روایتی از گوشه و کنار یک عمر ایستادگی

9:38 - 28 دی 1395
کد خبر: ۲۶۸۵۱۰
سال های قبل از انقلاب، همان سال هایی که تحمل رژیم ستم شاهی سخت شده بود از یادها نرفته است چرا که هنوز عده ای از آن حماسه سازان و شکنجه کشیده ها وجود دارند و بقیه را از برکت وجودشان محروم نساخته اند.
روایتی از گوشه و کنار یک عمر ایستادگی به نقل از اتاق خبر 24، نوع مبارزه علیه پهلوی در هر شهر و در هر برهه از آن دوران متفاوت بوده است. به عنوان مثال عده ای با مبارزه ی فیزیکی با طاغوت زمان گلاویز شده بودند و عده ای نیز با حمایت های معنوی و به اصطلاح مبارزه ی فکری و تئوری پا به میدان گذاشته بودند. چه بسا در سال های آخر مبارزه و در ایام حلول خورشید انقلاب این دو حوزه با هم تلفیق شده بود. رهبری این جریانات بعضا از هم گسسته در سراسر ایران نیز نوع دیگری از مبارزه محسوب می شد که به صورت خاص به عهده ی بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران قرار داشت.

با گذشت نزدیک به 40 سال از انقلاب اسلامی ایران شاید وسیع ترین و البته دقیق ترین پروژه های تلویزیونی که به صورت بسیار ملموس و تاریخی به بازخواهی آن روزها پرداخته است، سریال "معمای شاه" می باشد.

مجموعه تلویزیونی «معمای شاه» به‌ تهیه‌کنندگی علی لدنی و کارگردانی محمدرضا در حال پخش است. «معمای شاه»، داستان زندگی شاه مخلوع پهلوی را در سه مرحله روایت ‌می‌کند. سریال معمای شاه حالا که به روزهای بحرانی سلطنت محمدرضا پهلوی رسیده است ناگزیر به فعالیت های موثر روحانیت مبارز از قبیل مقام معظم رهبری، آیت الله طالقانی و مرحوم هاشمی رفسنجانی به رهبری و تاثیر از امام خمینی ره می پردازد.

به بهانه ی پخش تصویری مجاهدت های رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالهای سلطنت ستم شاهی در قسمت های اخیر و پیش روی سریال معمای شاه بر آن شدیم تا کمی بیشتر از سابقه ی انقلابی و مبارزاتی آیت الله خامنه ای را که کمتر به آن ها پرداخته شده است بررسی کنیم:

آغاز فعالیت سیاسی رهبر معظم انقلاب

سال 1335 یک سالی از آغاز درس خارج رهبر معظم انقلاب می گذشت که نخستین کنش های سیاسی را که در مقایسه با دهه چهل باید از آن به دست گرمی های سیاسی یاد کرد، تجربه می نمودند. این فعالیت ریشه در علایق فراموش نشدنی ایشان به شهید نواب صفوی داشت.

در همان سال ها به علت فعالیت خارج از عادت سینماها در ایام محرم، آیت الله خامنه ای که آن روزها جوان طلبه ای در مشهد بود به همراه بقیه همفکران خود دست به کتابت و انتشار و پخش اعلامیه های اعتراضی و روشنگری نمودند که طبعتا خلاف میل حاکمیت ظالم زمان بود. استاندار وقت مشهد با رویت تحرکات اعتراضی مذکور تعطیلی سینماها را در ایام محرم و صفر بیشتر کرد. و این اولین تجربه ی مبارزه سیاسی و البته موثر رهبر معظم انقلاب بود.

***آیت الله خامنه ای در طول سوابق مبارزه ی خود علیه رژیم ستم شاهی بیش از 7 بار بازداشت به و محکوم شدند که علاوه بر این ها سه بار هم محکومیت تبعید از محل سکونت خود را تجربه نمودند.

اولین دستگیری

در سال ۱۳۴۲ و در آستانه‌ی ماه محرم، امام خمینی (ره) آقای خامنه ای را مأمور ساخت پیام هایی را به آیت‌الله میلانی و علما، روحانیون و هیأت های مذهبی خراسان در جهت تداوم نهضت و آگاه‌سازی مردم در قبال تبلیغات رژیم پهلوی انتقال دهد. امام خمینی (ره) در این پیام ها خط‌ مشی مبارزه را ترسیم کرده و از علما و روحانیون خواسته بود به منظور تبیین جنایات رژیم پهلوی، ذکر واقعه‌ی مدرسه‌ی فیضیه از روز هفتم محرم در منابر خوانده شود. آیت‌الله خامنه‌ای خود نیز برای محقق ساختن هدف و اجرای خط‌ مشی امام خمینی راهی بیرجند که تحت نفوذ خاندان علم بود شد و در منابر و مجالس آن شهر درباره‌ی حادثه‌ی مدرسه‌ی فیضیه و سلطه‌ی اسرائیل بر جوامع اسلامی سخنرانی کرد. به دنبال این سخنرانی‌ها، وی در ۱۲ خرداد ۱۳۴۲ مقارن با هفتم ماه محرم ۱۳۸۳، دستگیر و در مشهد زندانی شد. آیت‌الله خامنه‌ای پس از آن با حضور در جلساتی که در منزل آیت‌الله میلانی به منظور تداوم نهضت اسلامی در غیاب امام خمینی که در حصر به سر می‌برد تشکیل می‌شد، فعالیت های سیاسی‌اش را تداوم بخشید.

دومین بازداشت

آیت الله خامنه ای در بهمن ۱۳۴۲، مقارن با رمضان ۱۳۸۳ق برای تبلیغ و تبیین مسائل نهضت اسلامی راهی زاهدان شد. سخنرانی های ایشان در مساجد زاهدان و استقبال مردمی از آن، رژیم را بر آن داشت که ایشان را دستگیر و به زندان قزل قلعه که در آن زمان محل بازداشت زندانیان سیاسی و امنیتی بود منتقل نماید. در ۱۴ اسفند ۱۳۴۲ قرار بازداشت آیت‌الله خامنه‌ای به قرار التزام به عدم خروج از حوزه‌ی قضایی تهران تبدیل و ایشان از زندان آزاد شد. از این پس تا پیروزی انقلاب اسلامی فعالیتهای وی همواره تحت کنترل مأموران امنیتی قرار داشت.

سومین بازداشت

در پی دستگیری و تبعید آیت‌الله سید حسن قمی در فروردین ۱۳۴۶ که به دنبال سخنرانی ضد رژیم او در مسجد گوهرشاد صورت گرفت، آیت‌الله خامنه‌ای از آیت‌الله میلانی خواست به این اقدام اعتراض کند. این اقدام وی سبب شد مأموران ساواک از حضور او در مشهد اطلاع یافته و در ۱۴ فروردین همان سال، در مراسم تشییع جنازه‌ی آیت‌الله شیخ مجتبی قزوینی، وی را دستگیر کنند. او در ۲۶ تیر همان سال آزاد شد. اندکی پس از آزادی، در تهران به ملاقات زندانیان سیاسی رفت.
در پی وقوع زمین‌لرزه‌ی ویرانگر جنوب خراسان در ۹ شهریور ۱۳۴۷ عده‌ای از روحانیون خراسان به سرپرستی آیت‌الله خامنه‌ای با هدف امداد و سامان‌دهی کمک های مردمی به زلزله‌زدگان، عازم فردوس شدند. این اقدام با مخالفت مقامات امنیتی محلی روبه‌رو شد اما گروه امداد اقدامات مؤثری در کمک‌رسانی به زلزله‌زدگان انجام داد. حضور و کمک‌رسانی دو ماهه‌ی آیت‌الله خامنه‌ای در فردوس فرصتی پدید آورد تا با مشکلات مردم زلزله‌زده از نزدیک آشنا شود و با آنان مأنوس گردد و در مجالس و منابر و همچنین هیئتهای مذهبی، پیام نهضت اسلامی را برای مردم آن سامان تبیین کند. این فعالیت‌ها حساسیت شهربانی و ساواک خراسان را برانگیخت و به اقامتش در فردوس پایان داده شد. او در اواخر دی‌ماه همان سال به قصد زیارت عتبات عالیات و دیدار با امام خمینی (ره) اقدام کرد اما با مخالفت و ممانعت ساواک روبه‌رو شد. این محدودیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت و وی ممنوع‌الخروج بود.

آیت‌الله خامنه‌ای اینبار به صورت غیابی و به اتهام عضویت در گروه یازده نفره ی معروف که در تاریخ انقلاب زیاد به آن اشاره میشود به شش ماه زندان محکوم گردید. به دنبال انتشار این خبر در روزنامه‌ی کیهان و احضار آیت‌الله خامنه‌ای به دادگاه تجدید نظر، وی پس از مشورت با عده‌ای از علمای مشهد از حضور در دادگاه خودداری ورزید. او با آنکه تحت پیگرد بود با برخی از روحانیون مبارز ازجمله سید محمود طالقانی، سید محمدرضا سعیدی، محمدجواد باهنر، محمدرضا مهدوی‌کنی، مرتضی مطهری، اکبر هاشمی رفسنجانی و فضلالله محلاتی در مشهد و تهران ارتباط داشت و به رغم اقامت در مشهد در بسیاری از جلسات علما و روحانیون مبارز تهران حضور می‌یافت. او با تشکیل جلساتی با حضور عده‌ای از روحانیون درباره‌ی اعزام روحانیون و طلاب به روستاهای اطراف مشهد تصمیم‌گیری و اقدام میکرد.

چهارمین بازداشت

با درگذشت آیت‌الله سید محسن حکیم در خرداد ۱۳۴۹ بحث مرجعیت که در گذشته پس از رحلت آیت‌الله بروجردی مطرح شده بود، به صورت جدی در جامعه مطرح گردید و در این میان آیت‌الله خامنه‌ای ضمن گرامی‌داشت مقام فقهی و علمی آیت‌الله حکیم و ارسال پیامهای تسلیت به برخی از علما، تلاش مضاعفی برای تحکیم مرجعیت امام خمینی به عنوان مرجع تقلید اعلم انجام داد. در همان ایام و به دنبال شهادت آیت‌الله سید محمدرضا سعیدی در ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ توسط ساواک که از مهم‌ترین مروجین تفکر امام خمینی در آن مقطع بود، تلاش کرد به همراه شمار دیگری از مبارزان ضمن هدایت واکنشهای مردمی در اعتراض به شهادت وی، از موقعیت پدید آمده به نفع مبارزه بهره ببرد. بر اثر جریان‌سازی وی در این برهه بود که عده‌ای از طلاب علوم دینی به تهیه و انتشار اعلامیه‌هایی در حمایت از امام خمینی و انتقاد از رژیم و ساواک اقدام کردند. به دنبال این جریان و با گسترش دامنه‌ی اعتراضات و مبارزات ساواک مشهد در ۲ مهر ۱۳۴۹ آیت الله خامنه ای را دستگیر و مدتی در زندان لشکر خراسان ـ تنها زندان امنیتی مشهد ـ بازداشت کرد.

پنجمین و ششمین بازداشت

در پی تحریم جشنهای ۲۵۰۰ ساله از سوی امام خمینی ساواک مراقبتهای شدیدی نسبت به فعالیت روحانیون مبارز در پیش گرفت. بر این اساس وی در مرداد ۱۳۵۰ به ساواک مشهد احضار و مدتی در زندان لشکر خراسان بازداشت شد. او پس از آزادی، فعالیتهای خود را ادامه داد و در همان سال دو بار دیگر نیز بازداشت شد؛ یکی در آبان ۱۳۵۰ که به بازداشت کوتاه‌مدت وی در زندان لشکر خراسان انجامید. دیگری در ۲۱ آذر همان سال که به اتهام اقدام برضد امنیت داخلی به سه ماه حبس محکوم گردید.

هفتمین بازداشت

در آبان ۱۳۵۳ به دعوت آیت‌الله محمد مفتح، امام جماعت مسجد جاوید تهران، که در آن ایام ممنوع‌المنبر شده بود، در آن مسجد به سخنرانی پرداخت. در پی آن ساواک به دستگیری آیت‌الله مفتح و تعطیلی مسجد جاوید به عنوان یکی از کانونهای مهم مبارزه اقدام کرد. به دنبال آن، منزل آیت‌الله خامنه‌ای هم در آذر ماه همان سال مورد بازرسی ساواک قرار گرفت. ساواک علت بازرسی را، اظهارات وی در جلسه‌ای خصوصی درباره‌ی ضرورت ایجاد جمعیتی برای سامان‌دهی مبارزه و استفاده از فرصتها برای پیشبرد اهداف نهضت اسلامی در مشهد اعلام نمود. در نهایت آیت‌الله خامنه‌ای در دی ۱۳۵۳ برای هفتمین بار دستگیر و این بار به زندان کمیته‌ی مشترک ضدخرابکاری در تهران منتقل گردید و به گفته خود دشوارترین و سخت‌ترین وضعیت‌ حبس خود را تجربه کرد.او در حبس، اجازه‌ی ملاقات نداشت و از وضعیت و محل حبس او اطلاعی به خانواده‌اش نیز داده نشده بود.

*** آیت الله خامنه ای در ۲ شهریور ۱۳۵۴ از زندان آزاد شد اما تحت مراقبت مأموران امنیتی بود و اقامه‌ی جماعت، سخنرانی، تدریس و جلسات تفسیر وی حتی در منزلش ممنوع شده بود. اما او به‌رغم همه‌ی محدودیتهای سیاسی و امنیتی جلسات تفسیر و فعالیتها و اقدامات روشنگرانه‌ی انقلابی خود را به صورت مخفیانه پیگرفت و پرداخت شهریه‌ی امام خمینی به طلاب علوم دینی را نیز ادامه داد. در اسناد ساواک گزارش‌هایی درباره‌ی فعالیتهای سیاسی آیت‌الله خامنه‌ای و پدرش در اواخر سال ۱۳۵۵ در مشهد وجود دارد که به طرف‌داری از امام خمینی و تبلیغ نهضت اسلامی پرداخته‌اند.

در سالهایی که رژیم ستم شاهی و به طور خاص نیروهای امنیتی آموزش داده ی این رژیم از کنترل و سرکوب کردن آیت الله خامنه ای با حربه ی زندان و شکنجه خسته شده بودند دست به تبعید وی زدند که بخشی از این سوابق در زیر خواهد آمد.

اولین تبعید

به دنبال درگذشت آیت‌الله سید مصطفی خمینی در اول آبان ۱۳۵۶ در نجف اشرف، آیت‌الله خامنه‌ای به همراه برخی از مبارزان مراسم ختمی در ۶ آبان در مسجد ملاهاشم برپا کرد. همان ایام به همراه عده‌ای از علمای مشهد تلگرام تسلیتی به امام خمینی در نجف مخابره کردند. با درگذشت آیت‌الله سید مصطفی خمینی و تحولاتی که در پی آن پدید آمد، نهضت اسلامی وارد مرحله‌ی نهایی خود شد و حرکتهای جدی برای پیروزی انقلاب آغاز گردید.

رژیم پهلوی هم در واکنش به این فعالیت ها، به‌رغم اعلام سیاست فضای باز سیاسی، با سرکوب و خفقان فعالیت های مبارزان را محدودتر کرد. به دنبال اجرای این سیاست، برخی از مبارزان سرشناس به تبعید محکوم شدند که آیت‌الله خامنه‌ای هم در زمره‌ی آنان بود. ایشان از سوی کمیسیون امنیت اجتماعی خراسان به سه سال تبعید در ایرانشهر محکوم گردید و مأموران ساواک در ۲۳ آذر ۱۳۵۶ به منزل او یورش برده و او را دستگیر و به ایرانشهر انتقال دادند.

دومین تبعید

با اوج‌گیری انقلاب اسلامی در آستانه‌ی ماه رمضان، ۲۸ شعبان ۱۳۹۸/ ۲۸ تیر۱۳۵۷، شماری از طلاب حوزه‌ی علمیه‌ی مشهد به ادامه‌ی تبعید آیت‌الله خامنه‌ای اعتراض و خواستار بازگشت وی به مشهد شدند که به دخالت مأموران انتظامی انجامید. گسترش فعالیتهای انقلابی و مردمی آیت‌الله خامنه‌ای در راستای جهت‌دهی و سامان‌دهی مبارزه در ایرانشهر و مناطق و شهرهای اطراف از یک سو، و محبوبیت و نفوذ روزافزون وی در میان اقشار مختلف مردم آن سامان از سوی دیگر، مقامات امنیتی را بر آن داشت تا محل تبعید وی را به جیرفت که در مقایسه با ایرانشهر دورافتاده و دارای محدودیت‌های بیشتری بود، تغییر دهند. لذا وی در ۲۲ مرداد به جیرفت تبعید مجدد شد.

***  رهبر معظم انقلاب در خلال تمام سختی ها و مصائبی که در طول سال های قبل از انقلاب کشیدند و در ایام حبس های طولانی مدت که بعضا در انفرادی به سر میبردند متحمل بازجویی ها و شکنجه های زیادی می شدند که تحمل آن از آستانه ی صبر آدمی بعید است؛ اما ایشان و همرزمانشان همانطور که در تاریخ آمده است و شاهدان عینی شهادت می دهند به خوبی از پس آن برآمدند.

عکس ها و سندهایی که هم اکنون در موزه ی عبرت وجود دارند گواه روزهای سخت رهبر کنونی جمهوری اسلامی ایران هستند.

روایتی از گوشه و کنار یک عمر ایستادگی

برای شرح گوشه ی کوچکی از مصائب رهبری در زندان های ساواک به بخشی از کتاب "شرح اسم" اشاره میکنیم که در آن یکی از بارهایی که آیت الله خامنه ای به سختی توسط ایادی طاغوت شکنجه شدند آورده شده است:

«در همان حال بود که سیلی محکمی به  صورت  ایشان (رهبر معظم انقلاب) زدند و در حالی که چشمان ایشان به خوبی نمی دید، تعادلاش به هم خورد اما به موقع خود را جابه جا کرده و به حالت اول ایستاند، به ناگاه ضربه دوم از راه رسید و آقا بر روی تختی که کنار دستش بود افتاد (گویا زندانیان را بر روی این تخت شلاق می زده اند). آقا قصد بلند شدن داشت که یکی از آن افراد فریاد زد: بمان، خوب جایی افتادی، دست ها و پاهای ایشان را بستند تا شلاقش بزنند.

در گوشه ای از این اتاق تعدادی تازیانه در کنار یکدیگر ردیف شده بود. تنها تفاوت تازیانه ها قطر انها بود ، از کوچک شروع می شد تا بزرگ…

یکی از شکنجه گران کف پای آقا را به شدت شلاق زد و آن قدر به شلاق زدن ادامه داد تا (شکنجه گر) از کت و کول افتاد.

شکنجه گر دوم شلاق را به دست گرفت و پس از دقایقی شلاق را کنار گذاشت و نفر سوم شکنجه را اغاز کرد و نفر سوم هم از این کار خسته شد و نفر چهارم وارد عمل شد…

گویی هر شش هفت نفری که در اتاق بودند، وظیفه داشتند پس از خستگی نفرات دیگر به کار آنها (شکنجه دادن زندانی) ادامه دهند. گاهی شلاق خیس شده و بر بدن آقا می خورد ، ایشان در این باره می گویند : "در طول مدت شکنجه، یکی از آنها بالای سرم می‌آمد و از من می‌خواست تا از فلان کس یا از نهضت اسلامی بیزاری جویم. من قبول نمی‌کردم و آنها هم آن قدر مرا می‌زدند تا بی‌هوش می‌شدم"

برای به هوش اوردن آقا آب به صورتش زده و همچنین آبی به پاهایش هم زدند. شکنجه دوباره ادامه یافت و پس از مدتی شکنجه گران پا بند را باز کرده و آقا مسیر محل شکنجه تا سلول را با پاهای زخمی پیمود.»

/انتهای پیام/

: انتشار مطالب و اخبار تحلیلی سایر رسانه های داخلی و خارجی لزوماً به معنای تایید محتوای آن نیست و صرفاً جهت اطلاع کاربران از فضای رسانه ای منتشر می شود.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *