روسیه را می توان وارد جبهه مقاومت کرد

18:47 - 04 اسفند 1395
کد خبر: ۲۸۲۸۲۰
برخی خیال می کنند روسیه پس از آن که روابط خود را با ایران گسترش داده و در بحران غرب آسیا همکاری مشترک دارد، در جبهه مقاومت قرار گرفته است در حالی که بر اساس شاخص های این جبهه هنوز چند واحد دیگر باید از سوی روسیه پاس شود.
به گزارش گروه فضای مجازی به نقل از اتاق خبر 24، روسیه با ساختار سیاسی خود که هنوز رگه هایی از کمونیسم در آن دیده می شود، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، سال هاست که سعی دارد جایگاه خود را در صحنه بین الملل ارتقاء دهد.

مانعی که بر سر راه روسیه وجود دارد، آمریکا و غرب است، آمریکا که خود یکی از عوامل اصلی فروپاشی شوروی سابق است، هیچگاه نمی تواند تصور کند که از دل دیوارهای فرو ریخته ایدئولوژی کمونیستی شوروی، یک ابر قدرت دیگر رشد کند.

آمریکا و غرب تلاش بسیاری کرده اند که روسیه کنونی نتواند بار دیگر همچون اتحاد جماهیر شوروی کمونیستی، در مقابل آنها قد علم کند. آمریکا خود را اکنون تک قدرت دنیا می داند و نیازی به «هوو» ندارد.

تقابل و اختلافات روسیه و آمریکا گرچه وجود داشته و باز هم خواهد داشت، اما به خاطر ضعف در ساختار روسیه، این کشور نمی تواند به عنوان یک ابرقدرت و به عنوان یک قطب از جهان مقابل آمریکا باشد.

نفوذ و تأثیر روسیه از زمان شوروی سابق بسیار پایین تر و ضعیف تر است، گرچه روسیه در سال های پس از شوروی تلاش بسیاری کرده تا اندکی جایگاه خود را بهبود بخشد، اما به خاطر پر زور بودن طرف مقابل، این تلاش لاکپشتی بوده است.

روسیه برای این که به حیات خود ادامه دهد، با غرب و آمریکا مناسبات و تعاملاتی دارد، گرچه این دو سایه یکدیگر را با تیر می زنند اما، همواره سعی داشته اند روابط سیاسی خود را حفظ کنند.

روسیه در مقاطعی به تهدیداتی که از سوی آمریکا می شود، پی برده است، تهدیدات آمریکا و غرب، همواره برای روسیه خطری جدی بوده است، اما تا چه اندازه مقامات این کشور به باور تهدیدات رسیده اند، نمی توان با شرایط و رفتارهایی که از مقامات مسکو دیده می شود، تشخیص داد.

گاهی بده بستان هایی میان آمریکا و روسیه انجام می شود و گاهی اختلافات و تضادهای میان این دو، گمانه ها را به سمت و سویی سوق می دهد که نکند جنگ درگیرد و نبرد سوم جهانی هم آغاز شود، اما سمبه پر زور غرب و آمریکا در مقاطعی روسیه را به کوتاه آمدن واداشته است.
روسیه اکنون هم قدرتمند است، او به تنهایی دارای وسعت زیادی از خاک و سرزمین جغرافیایی است که جمعیت زیادی هم دارد، ارتشی قوی با تجهیزات نظامی پیشرفته اما، در دنیایی که غرب همت خود را برای سلطه هر چه بیشتر بر دنیا متمرکز کرده و یاران زیادی را دور خود جمع کرده، روسیه نمی تواند به تنهایی ایستادگی کند.

در جهان کنونی کشورهای مستقل برای مبارزه با جبهه سلطه و استکبار نیازمند همکاری و همگرایی نزدیک هستند، اگر چنین اتفاقی نیفتد، کار دشوار خواهد شد. باید برای مقابله با آمریکا که پشت سر خود اروپا و کشورهای همپیمان خود را دارد، یک ائتلاف فراگیر شکل بگیرد، چنین اتفاقی معادلاتی که آمریکایی ها آنها را محاسبه کرده اند به هم خواهد زد.

جمهوری اسلامی ایران با توجه به این که در منطقه ای قرار گرفته است که اکثر سران کشورهای آن سرسپرده آمریکا هستند، اما با این وجود توانسته است علاوه بر مقاومت مقابل جبهه سلطه و استکبار، مبارزه را هم داشته باشد.

جمهوری اسلامی ایران گرچه شاید از لحاظ عِده و عُده از دشمنانش پایین تر باشد، اما روحیه مقاومت و مبارزه ای که در ایران وجود دارد، ویژگی بزرگ و تأثیر گذاری است که نمی توان آن را در جبهه دشمن سراغ گرفت.

چنین روحیه و ویژگی بزرگی است که تاکنون باعث شده است دشمن نتواند دست به اقدام بزند و دست از پا خطا کند، علاوه بر آن همت بزرگی در ایران هنگام جنگ و پس از آن آغاز شد تا بتواند در زمینه نظامی با خلاقیت داخلی و بومی، دستاوردهایشگرفی داشته باشد.

دستاوردهای نظامی به ویژه در زمینه موشکی بازدارنگی بزرگی برای مهار تهدیداتی بوده است که همواره از سوی آمریکا علیه ایران مطرح است.
اما آمریکا و غرب، شیوه ها و ابزارهای دیگری هم برای تهدید کشورهای مستقل دارند.

اگر روسیه را یک کشور مستقل بدانیم که هست، تهدیدات جدی ای که از سوی آمریکا و غرب آن را تهدید می کند کم نیست.

پیشروی ناتو به سوی شرق و تسخیر گام به گام،شهر به شهر و کشور به کشور ناتو در محدوده حوزه استحفاظی شوروی سابق و روسیه کنونی، جدی ترین و خطرناکترین تهدیدی است که از سوی آمریکا و غرب وجود دارد.

انقلاب های رنگین و مخملین، که از سوی دستگاه نفوذ آمریکا همچون جورج سوروس که مبدع و خلاق انقلاب های رنگی در دنیا است، خطری است که همه کشورهای دنیا به ویژه کشورهای مستقل را تهدید می کند.
تاکنون چندین کشور دچار انقلاب رنگی و مخملی شده اند که بیشتر آنها در منطقه ای حضور دارند که روسیه آنجا را حیات خلوت خود می دانست. چنین اتفاقی ممکن است برای روسیه هم بیفتد.

روسیه اکنون از سوی آمریکا و اتحادیه اروپا در تحریم های شدید اقتصادی قرار دارد. این تحریم ها به خاطر بحرانی است که در اوکراین شکل گرفت، در حالی که آمریکا و غرب سعی داشتند دولت قانونی اوکراین را که همپیمان روسیه بود سرنگون کنند و دست آخر این کار را کردند، روسیه وارد عمل شد، اما نتوانست از سقوط دولت این کشور جلوگیری کند.

اکنون در اوکراین یک دولت غربگرا مستقر است، اما هنوز آرامش به این کشور باز نگشته و جنگ داخلی همچنان ادامه دارد. نتیجه دخالت آمریکا و غرب از اوکراین یک ویرانه باقی گذاشته و مردم این کشور هم از امنیت و صلح بی بهره هستند.

اما خطری که شاید بتوان گفت از دیگر تهدیدات خطرناکتر است، بروز و ظهور فرقه های افراطی تکفیری است. این فرقه ها که خاستگاه و آوردگاه آنها تفکر وهابیت سعودی است، با شدت هر چه بیشتر بیش از 6 سال پیش سربرآورد و غرب آسیا را با وجود خود به آتش کشید.

پدیده تکفیری های وهابی، پیش از این هم وجود داشته است و روسیه یکی از آن کشورهایی است که در زمان یلستین طعم تلخ حضور این تفکر انحرافی و خوارج را در بیخ گوش خود، چشیده است.

چچن و اینگوش سال ها محل و مکان جولان فرقه های تکفیری و سلفی تند رویی بود که جنایاتی همچون جنایات داعش و دیگر گروه های تروریستی تکفیری که اکنون مرتکب می شوند، انجام می داد.

 بسیاری از نیروهایی که اکنون در سوریه و عراق در لشکر تروریست های تکفیری می جنگند، از آسیای میانه و قفقاز راهی غرب آسیا شده اند.

رهبری و هدایت آمریکا و نقش آفرینی عربستان سعودی و برخی دیگر از کشورهای عربی و غیر عربی منطقه با همکاری و همدستی رژیم اسرائیل، بحرانی را در غرب آسیا که قلب جهان اسلام است، ایجاد کرده است.

جمهوری اسلامی ایران با تشخیص درست از هدف این بحران، وارد موضوع شد تا از تبعات بعدی آن برای کشور و انقلاب بکاهد.

خیزش های اسلامی که در کشورهای منطقه آغاز شده بود، با دخالت های مستقیم آمریکا و غرب به بهار عربی تعبیر شد و برخی از آنها حتی به بیراهه هم کشیده شد. همان راهی که آمریکا آرزویش را داشت.

پس از آن بود که این بهار عربی غربی به سوی کشورهای مستقل و ضد سلطه راه افتاد و به سوریه، عراق و لیبی کشیده شد.

مردم لیبی گرچه یک حکومت دیکتاتوری را تحمل می کردند اما در جریان سرنگونی قذافی، فریب غرب را خوردند و اکنون پس از گذشت سال ها از سرنگونی معمر قذافی، این کشور در شرایط جنگی به سر می برد و گروه های افراطی تکفیری در آن رشد یافته اند.

اما در سوریه ماجرا تفاوت داشت، در ابتدا بخشی و برخی از مردم سوریه علیه اقدامی که یک مأمور پلیس انجام داده بود اعتراض کردند و این اعتراض با ندانم کاری دیگر دستگاه ها اندکی بیشتر شد، فضا برای سوء استفاده طراحان انقلاب های رنگی که در کشورهای منطقه به بهار عربی نام گذاری شد، مهیا گشت، اما هم ملت و هم دولت سوریه طراحی دشمن را تشخیص دادند و به مقابله با آن پرداختند. مهمترین دلیلی که باعث شد سوریه همچنان پابرجا بماند، حمایت مردم این کشور از دولت مرکزی است. اگر غیر از این بود، سوریه همان روزهای نخست سقوط می کرد.

روسیه به واسطه روشنگری ها و آگاه سازی های ایران، توانست خودرا قانع کند که باید دست به کار شود، سوریه پیش از این، همپیمان روسیه بود، وجود پایگاه نظامی روسیه در سوریه این ویژگی را برای مسکو داشت که بخواهد با استدلال های ایران همخوانی پیدا کند و مستقیم وارد معرکه و بحران غرب آسیا شود.

روسیه با ترغیب و دعوت ایران متضرر نشد بلکه توانست بخشی از جایگاه خود را در عرصه بین المللی باز یابد. در این دنیا برای این که بتوانیم جایگاه خود را بیابیم باید هزینه کنیم، روسیه هم، تن به این هزینه ها داد هر چند دیر هنگام، اما سود کرد.

مسکو به این باور رسید که بحرانی که در سوریه و غرب آسیا وجود دارد، خطری برای او هم هست، اما باورهای دیگری هم وجود دارد که باید روسیه به آنها برسد.

کرملین اگر قصد دارد همچنان مقابل آمریکا و غرب ایستادگی کند و از پیشرفت فرهنگ و تفکر غربی آمریکایی جلوگیری کند، باید به این نکنه هم برسد که نمی تواند به کشورهایی که با آمریکا روابط استراتژیک عمیقی دارند، اعتماد کند.

روسیه اگر آمریکا را دشمن خود می پندارد، که بر اساس یافته ها و رفتارهای آمریکا علیه روسیه، این دشمنی اثبات شده است، برخی ارتباطات مسکو با همپیمانان آمریکا باید محدود شود در غیر این صورت از جانب آنها بیشترین زیان را خواهد دید.

هم اکنون در بحران سوریه، عربستان و اسرائیل کدام سوی خاکریز جنگ قرار دارند؟ آیا در سمتی قرار گرفته اند که روسیه و ایران هستند یا در آن سو که آمریکا ایستاده است و با تمام قوای خود از آنها حمایت می کند تا در سوریه شکست را به روسیه و ایران تحمیل کند.

روسیه هم اکنون با رژیم سعودی و رژیم اسرائیل روابط نزدیکی دارد، اکنون نباید توقع داشت که کشوری مانند روسیه که کشور اسلامی هم نیست، دست به قطع ارتباط با اسرائیل بزند چرا که بسیاری از کشورهای اسلامی هستند که با اسرائیل روابط نزدیک دارند و سفارتخانه رژیم صهیونیستی در خاک این کشورهای اسلامی برقرار است.

روسیه به تنهایی نمی تواند از پس دشمنی های آمریکا و غرب بر آید، همانطور که آمریکا نمی تواند به تنهایی مقابل کشورهای مستقل و ضد آمریکایی تاب بیاورد.

آمریکا برای خود ائتلافی راهبردی ایجاد کرده و به همین خاطر قدرت آن قاعدتاً بیشتر هم می شود.
کشورهای مستقل مانند ایران، روسیه، چین و هر کشوری که با آمریکا زوایه دارد، می تواند دراین ائتلاف راهبردی حضور داشته باشد، در این بین آمریکا بدش نمی آید که روابطی که هم اکنون میان ایران و روسیه به خاطر اشتراکاتی که در بحران غرب آسیا میان آنها وجود دارد، به هم بزند.

اشتراکات میان این دو(ایران و روسیه) علیرغم تفاوت های مذهبی می تواند بیشتر هم شود. روسیه باید متوجه باشد که نزدیک شدن به عربستان هم، خطری برای آنها است.

تفکرات وهابیت که اکنون در وجود گروه های تروریستی تکفیری نمود یافته است، نه تنها برای ایران خطر آفرین است، بلکه روسیه را هم تهدید می کند، نزدیک شدن به عربستان سعودی تهدید این خطر را بیشتر می کند.

خطرات و تهدیداتی که علیه ایران و روسیه وجود دارد از بسیاری جهات مشترک است، گروه های افراطی تکفیری ایران را تهدید می کنند، همین تهدید برای روسیه هم وجود دارد.

آمریکا تهدید و دشمن شماره یک جمهوری اسلامی ایران است، روسیه هم از این خطر بی بهره نیست.

وهابیت سعودی دشمن قسم خورده و تهدید برای جمهوری اسلامی است، این تهدید از سوی وهابیت سعودی برای روسیه، هم اکنون وجود دارد.

رژیم اسرائیل دشمن ایران اسلامی و جهان اسلام است، همین رژیم دشمن مشترک است. اگر اسرائیل سعی دارد روابط خود را با روسیه بهبود بخشد و گسترش دهد، به خاطر بیشتر کردن دوستان خود است تا دشمنانش کم شوند.

سفر رئیس جمهور کشورمان حسن روحانی به روسیهف می تواند جایگاه دو کشور را در معادلات و تحولات بین المللی و منطقه ای ارتقاء دهد. چنین سفرهایی نشان از عزم دو کشور برای گسترش روابط است.

اسرائیل، یکی از همپیمانان استراتژیک آمریکا است، این رژیم برای کاخ سفید حکم امنیت ملی آمریکا را دارد، پس نمی توان به چنین رژیمی اعتماد و اطمینان کرد در جایی که اگر تضاد و تقابلی میان آمریکا و روسیه شکل بگیرد، قطعاً اسرائیل پشت آمریکا در می آید.

ایران و روسیه می توانند با تمرکز بر اشتراکاتی که میان آنها وجود دارد، آمریکا را وادار به نرمش مقابل خود کنند، آنگاه اگر از سوی آمریکا پیشنهاد معامله ای هم ارائه شد، بدون در نظر گرفتن منافع خود ، بلکه منافع مشترک، می توان با آمریکا معامله کرد. آمریکا کوتاه می آید، مجبور است کوتاه بیاد اگر ببیند، طرف مقابلش مصمم است و کوتاه نمی آید.

انتهای پیام/


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *