خبرگزاری میزان – آمریکا در طول سالیان متمادی از مفاهیمی همچون حقوق بشر، دموکراسی، آزادی و مبارزه با تروریسم به عنوان ابزاری برای اعمال فشار به دیگر کشورها استفاده کرده است.
با این وجود در هر یک از این مفاهیم نگاهی به عملکرد خود آمریکا دادههایی متناقض با این ادعا را ارائه میدهد.
از مداخلات خارجی در کشورهای مختلف گرفته تا جنگافروزی موارد متعددی از نقض حقوق بشر را در کارنامه آمریکا میتوان مشاهده کرد.
در پی مداخله آمریکا اغلب شکافهای سیاسی-اجتماعی باقی میماند که سالها و شاید دههها، زمان برای بهبود آنها زمان لازم است.
ویرانی اقتصادی نیز وجود دارد که یک کشور را مجبور میکند اقتصاد خود را اغلب از پایه بازسازی کند و در مورد خروج آمریکا از کشوری پس از یک درگیری نظامی طولانی، منظرهای مملو از مهمات منفجر نشده (UXO) باقی مانده است که نسلها طول میکشد تا مردم بیگناه پاکسازی، معلول و کشته شوند.
اوایل سال ۲۰۲۳ ژنرال ارشد تفنگداران دریایی آمریکا در ژاپن، گفت که این کشور در منطقه آسیا و اقیانوسیه به همان شیوهای که در اوکراین پس از سال ۲۰۱۴ انجام داد، «تئاتر» را تنظیم میکند.
با بیان این سخنان نظامی به کلمات عادی: آمریکا در حال آماده شدن برای آغاز یک درگیری آینده در منطقه است، به همان روشی که در اوکراین پس از برکناری «ویکتور یانوکوویچ»، رئیس جمهور سابق اوکراین با حمایت آمریکا انجام داد.
آمریکا دستکم ۲۵۱ مداخله نظامی را بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۲۲ انجام داد؛ این بر اساس گزارشی از سرویس تحقیقات کنگره، یک موسسه دولتی آمریکا است که اطلاعاتی را از طرف کنگره جمع آوری میکند.
این گزارش ۲۱۸ مداخله نظامی دیگر آمریکا را بین سالهای ۱۷۹۸ تا ۱۹۹۰ مستند کرده است.
از سال ۱۷۹۸ تاکنون در مجموع ۴۶۹ مداخله نظامی واشنگتن انجام شده است که از سوی کنگره تایید شده است.
این دادهها در ۸ مارس ۲۰۲۲ از سوی سرویس تحقیقات کنگره (CRS) در سندی با عنوان «نمونههای استفاده از نیروهای مسلح آمریکا در خارج از کشور، ۱۷۹۸-۲۰۲۲» منتشر شد.
فهرست کشورهایی که از سوی ارتش آمریکا هدف قرار گرفتهاند، بیشتر کشورها از جمله تقریباً هر کشوری در آمریکای لاتین و دریای کارائیب و بیشتر قاره آفریقا را شامل میشود.
بر اساس گزارش CRS، از آغاز سال ۱۹۹۱ تا اوایل سال ۲۰۰۴، ارتش آمریکا ۱۰۰ مداخله انجام داد؛ این رقم بین سالهای ۱۹۹۱ تا ۲۰۱۸ به ۲۰۰ مداخله نظامی افزایش یافت.
این گزارش نشان میدهد که از پایان جنگ سرد اول در سال ۱۹۹۱، در لحظه هژمونی تک قطبی آمریکا، تعداد مداخلات نظامی واشنگتن در خارج از این کشور به طور قابل توجهی افزایش یافته است.
از مجموع ۴۶۹ مداخله نظامی خارجی مستند، سرویس تحقیقات کنگره میگوید که دولت آمریکا تنها ۱۱ بار به طور رسمی اعلام جنگ کرد، تنها در پنج جنگ جداگانه.
این دادهها شامل جنگ استقلال طلبان آمریکا و امپراتوری انگلیس، هرگونه استقرار نظامی بین سالهای ۱۷۷۶ و ۱۷۹۸ و جنگ داخلی آمریکا میشود.
این فهرست شامل اقدامات مخفیانه یا رویدادهای متعددی نمیشود که در آن نیروهای آمریکا از زمان جنگ جهانی دوم در خارج از کشور در نیروهای اشغالگر یا برای مشارکت در سازمانهای امنیتی متقابل، توافق نامههای پایگاه، یا کمکهای معمول نظامی یا عملیات آموزشی مستقر شده اند.
این گزارش همچنین استقرار نیروهای نظامی آمریکا علیه مردم بومی را که در فرآیند خشونت آمیز گسترش شهرک نشینان-استعماری به سمت غرب به طور سیستماتیک پاکسازی قومی شدند، حذف میکند.
یک زندانی در اردوگاه زندانی آمریکا در خلیج گوانتانامو که در برنامه شکنجه سیا پس از ۱۱ سپتامبر مورد استفاده قرار میگرفت، اخیرا جامعترین و مفصلترین گزارشی را که تاکنون از تکنیکهای وحشیانهای که در معرض آن قرار گرفته بود، ارائه کرد.
«ابوزبیده» مجموعهای از ۴۰ نقاشی خلق کرده است که شکنجههایی را که او در تعدادی از سایتهای تاریک سیا بین سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶ و در خلیج گوانتانامو متحمل شده است، نشان میدهد.
در غیاب گزارش رسمی کامل برنامه شکنجه، که سیا و افبیآی سالها برای مخفی نگهداشتن آن تلاش کردهاند، این تصاویر بینشی منحصربهفرد و تحسینبرانگیز از دورهای وحشتناک در تاریخ آمریکا ارائه میدهند.
اما برنامه شکنجه آمریکا به این زندان محدود نمیشود و در کشورهای مختلف صورت گرفته که زندان ابوغریب در عراق نمونه بارز آن است.
از آنجایی که اکثر آمریکاییها در این مورد کاملاً ناآگاه هستند، میتوان تصور کرد که نمیدانند ابوغریب چه بوده و کجاست؛ حتی اگر نام آن را شنیده بودند، احتمالاً نمیدانستند آنجا چه اتفاقی افتاده است؛ و در نهایت، حتی اگر آنها از شکنجه آمریکاییها اطلاع داشته باشند، برای اکثر آنها اهمیتی نمیدهند که با عراقیها چه شده است.
با این حال، بقیه جهان نمیتوانند نسبت به آنچه در ابوغریب رخ داد، نگرش بی تفاوتی اتخاذ کنند؛ جنایات جنگی آمریکا، مانند جنایات بخش غیرقانونی آن، رژیم صهیونیستی، ادامه دارد.
پرونده گوانتانامو را در نظر بگیرید که از زمان افتتاح آن در فوریه ۲۰۰۲ هنوز ۳۸ زندانی در آن نگهداری میشود. در اوج خود، نزدیک به ۷۰۰ زندانی در آن بود که دونالد رامسفلد، وزیر دفاع پیشین آن را «بدترین زندان» خواند.
بدنامی ابوغریب قبل از حمله آمریکا به عراق بود؛ آمریکا تا زمانی که صدام در خدمت منافع آمریکا بود، با وحشیگری او مشکلی نداشت.
غرب دسته جمعی به سرکردگی آمریکا هر نوع سلاح مرگبار اعم از سلاحهای شیمیایی و بیولوژیکی را برای استفاده علیه ایران در اختیار رژیم بعث قرار داد.
اگر آمریکا و متحدانش واقعا برای از بین بردن میراث صدام جدی بودند، به سرعت مجموعه بدنام شکنجه را تعطیل میکردند؛ در عوض، زندان را با کاشیهای کف و دیوار جدید بازسازی کردند. ابوغریب میراثی بود که آمریکاییها از رژیم صدام به ارث بردند.
ارتش آمریکا در میان فشار افکار عمومی بین المللی و شواهد محکم ارائه شده توسط دو تحقیق رسانهای مسیر خود را تغییر داد؛ این ارتش اعتراف کرد که حمله مرگبار هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا در کابل در ۲۹ آگوست که قبلاً از آن به عنوان یک «حمله درست» دفاع کرده بود، یک «اشتباه غم انگیز» بود که به جای اهداف تروریستی، ۱۰ غیرنظامی از جمله یک کارمند بشردوستانه و هفت کودک را به قتل رساند.
در جنگ ۲۰ ساله افغانستان، آمریکا جنایات جنگی وحشتناکی را در این کشور مرتکب شده است، اما واشنگتن و پنتاگون معمولاً از تصدیق آنها خودداری و سعی میکنند حقیقت را بپوشانند.
همچنین مجرمان را محافظت و با آنها با ملایمت برخورد میکند؛ این کار حتی زمانی انجام میشود که شواهدی مبنی بر خطاکاری درباره آنها مطرح شود.
آمریکا همچنین تحریمهایی را علیه دادگاه کیفری بین المللی (ICC) اعمال کرد که تحقیقات در مورد جنایات جنگی این کشور در افغانستان را آغاز کرد.
واشنگتن برای بازتاب جنایاتی که علیه مردم افغانستان مرتکب شده است، صداقت صفر را نشان داده است.
نمونه جدیدتر دیگر افغانستان است؛ آمریکا دو دهه افغانستان را اشغال کرد و علیرغم تخصیص تریلیونها دلار برای ایجاد نیروهای مسلح ملی افغانستان، یک دولت متمرکز و تلاش برای «بازسازی»، همه این موارد تقریبا یک شبه زمانی که آمریکا نیروهای خود را در سال ۲۰۲۱ خارج کرد، از بین رفت.
افغانستانیهایی که در این دو دهه با آمریکا کار میکردند، یعنی دهها هزار نفر، همانطور که آمریکا دهها هزار ویتنامی را در خلال خروج از آسیای جنوب شرقی در سال ۱۹۷۵ رها کرد، جا ماندند.
همانطور که در مورد ویتنام اتفاق افتاد، افغانستان بدون زیرساختهای اساسی، یا اقتصاد کارآمد، و با شکافهای سیاسی-اجتماعی باقی ماند که مردم افغانستان باید خودشان آن را طی سالهای آینده یا حتی دهههای آینده حل کنند.
علاوه بر پشت سر گذاشتن مجموعهای از بحرانها، آمریکا تضمین کرد که افغانستان بدون هیچگونه منابعی برای حل آنها باقی خواهد ماند؛ واشنگتن میلیاردها دلار دارایی بانک مرکزی افغانستان را مسدود کرد و تا به امروز از واگذاری آن به دولت فعلی افغانستان خودداری کرده است.
به دلیل نفوذ مداوم واشنگتن بر نهادهای بینالمللی مانند سازمان ملل، افغانستان نمیتواند منابع مورد نیاز برای ثبات و بازسازی این کشور را پس از دو دهه جنگ تحت اشغال آمریکا، به کار بگیرد.
از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵، آمریکا درگیر جنگی در ویتنام در جنوب شرقی آسیا بود؛ آمریکا در یکی از بسیاری از تلاشهای قرن گذشته برای کمک به غرب در برقراری مجدد حکومت استعماری خود در سراسر جهان پس از جنگ جهانی دوم، در کنار فرانسویها وارد درگیری شد.
در طول نبرد، آمریکا و متحدانش میلیونها ویتنامی را کُشتند و زیرساختها و شهرهای سراسر این کشور را ویران کردند.
آمریکا از طریق استفاده از عامل نارنجی، هم زمین و هم مردم آن را مسموم کرد و کسانی را که در آن زمان در معرض آن قرار گرفتند، کشت و ردی از نقایص مادرزادی و سرطان در نسلهای آینده ویتنامیها باقی ماند.
آمریکا در این جنگ ویتنام و همسایگانش، کامبوج و لائوس را شدیدتر از هر چیزی که در طول جنگ جهانی دوم مشاهده شد، بمباران کرد.
اگر پیامدهای مداخله و اشغالگری آمریکا آنقدر شدید، ویرانگر و طولانی مدت است، چرا این همه آزادی عمل و حتی حمایت آشکار از سوی «جامعه بینالمللی» برای آن فراهم میشود، حتی زمانی که هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خود دست به شکلدهی رویدادها بزند؟
اکنون بحران اوکراین، محصول مداخله آمریکاست که به سال ۱۹۹۱ باز میگردد؛ روند تقسیم این کشور تازه استقلال یافته پس از فروپاشی شوروی بین شرق و غرب در سال ۲۰۱۴ به اوج خود رسید.
امروز، اوکراین به عنوان آخرین نمونه از «لمس مرگ» واشنگتن و تقسیم و ویرانی است که در داخل و خارج از مرزهای کشوری که از سوی آمریکا هدف قرار گرفته، طنین انداز است.
انتهای پیام/