گلعلی بابایی: مردم بودند که جنگ را اداره کردند

15:44 - 05 مهر 1393
کد خبر: ۸۵۴۷
دسته بندی: فرهنگی ، عمومی
خبرگزاری میزان: گلعلی بابایی نویسنده گفت: ما ادعا می‌کنیم که جنگ ما را مردم اداره کردند. مردم بودند که جنگیدند و از رزمنده‌ها حمایت کردند و حتی غذای رزمنده‌ها را هم مردم تامین می‌کردند. این نشان از مردمی بودن جنگ است.

: گلعلی بابایی نویسنده گفت: ما ادعا می‌کنیم که جنگ ما را مردم اداره کردند. مردم بودند که جنگیدند و از رزمنده‌ها حمایت کردند و حتی غذای رزمنده‌ها را هم مردم تامین می‌کردند. این نشان از مردمی بودن جنگ است.

 

به گزارش گلعلی بابایی درباره خاطره نویسی پیرامون جنگ گفت: خاطرات روزهای دفاع مقدس برای اصلاح جامعه و مبارزه برای حل معضلات اجتماعی و برای نشان دادن سبک زندگی و نشان دادن شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه لازم است و می‌تواند برای ساختن زندگی ما الگو باشد.
31 شهریور تا 5 مهرماه هر سال به عنوان هفته دفاع مقدس نام گذاری شده است. هفته‌ای که با حمله ارتش بعث عراق به ایران در سال 1359 آغاز می‌شود و با مناسبت شکست حصر آبادان در سال 1360 به پایان می‌رسد. تاریخ هشت ساله جنگ تحمیلی ایران و عراق سرشار از تحلیل‌ها، تبیین‌ها، خاطرات و درد دل‌هایی است که می‌توان از زبان کسانی که در آن دوران زیسته‌اند، شنید.
اما تاریخ جنگ و چگونگی وقوع اتفاقات را اهل فن و کسانی که سال‌ها در جبهه‌ها جنگیده‌اند بهتر می‌توانند مشخص کنند. سردار گلعلی بابایی اکنون رئیس سازمان هنر و ادبیات دفاع مقدس است. «غ‍رب‍ت ه‍ور»، «از الوند تا قراویز»، «ح‍ک‍ای‍ت مردان مرد»، «نبردهای جنوب اهواز (کارنامه تاریخی، جغرافیایی، نظامی منطقه عملیاتی جنوب و جنوب غربی اهواز)»، «حکایت مردان مهر (بر اساس زندگینامه سرداران شهید غلامعلی پیچک و مهدی خندان)» و «نقطه رهایی» ازجمله آثار منتشر شده او هستند.
او یکی از رزمندگان جنگ تحمیلی است و در گفت‌وگو با پایگاه خبری حوزه هنری ضمن تبیین زمینه‌های وقوع جنگ، از شرایط کشور، شکل‌گیری نهادهای مردمی و خاطره نویسی درباه آن نیز می‌گوید.
* شما کتاب‌های مختلفی، چه در حوزه خاطرات و چه درباره کارنامه تاریخی عملیات‌ها و حماسه‌های رزمندگان ایران، پیرامون جنگ تحمیلی ایران و عراق به رشته تحریر درآورده‌اید. به عنوان سوال اول اجازه دهید بحث را از زمینه‌های وقوع جنگ تحمیلی آغاز کنیم. چه اتفاقاتی عراق را به این سمت برد که به ایران حمله کند؟
جنگ تحمیلی صدام علیه ایران یک پروسه طولانی دارد که ابتدای آن به پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 بازمی‌گردد. پس از وقوع انقلاب، استکبار جهانی درصدد بود که از نشر انقلاب جلوگیری شود و با اقداماتی دوباره شاه یا تفکری که بر رژیم سابق حاکم بود را به ایران بازگرداند. بر این اساس در همان روزهای اول انقلاب درگیری‌هایی را در استان‌های مرزی مانند کردستان، سیستان و بلوچستان، جنبش خلق عرب در جنوب و ترکمن‌ها شروع کردند و اغتشاشات و درگیری‌هایی به وجود آوردند که حتی برخی از آنها منجر به سقوط شهرهایی مانند سنندج، مهاباد، گنبد و... شد. این اقدامات برای ایجاد سد در مقابل انقلاب انجام شد اما پس از اینکه از موضوع ناامید شدند، اقدامات دیگری انجام دادند. اولین حرکت، حمله آمریکا به طبس به بهانه آزادی گروگان‌های خود و تسخیر برخی مناطق حساس کشور مانند جماران، مجلس و نخست‌وزیری اتفاق افتاد. وقتی این مساله هم به ثمر ننشست، کودتای شبکه نقاب که در ایران به کودتای نوژه معروف است را با فریب یک‌سری از نظامیان و همکاری برخی از سیاستمداران گریخته به غرب مانند بختیار، اویسی و ... برنامه‌ریزی کرد که کودتای بسیار پیچیده‌ای به نظر می‌رسید اما باز هم با تدبیر حضرت امام(ره) خنثی شد. بعد از اینکه استکبار همه این راه‌ها را رفت از صدام به عنوان کسی که می‌تواند کارهایی دور از اخلاق انجام دهد استفاده کرد. او با روحیه گردن‌کشی که داشت می‌خواست ژاندارمی منطقه را بعد از شاه به عهده بگیرد و زمینه‌های آن را نیز داشت. صدام با کمک‌هایی از سراسر جهان، در 31 شهریور 1359 به پنج استان مرزی ما حمله کرد و برخی از شهرهای ما مثل قصرشیرین، نفت‌شهر، مهران و ... را در همان روزها اشغال کرد و بعد از سی و چند روز خرمشهر را هم گرفت.
* با آنکه بی‌نظمی‌هایی در کشور وجود داشت اما قدرت نظامی ما در حدی بود که شهرهای کشور در مدت زمان کوتاهی به تصرف دشمن درنمی‌آمد. دلیل تصرف شهر‌های ما چه بود؟
شاید دلیل این امر ضعف ارتش در نتیجه تلاش برای همان کودتا بود. یکی از اهداف کودتای شبکه نقاب این بود که مراکز مورد نظر خود را بگیرند و سقوط جمهوری اسلامی را اعلام کنند. اما دسترسی به این هدف برای آنها خیلی سخت بود. هدف دیگری که از این کودتا داشتند این بود که ارتش ایران را از درون مضمحل کنند. ارتشی که تازه از بازخواست‌های اقداماتی که قبل از انقلاب انجام می‌داده خارج شده بود و امام(ره) در حال عزت دادن به آنها بود، دوباره به پیکره آن ضربه‌ای کاری وارد آمد. عناصری را در این کودتا دخیل کردند که از مومنین ارتش بودند. هر چند همین افراد بعدا گفتند که فریب خوردند و به آنها گفته شده بود که می‌خواهیم انقلاب را نجات دهیم. متاسفانه راس شبکه کودتا افراد بسیاری را در ارتش به سمت خود کشید. زمانی که ماجرا فاش شد، مشخص بود که بخش زیادی از نیروهای درون ارتش از فرماندهی تا پایین‌ترین نیروها در این کودتا نقش داشته‌اند و سرنوشت‌های متفاوتی برای آنها به وقوع پیوست.
* یعنی ما بخش عظیمی از نیروی دفاعی کشور را در جریان این کودتا از دست دادیم؟
بله! به همین خاطر آن توانی که باید داشته باشیم را نداشتیم. ضمن اینکه بنی‌صدر فرمانده ارتش و نیروهای مسلح بود و امام خمینی (ره) جانشینی فرماندهی کل قوا را به او تفویض کرده بود. بنی صدر در طول این مدت به اخطارهایی که از طرف مردم دلسوز مرزنشین به او می‌شد، کاملا بی‌توجه بود. فرماندهانی مثل شهید صیادشیرازی نقل می‌کنند که به او گفتیم تانک‌های بعثی به قصرشیرین وارد شده‌اند و او در جواب گفته بود اینها ماکت تانک است و عراق هیچ‌گاه به ما حمله نخواهد کرد. به همین خاطر هم ما در زمان حمله عراق غافلگیر شدیم و ارتش صدام با 12 لشگر به ما هجوم آورد. کشوری که حداقل آمادگی برای دفاع را ندارد، مسلم است که ضربات اولیه به شدت بر پیکره آن وارد می‌آید. البته باید اشاره کنم که ارتش بعث این‌گونه محاسبه کرده بود که سه روز اول خوزستان را فتح می‌کند و پس از آن به تهران می‌رسد. ولی با بسیج مردمی و جمله زیبای حضرت امام(ره) که «دیوانه‌ای آمده و سنگی انداخته» مردم در صحنه حاضر شدند. از همان روز اول یا دوم مهر گروه‌های مردمی در شهرهای مرزی مثل خرمشهر، آبادان، سرپل ذهاب، دشت آزادگان و ... تشکیل شدند و در وهله اول جلوی پیشروی صدام گرفته شد. در مراحل بعدی با تغییراتی که در مدیریت جنگ به وجود آمد و بنی صدر از صحنه سیاسی کشور حذف شد، توانستیم قدم‌های مهم‌تری نیز برداریم و ارتش بعث را از سرزمین‌هایمان خارج کنیم.
* ما در کنار بسیج مردمی، با تشکیل سپاه پاسداران روبه‌رو هستیم. فکر می‌کنید نقش سپاه در این ماجرا چه بود؟
سپاه از ابتدا در آشوب‌های مرزی کشور درگیر بود و همیشه گفته می‌شد که پاسدار شدن مساوی با شش ماه زنده بودن است. به همین خاطر سپاه نیروی منسجمی را نداشت که بخواهد در مقابل دشمن بایستد. ولی بسیج به عنوان بازوی اجرایی سپاه به تدریج رشد فزاینده‌ای کرد. یعنی مردم به سمت جبهه آمدند و خود را به مناطق نظامی رساندند. آن زمان البته هر کسی ممکن بود گروه خود را درست کند. مثلا مرحوم آقای خلخالی گروهی را با خود به مناطق می‌برد، گروهی را آقای هادی غفاری تشکیل می‌داد، گروهی را سید مجتبی هاشمی به نام فداییان اسلام سازماندهی می‌کرد و شهید چمران گروه جنگ‌های نامنظم را شکل داده بود. یعنی این گونه نبود که همه یک قالب داشته باشند. اسم همه این گروه‌ها مردمی بود ولی قالب‌های مختلفی داشتند. مثلا در غرب کشور گروه شهید اندرزگو تشکیل شده بود. همه اینها بعدها با سازمان یافتن بهتر سپاه در قالب یک بسیج مردمی قرار گرفت و تقریبا از سال دوم جنگ یعنی از عملیات ثامن‌الائمه به بعد می‌بینیم که یگان‌های رزمی همچون گردان کربلا و گردان امام حسین(ع) در سپاه تشکیل می‌شوند. البته این گردان‌ها بعدا به تیپ و پس از آن به لشکر تبدیل شدند و به قول آقای محسن رضایی «بهمنی بود که از یک گلوله کوچک شروع و با حرکت خود به کوهی از برف تبدیل شد.» یگان‌های رزمی سپاه به این شکل منسجم شدند و قدرت گرفتند.
* در طول جنگ تحمیلی با حوادث گوناگونی روبه‌رو بودیم. در سال دوم جنگ با شکست حصر آبادان و فتح خرمشهر وارد فاز تازه‌ای از جنگ شدیم. رزمندگان ما از سال 61 وارد خاک عراق شدند و عملا ایران دست بالا را در جنگ گرفت. روند ادامه جنگ تا زمان پذیرفتن قطعنامه و حضور کشورهای دیگر در جنگ به چه صورتی است؟
با تغییر مدیریت جنگ، شاهد رشد کیفی هم بودیم. تشکیل واحدهای رزمی سپاه خود به خود جذب نیرو را بیشتر می‌کرد و باعث می‌شد بتوانیم نیروهای بیشتری را سازماندهی و عملیات‌های بزرگی را طراحی کنیم. نبرد اصلی ایران ابتدا با عملیات ثامن‌الائمه شروع و منجر به شکست حصر آبادان شد و پس از آن عملیات طریق‌القدس انجام شد که با آزادسازی بستان همراه بود. پس از آن عملیات فتح‌المبین شکل گرفت که بخش زیادی از خاک اشغالی در آن آزاد شد. نقطه عطف این رشته عملیات‌ها، عملیات بیت‌المقدس است که خرمشهر در آن آزاد شد. وقتی این اتفاق افتاد و خرمشهر آزاد ‌شد، دنیای استکبار مشاهده کرد که ایران در حال تبدیل شدن به یک قدرت و در حال نشان دادن این است که می‌خواهد پیروز جنگ شود. از اینجا به بعد آمریکا دخالت غیرمحسوس کرد. به گفته کتاب «کسوف» نوشته مایک پری، آمریکا وقتی این خطر را احساس کرد در محله المنصور بغداد ایستگاهی را به نام ایستگاه بغداد تشکیل داد. علاوه بر این ایستگاه یکی از ایستگاه‌های سیا است که از آنجا به عراق کمک فکری می‌داد و با آن جلوی پیشروی‌های ایران را می‌گرفت. این ایستگاه آمریکا کشورهای عربی را هم برای کمک به صدام ترغیب می‌کرد. ما اولین کاربرد این طرح را در عملیات رمضان شاهد بودیم که یک خط کاملا غیرقابل عبور را تشکیل می‌دهند و ما پس از چندین عملیات کاملا موفق در عملیات رمضان زمینگیر می‌شویم. یعنی نمی‌توانیم خط دشمن را بشکنیم و طرح تعقیب متجاوز را اجرایی کنیم. تا عملیات بیت‌المقدس توانسته بودیم بخش زیادی از سرزمین‌های اشغالی خودمان را پس بگیریم.
