پادوانی: شما له‌اندرو صدایم کنید/ رابسون: استقلالی‌ها بیایند برزیل کاری می‌کنم کتک بخورند!

4:30 - 03 فروردين 1396
کد خبر: ۲۹۲۱۷۲
دسته بندی: ورزشی ، فوتبال
مدافع تیم فوتبال استقلال گفت: اگر روزی یکی از استقلالی‌ها بیاید برزیل، کاری می‌کنم کتک بخورد.
به گزارش گروه ورزشی و به نقل از مجله آلبوم ورزشی، لئاندرو پادوانی سلین یا به قول خودش «له اندرو پادوانی» که در ایران به اشتباه لئوناردو پادوانی نامیده می‌شود و رابسون جانواریو دی‌پائولا، مدافعان برزیلی استقلال هستند که در تهران فعلا با هم زندگی می‌کنند.
 
برای این شماره آلبوم سراغ این دو برزیلی رفتیم. بدون هیچ مقدمه‌ای این گفت‌وگو را بخوانید.
 
این گفت‌و‌گو با همراهی محمدحسین زرندی، مدیر رسانه‌ای باشگاه استقلال انجام شد و پادو، نقش مترجم رابسون را داشت و زرندی هم نقش مترجم پادو را که البته پادوانی خیلی جاها نیاز به مترجم نداشت و به اندازه‌ای که سر در بیاورد ما چه می‌گوییم فارسی می‌فهمید!

یک ساعت شوخی و خنده با بچه‌های جنوب شرق برزیل!

هتل هما، لوکیشن دیدار ما با برزیلی‌های استقلال است. قبل از شام که به دستور منصوریان باید ساعت 19:30 سرو شود تا بازیکنان ساعت 21:00 در اتاق‌های‌شان باشند، قرار مدار مصاحبه را می‌گذاریم و منتظر می‌مانیم پادوانی و رابسون شام بخورند و بیایند. رابسون چند دقیقه‌ای زودتر می‌آید و روبروی ما می‌نشیند اما با او نمی‌توانیم ارتباط برقرار کنیم چون انگلیسی را بدصحبت می‌کند و چاره‌ای نیست جز صبر کردن برای رسیدن پادو که قرار است خودش انگلیسی حرف بزند، حرف‌های رابسون را هم از پرتغالی به انگلیسی برگرداند و زرندی هم که زبان انگلیسی‌اش فول است، از انگلیسی به فارسی ترجمه کند. مدیر رسانه‌ای استقلال می‌گوید تا قبل از ساعت 21:00 باید مصاحبه را تمام کنید. پس یک راست می‌رویم سر اصل مطلب. با پادو شروع می‌کنیم و بعد رابسون وارد بحث می‌شود...

بالاخره نام کامل تو چیست؟ می‌دانیم شما برزیلی‌ها یک تریلی اسم دارید اما در ایران شما را به نام‌های مختلف صدا می‌زنند.

پادوانی: (یک دستمال کاغذی از روی میز برمی‌دارد، روان‌نویس ما را قرض می‌گیرد و نام کامل خودش را با حروف لاتین می‌نویسد؛ له اندرو پادوانی سلین) له اندرو یا لئاندرو پادوانی سلین که از سلین استفاده نمی‌کنم چون برادرم با همین نام فوتبال بازی می‌کند. در برزیل به او می‌گویند سلین، به من می‌گویند له اندرو... او را پادوانی سلین می‌شناسند، من را له اندرو پادوانی ولی در ایران هر نفر من را به یک اسمی صدا می‌زند. (خنده)

پس لئوناردو نیستی؟

پادوانی: نه، لئوناردو نه، گزارشگران شما اشتباه می‌گویند. لئاندرو صحیح است که نگارش آن به پرتغالی له اندرو است.

ما الان تو را چی صدا بزنیم؟

پادوانی: هموطنان شما می‌گویند پادو، یعنی اسم من را کوتاه می‌کنند. البته در کشور شما رسم است، مثلا رحمتی را سید صدا می‌کنند یا آن بازیکنی که اسم طولانی دارد (بعد ادای ما را درمی‌آورد و با شیطنت می‌گوید همان که یک تریلی اسم دارد) محمدرضا خلعتبری (این اسم را با لهجه خاصی می‌گوید) بچه‌های سپاهان او را خلعت صدا می‌کردند یا امین که نام کاملش چیز دیگری است (منظور پادوانی محمد امین حاج محمدی است) اما بچه‌ها در نفت او را امین صدا می‌زدند و در استقلال هم امین صدایش می‌کنند. (پادو که شیطنت‌اش گل کرده، تلاش می‌کند اسم محمدحسین زرندی، مدیر رسانه‌ای استقلال را هم کوتاه کند) اگر دوست دارید اسم مدیر رسانه‌ای تیم را هم کوتاه کنید، مثلا شما می‌توانید بگویید زرن! (خنده)

خودت دوست داری تو را به چه اسمی صدا بزنیم؟

پادوانی: پادو برای شما راحت‌تر است اما له اندرو را ترجیح می‌دهم.

خب له اندرو، تو در ایران برای فولاد، نفت، سپاهان و استقلال بازی کردی. با فولاد قهرمان ایران شدی، در نفت گلزن‌ترین مدافع ایران بودی، حضور کوتاهی در سپاهان داشتی و حالا در استقلال هستی... کدام بهتر بود؟

پادوانی: صددرصد فولاد. اولین تجربه بود و با قهرمانی همراه شد. روزهای خوبی بود. تجربه شیرینی است. هرچند هوای اهواز به شدت خاکی بود و نمی‌شد نفس کشید اما گرمایش مثل سرزمین‌های خودمان بود. البته سپاهان هم جدا از مشکلاتی که به خاطر آی.تی.سی پیش آمد و باعث شد نصف فصل را از دست بدهم و نفت هم که با این تیم در آسیا حضور داشتم، روزهای شیرین زیاد داشت اما فولاد خاطرات بهتری را یاد من می‌اندازد. دوست دارم با استقلال هم همان موفقیت‌ها را تکرار کنم.

به خصوص که اهواز نزدیک برزیل هم بود؟ (خنده) آبادان برزیل ایران، می‌دانی که؟

پادوانی: بله، برزیل ایران. جای قشنگی است، مردم در خوزستان عاشق برزیل و فوتبال هستند و در آبادان هم همه چیز زرد است، سپاهان هم برای خودش برزیلی بود!

از حضور در استقلال راضی هستی؟

پادوانی: قطعا، البته استقلال را آگاهانه انتخاب کردم ولی فولاد برای من ریسک بود. روزی که به فولاد آمدم، هیچ شناختی از فوتبال ایران نداشتم و ریسک کردم اما وقتی به استقلال آمدم، 5 یا 6 بار با پیراهن تیم‌های مختلف مقابل استقلال بازی کرده بودم، سرمربی این تیم را می‌شناختم و در نفت با ایشان کار کرده بودم (پادوانی منظور ما را اشتباه متوجه شده و دارد در این خصوص توضیح می‌دهد که از انتخاب خودش که به استقلال آمده، راضی است اما منظور ما این بود که آیا از حضور در استقلال راضی است. از زرندی می‌خواهیم تفاوت این سوال ما با جواب له اندرو را به او گوشزد کند. زرندی با هر زحمتی است پادو را متوجه اصل سوال می‌کند و پادو ادامه می‌دهد) فضای استقلال خیلی خوب است. این تیم هوادار دارد، تیم خوبی است، مورد توجه رسانه‌ها قرار می‌گیرد و شرایط خوبی هم دارد. ما در لیگ مدعی قهرمانی هستیم. من هم راضی هستم. بازی می‌کنم، کادرفنی کار من را قبول دارد، بازیکن کناری من هموطن من است (دست روی شانه‌های رابسون می‌اندازد)

برویم سراغ رابسون. قبل از این که به استقلال بیایی، رابسون را می‌شناختی؟

پادوانی: از قبل شناختی نداشتم. با هم بازی نکرده بودیم. تفاوت سنی داریم. در آن سال‌هایی که من در برزیل بازی می‌کردم، رابسون در سطح نوجوانان بود و وقتی به سطح بزرگسالان رسید، من دیگر خارج از برزیل بازی می‌کردم. رابسون 11 سال از من کوچک‌تر است (له اندرو توضیح می‌دهد متولد 1983 میلادی است و رابسون متولد 1994 میلادی) ولی وقتی می‌خواستم بیایم استقلال او را می‌شناختم و می‌دانستم استقلال بازیکنی از برزیل آورده به نام رابسون. می‌دانستم او بازیکن تیمی است که من چند ماه قرضی برای آن تیم بازی کردم. من حدود 8 سال قبل چند ماه بازیکن تیم باهیا برزیل بودم. برازیلنسه من را به باهیا قرض داد و سال‌ها بعد فکر کنم سال 2012 رابسون عضو باهیا شد. به هرحال جالب بود، بازیکنی در استقلال حضور داشت که با هم یک تیم مشترک داشتیم و از همه مهم‌تر زادگاه‌مان یکی بود، هم من و هم رابسون، متولد جنوب شرق برزیل هستیم، ایالت اسپریتو سانتو. همین شد که او را پیدا کردم و کمی با هم حرف زدیم.

از رابسون سوال کن، از قبل تو را می‌شناخت؟

رابسون: خیلی زیاد. وقتی قرار شد به ایران بیایم، یک جستجوی فوری کردم تا ببینم چند بازیکن برزیلی در ایران هستند و به اسم له اندرو رسیدم. از طریق یک ایجنت متوجه شدم له اندرو دوره کوتاهی در باهیا بوده. من هم مثل له اندرو متولد ایالت اسپریتو سانتو هستم. له اندرو و برادر کوچکش سلین از فوتبالیست‌های مطرح این ایالت بودند و در ایران هم له اندرو با من تماس گرفت و درباره استقلال حرف زدیم. من از او درباره فضای فوتبال ایران پرسیدم و له اندرو از من درباره استقلال سوال کرد. له اندرو خیلی از سرمربی تیم تعریف کرد و گفت با او در نفت تهران کار کرده و مربی بزرگ و صاحب سبکی است که با بازیکنان خود دوست می‌شود. البته من استقلال را از قبل می‌شناختم.

واقعا؟

رابسون: بله، دوست دیگری داشتم که یک دوره کوتاه می‌خواست به استقلال بیاید. سالی که من چند ماه در جی لیگ ژاپن حضور داشتم، این تیم یک برزیلی داشت که استقلال او را می‌خواست. در تمرین تیم کاوزارکی فرونتال، به من گفت تیمی است در ایران که قهرمان آسیا بوده، یکی از پرطرفدارترین تیم‌های دنیاست و شاید به کشوری بروم که مردمش دیوانه فوتبال هستند. تقدیر جالبی است او هرگز به ایران نیامد اما من آمدم.

راستش را بگو، روزی که پادوانی با تو تماس گرفت و گفت می‌خواهد به استقلال بیاید، سعی نکردی او را منصرف کنی؟

رابسون: چرا باید او را منصرف می‌کردم. اتفاقا خیلی خوشحال هم شدم. البته قبل از این که من با استقلال قرارداد ببندم در تهران به من گفته شد تیم دنبال یک مدافع برزیلی دیگر به نام پادوانی است و همین قوت قلبی برای من شد چون با خودم گفتم چه عالی یک هموطن به این تیم می‌آید. آمدن له اندرو طول کشید ولی بالاخره آمد.

نترسیدی با آمدن پادوانی که به هرحال از تو باتجربه‌تر است، با منصوریان کار کرده بود و فوتبال ایران را بیشتر می‌شناخت، نیمکت‌نشین شوی؟

رابسون: حالا فهمیدم چرا گفتید سعی نکردی له اندرو را منصرف کنی (خنده) نه، نترسیدیم و تلاشی هم برای منصرف کردن او نداشتم. نفع من در این بود که پادوانی بیاید و با هم یک زوج عالی درست کنیم.

جایی خواندم با هم توافق کردید که پادوانی در خانه تو در تهران زندگی کند و در عوض به تو فارسی یاد بدهد؟

رابسون: شوخی بود، این شوخی بود که در یک مصاحبه من گفتم. به شوخی گفتم له اندرو در خانه من زندگی می‌کند، من به او خانه داده‌ام و او به من فارسی یاد می‌دهد ولی اصل ماجرا چیز دیگری بود. باشگاه برای له اندرو هتل گرفته بود تا سر فرصت برای او خانه‌ای اجاره کنند و خانواده‌اش را هم به تهران بیاورد، ولی من گفتم تا خانه‌اش آماده شود، با هم زندگی کنیم چون تنها بودم و در برقراری ازتباط با مردم مشکل داشتم. مردم ایران آشنایی چندانی با زبان پرتغالی ندارند و من هم لهجه انگلیسی‌ام برای مردم ایران آشنا نیست. متوجه انگلیسی حرف زدن آنها می‌شوم ولی آنها متوجه نمی‌شوند من چه می‌گویم.

الان فارسی یاد گرفته‌ای؟

رابسون: پادوانی کمک کرد و حالا خیلی حرف‌ها را متوجه می‌شوم و یا لااقل می‌توانم از همسایه‌ها چیزی بپرسم یا به سلام آنها جواب بدهم (خنده) اما هنوز خیلی مانده مثل پادو حرف بزنم. او ایرانی شده است.

واقعا له اندرو همه چیز را متوجه می‌شوی؟

پادوانی: بله متاسفانه، مثلا فهمیدم وقتی آمدم روی صندلی نشستم، شما به زرندی گفتید پادو امروز اعصاب ندارد (خنده) خیلی باید مراقب حرف‌های‌تان باشید. (لحظه شروع مصاحبه به زرندی گفته بودیم این چرا روی فرم نیست، این قرار است حرف‌های رابسون را ترجمه کند، این که خودش هم حال حرف زدن ندارد و زرندی هم توضیح داده بود چند دقیقه بگذرد، یخش باز می‌شود... به زرندی می‌گوییم خوب شد حرف بد نزدیم. ناگهان پادوانی و رابسون به هم نگاه می‌کنند، پادو یک چیزی به زبان خودشان می‌گوید و دو تایی می‌خندند)

اگر ما را غریبه فرض نمی‌کنید، بگویید به چه چیزی خندیدید؟

پادوانی: چیز خاصی نیست، آن اوایل که هنوز من به استقلال نیامده بودم، بچه‌‌های تیم به رابسون جای احوالپرسی حرف بد یاد داده بودند و او هم نمی‌دانست معنی این حرف‌ها چیست و شانس آورد من آمدم و به دادش رسیدم وگرنه احتمال داشت چیزی به یکی از همسایه‌ها بگوید و کتک بخورد (خنده)

آلبوم: پس رابسون هم در دام بچه‌ها افتاد چون در فوتبال ایران رسم است بازیکن خارجی تازه وارد را سرکار می‌گذارند. با فابیو جانوآریو که هموطن شما بود، کاری کرده بودند که نزدیک بود اخراج شود. یک حرف بد به او یاد داده بودند و گفته بودند این حرف یعنی خوش آمدی، او هم روزی که مدیرعامل تیم آمد سر تمرین آن حرف زشت را به هوای خوش آمد زد و داستانی درست شد.

رابسون: نه، حرف خیلی بدی نبود، شوخی بدی بود. البته به خودشان هم گفتم که تلافی می‌کنم. اگر روزی یکی از استقلالی‌ها بیاید برزیل، کاری می‌کنم کتک بخورد (خنده)

آلبوم: دوست داریم نظر شما را بدون تعارف درباره زندگی در تهران بدانیم؟

پادوانی: من که قبلا هم در تهران زندگی کرده بودم. در نگاه اول خیلی شلوغ است،شهری با راننده‌های تندرو و عصبانی (خنده) ولی با مردمی مهربان. تهران شهر مدرنی است ولی من اهواز را بیشتر دوست دارم آب و هوای اهواز به منطقه زندگی ما نزدیک‌تر است.

رابسون: قشنگ است، شب‌های قشنگی دارد. پر از نور. من از زندگی در تهران راضی هستم. برف هم تجربه خوبی بود. خیلی سرد بود ولی قشنگ بود. برف بازی در تمرین برای من تازگی داشت.

در این مدتی که در ایران هستید، چه اتفاق عجیبی برای شما رخ داده که قابل نوشتن باشد؟

پادوانی: برف واقعا قشنگ بود و در روز برفی، بچه‌ها برای اذیت کردن رابسون برف را در بطری‌های آب معدنی می‌ریختند و او با تعجب نگاه می‌کرد. بچه‌ها به من می‌گفتند تو چیزی نگو تا با رابسون شوخی کنیم اما من هموطن خودم را نفروختم. (خنده)

رابسون: پسر یکی از بازیکنان استقلال آمده بود سر تمرین (پسر وریا غفوری) با تعجب به من نگاه می‌کرد و از پدرش سوالاتی در مورد من می‌پرسید. در طول تمرین نزدیک من نشد، آخر تمرین یواش آمد سمت من و سلام کرد و وقتی با او دست دادم، احساس کردم به حدی شاد است که با ترس خودش روبرو شده و حتی بر ترس خودش غلبه کرده است (خنده)

پادوانی: تو که ترس نداری، پسر خوبی هستی رابسون من (خنده دسته جمعی)



ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *