینمای ایران شد. 

از روایت جنگ تا شکل‌گیری حماسه

یکی از مهم‌ترین بستر‌های روایت در این دوران، بازنمایی جنگ بود. فیلم‌هایی همچون «عروسی خوبان» و «از کرخه تا راین» نه‌تنها تجربه زیسته یک نسل را به تصویر کشیدند، بلکه سینمای ایران را در مسیر خلق حماسه‌های تصویری قرار دادند. 

در این آثار، قهرمانان در دل تناقض‌های انسانی و اجتماعی شکل می‌گرفتند؛ نه اسطوره‌های دست‌نیافتنی، بلکه شخصیت‌هایی با زخم‌ها و تردیدها. این رویکرد سبب شد سینما از سطح بازنمایی صرف به سطحی از تاریخ‌نگاری بصری ارتقا یابد. روایت جنگ، تنها ثبت گذشته نبود؛ بازسازی حافظه جمعی و ترسیم شمایلی از مقاومت و هویت بود که بعد‌ها در آثاری با مقیاس بزرگ‌تر تداوم یافت. 

آثار فاخر و پروژه‌های کلان

دهه‌های بعدی سینمای ایران شاهد شکل‌گیری پروژه‌های عظیم شد؛ آثاری که نه‌فقط در مقیاس تولید، بلکه در ابعاد ایدئولوژیک و فرهنگی نیز جایگاهی ویژه یافتند. فیلم‌هایی همچون «روز واقعه» (شهرام اسدی) با روایت نمادین خود از عاشورا، یا «مریم مقدس» (شهریار بحرانی) با بازآفرینی قصه‌ای دینی در ساختاری بین‌المللی، نمونه‌هایی بودند که نشان داد سینمای ایران توانایی ورود به قلمرو‌های عظیم تاریخی و معنوی را دارد. 

این آثار در گیشه نیز فراتر از انتظار عمل کردند. «روز واقعه» به‌رغم دشواری‌های تولید و نمایش، به یکی از پرمخاطب‌ترین فیلم‌های دهه هفتاد بدل شد و «مریم مقدس» در زمان اکران، میلیون‌ها مخاطب را جذب سالن‌ها کرد. 

در ادامه، پروژه‌های پرهزینه‌ای همچون «ملک سلیمان» (شهریار بحرانی) و «رستاخیز» (احمدرضا درویش) کوشیدند استاندارد‌های تکنیکی سینمای ایران را به سطحی تازه برسانند. هرچند برخی از این آثار درگیر چالش‌های ممیزی و اکران شدند، اما صرف حضور آنها نشان داد سینماگران ایرانی به‌دنبال تسخیر قله‌های تازه‌ای در روایت تصویری هستند. 

فروش چندمیلیاردی «ملک سلیمان» در گیشه داخلی، آن هم در شرایطی که بازار سینما محدود بود، نشان از ظرفیت بالای مخاطبان برای استقبال از چنین آثار داشت. 

روایت اجتماعی؛ چهره دیگر سینمای ایران

در کنار این جریان، سینمای اجتماعی نیز مسیر خود را پیدا کرد. این فیلم‌ها، هرکدام به‌گونه‌ای دیگر لایه‌های پنهان جامعه را بازتاب دادند. این آثار گرچه در سطح جهانی با استقبال گسترده روبه‌رو شدند و جوایز معتبری همچون اسکار و خرس نقره‌ای برلین را برای سینمای ایران به ارمغان آوردند، اما در داخل کشور بیشتر با نقش هویتی و گفتمانی خود شناخته شدند. 

تقابل میان دو جریان؛ یکی متکی بر روایت‌های بزرگ تاریخی و دیگری بر بازتاب واقعیت اجتماعی، چهره‌ای دوگانه، اما مکمل از سینمای ایران پس از انقلاب ترسیم کرده است. 

بازار، مخاطب و تحولات تازه

از اواخر دهه هشتاد به بعد، سینمای ایران با پدیده تازه‌ای روبه‌رو شد: تغییر ذائقه مخاطب و رشد ناگهانی اکران‌های کمدی. این روند، سهم بزرگی از گیشه را به سمت آثار تجاری سوق داد. در مقابل، فیلم‌های فاخر همچنان جایگاه نمادین خود را حفظ کردند. 

فروش چشمگیر «محمد رسول‌الله» (مجید مجیدی) در سال ۱۳۹۴ با عبور از مرز ۱۴ میلیارد تومان در گیشه داخلی، نشان داد که مخاطب هنوز برای آثار بزرگ تاریخی عطش دارد.

این فیلم، هم در سطح تولید و هم در سطح تبلیغات، نقطه عطفی در تاریخ سینمای ایران بود؛ پروژه‌ای با سرمایه‌گذاری بی‌سابقه و بهره‌گیری از نیرو‌های بین‌المللی که استاندارد‌های تولید داخلی را ارتقا داد. 

سینما در مقام حافظه جمعی

اکنون که روز ملی سینما، فرا رسیده، مرور این مسیر نشان می‌دهد: سینمای ایران تنها یک صنعت سرگرمی نیست. این سینما، چه در روایت حماسی و تاریخی و چه در بازتاب ریزبافت‌های اجتماعی، نقش حافظه جمعی را ایفا کرده است. 

فیلم‌هایی که با مضامین تاریخی و دینی ساخته شدند، به نوعی تاریخ‌نگاری تصویری بدل شده‌اند؛ بازنمایی مفاهیمی که در حافظه فرهنگی جامعه نقش بسته‌اند. 

در مقابل، آثار اجتماعی و رئالیستی، تصویر آیینه‌وارِ زندگی روزمره را ارائه داده‌اند. ترکیب این دو جریان، تصویری متکثر و پرتنش، اما زنده از سینمای ایران ساخته است. 

روز ملی سینما نه صرفا یادآور یک صنعت، بلکه نشانی از مسیری است که سینمای ایران در بیش از چهار دهه پیموده است؛ مسیری میان واقعیت و حماسه، میان بازار و تاریخ، و میان مخاطب و حافظه. این روز فرصتی است برای بازاندیشی؛ بازاندیشی در کارنامه‌ای که سرشار از فراز و فرود بود، اما زنده و پرشور.

انتهای پیام/