* بعد از عملیات بیت‌المقدس هنوز سرزمین اشغالی در دست عراق داشتیم؟
بله! نفت شهر، سرپل ذهاب، قصرشیرین و ... هنوز در دست عراق بود. برای اینکه به حقمان برسیم نیاز بود که دشمن را تعقیب کنیم و به درون خاک خودش برویم و نقطه‌ای را بگیریم تا بتوانیم دست بالاتر را در مذاکره داشته باشیم. عملیات رمضان بر اساس این ایده طراحی شد که ما متجاوز را تعقیب کنیم و به سمت بصره برویم. اما در شرق بصره با با مانع بزرگی مواجه شدیم. به گفته یکی از تحلیلگران نظامی در کتاب «کسوف»، آمریکا بیشترین اطلاعات نظامی را به دشمن می‌داد تا بتواند مقابل ما بایستد. هاوارد تاچر کارشناس شورای امنیت ملی کاخ‌سفید - که بین سال‌های 1980 تا 1988 در این سمت بوده- می‌گوید: «ما در سیا در سال 1982 (1361) در جنگ خونین ایران و عراق به صورت محرمانه برای عراق از طریق عربستان سعودی و اردن اطلاعات فرستادیم تا سازمان اطلاعاتی خود را بر اساس آن برپا کند. ما به عراقی‌ها اطلاعات ماهواره‌ای و الکترونیک دادیم که برایشان گنجی بود. آمریکا برای صدام حسین کاری کرد که تا آن روز برای هیچ‌یک از نزدیک‌ترین متحدان خود نکرده بود. کل دستگاه دولت آمریکا باید سرزنش شود که می‌خواست صدام را تقویت کند.»
* شما کتاب‌های زیادی درباره خاطرات دفاع مقدس نگاشته‌اید. تفکری که در پی این خاطره‌ها می‌تواند شکل بگیرد، چیست و چگونه می‌توان نسبت به عمق‌بخشی بیشتر آن در جامعه کمک کرد؟
این خاطرات، خاطرات افرادی است که از قشرهای مختلف جامعه در جنگ حضور داشتند. جنگ هشت ساله ایران و عراق نمونه کاملی از یک جنگ مردمی است. ما ادعا می‌کنیم که جنگ ما را مردم اداره کردند. مردم بودند که جنگیدند و از رزمنده‌ها حمایت کردند و حتی غذای رزمنده‌ها را هم مردم تامین می‌کردند. این نشان از مردمی بودن جنگ است. شما مشاهده می‌کنید که در صف یک گردان رزمی دانشجو، دانش‌آموز، کارمند، کارگر، بی‌سواد و ... وجود دارد. یعنی اقشار گوناگون جامعه در جبهه حضور داشتند. همه اینها اکنون شروع به خاطره‌نویسی یا خاطره‌گویی کرده‌اند. مشخص است که یک فرهنگ متفاوت در این خاطره‌ها ارائه می‌شود. فرهنگ چگونه زیستن در یک فضای سرشار از معنویت، شهامت و حماسه را این افراد دیده‌اند و اکنون می‌خواهند انتقال دهند. این مساله برای اصلاح جامعه و مبارزه برای حل معضلات اجتماعی و برای نشان دادن سبک زندگی و نشان دادن شرایط اجتماعی و اقتصادی جامعه لازم است و می‌تواند برای ساختن زندگی ما الگو باشد.
پایان مطلب/


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *