چرا رابطه با آمریکا سراسر ضرر است؟/ نگاهی به تجربه ژاپن و امارات؛ کشورهایی که برای رونق اقتصادی تسلیم اوامر سیاسی آمریکا شدند

5:05 - 17 فروردين 1395
کد خبر: ۱۵۵۷۳۱
دسته بندی: سیاست ، گزارش و تحلیل
علی‌رغم تاکیدات موکد مقامات عالی‌رتبه کشورمان مبنی بر عدم ضرورت مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا که ریشه در تجربیاتی تاریخی دارد، برخی در داخل کماکان اصرار دارند که برقراری رابطه با آمریکا را حلّال تمام مشکلات و معضلات نشان دهند.
چرا رابطه با آمریکا سراسر ضرر است/ نگاهی به تجربه ژاپن و امارات؛ کشورهایی که برای رونق اقتصادی تسلیم اوامر سیاسی آمریکا شدندگروه سیاسی: در یکی دو سال اخیر که دولت یازدهم صرفا به منظور باز کردن زنجیره  تحریم‌های ظالمانه باب مذاکرات  با طرف غربی بویژه آمریکا را باز کرد، برخی محافل سیاسی و رسانه‌ای در داخل سعی کردند به صورت مستقیم و غیرمستقیم نسخه مذاکره با آمریکا را در همه امور تجویز کنند.

این تلاش نهان و آشکار برخی محافل غربگرا داخلی برای برقراری رابطه دوستانه با آمریکا در شرایطی است که مقامات عالیرتبه کشورمان بارها در سخنان و مواضع خود بر صرف هسته ای بودن مذاکرات با آمریکا تاکید کرده‌اند؛ مقام معظم رهبری در بیانات روز نخست سال 94 در حرم مطهر رضوی فرمودند:" مذاکره با آمریکا صرفا در قضیه هسته‌ای است و لا غیر"؛ رهبر انقلاب در همین رابطه موضع گیری‌های مشابه ای را ظرف یک سال گذشته اتخاذ کردند.

اما چرا مذاکره با آمریکا در زمینه‌های غیرهسته‌ای و به تبع آن برقراری رابطه با این کشور برای ایران اسلامی به منزله خط قرمز محسوب می‌شود؟ مقام معظم رهبری در سال 91 در دیدار با فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش فرمودند: هرکسی بخواهد سلطه آمریکا را مجدداً برقرار کند و برای جلب رضایت آمریکایی ها از منافع ملی، پیشرفت کشور و استقلال ملی صرفنظر کند ملت گریبان او را می گیرد و بنده هم اگر خلاف این خواست عمومی حرکت کنم مورد اعتراض مردم واقع می‌شوم.

بنابراین عدم برقرار رابطه با آمریکا نه تنها ریشه در ایدئولوژی پویا نظام جمهوری اسلامی دارد بلکه یک خواست و مطالبه عمومی است که از نفرت و انزجار مردم ایران از سردمداران آمریکا  بواسطه جنایت‌های چندین ساله شان علیه ملت ایران نشات می‌گیرد. طبق نتایج نظرسنجی اخیر صورت گرفته در دانشگاه مریلند آمریکا، اکثریت قابل توجهی از مردم ایران نسبت به آمریکایی ها بدبین و بی اعتماد هستند و این امر ناشی از همان گزاره تاریخی است که نفرت ایرانیان از سردمداران آمریکایی را نیز توجیه می‌کند.

بی تردید نظام جمهوری اسلامی یک نظام سیاسی متصلب و غیرمنعطف نیست و این گزاره‌ای است که حتی غربی‌ها نیز به آن اذعان دارند و گواه آن نیز اتکاء مطلق به آرای مردمی برای هر فعل و انفعال سیاسی است؛ بنابراین علت تاکید بزرگان و اعاظم نظام به عدم برقراری رابطه با آمریکا علاوه بر اینکه ریشه در ایدئولوژی انقلاب اسلامی و همچنین مطالبه مردم دارد، از خوی استکباری و سلطه جویانه آمریکایی‌ها نیز نشات می‌گیرد.

مقام معظم رهبری در مرداد 93 در دیدار با  مسئولان وزارت خارجه و سفرا و رؤسای نمایندگی‌های جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور تأکید کردند: رابطه با آمریکا و مذاکره با این کشور به جز در موارد خاصی برای جمهوری اسلامی نه تنها هیچ نفعی ندارد بلکه ضرر هم دارد و کدام عاقلی است که دنبال کار بی‌منفعت برود!؟

اما علی‌رغم تاکیدات موکد مقامات عالی رتبه کشورمان مبنی بر عدم ضرورت مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا که ریشه در تجربیاتی تاریخی دارد، برخی در داخل کماکان اصرار دارند که برقراری رابطه با آمریکا را حلّال تمام مشکلات و معضلات نشان دهند؛ نکته قابل تامل در تحلیل‌ها و اظهارات این دسته از افراد، ارجاعات و نمونه‌هایی است که آن‌ها در رابطه با کشورهایی  که با آمریکا رابطه دارند، بکار می‌برند؛ کشورهای عمدتا حاشیه ای خلیج فارس که دارای توسعه ای برون زا، شکننده و سوری هستند؛ توسعه‌ای که وجه آن بردگی آمریکا بوده و هر آن با اراده آمریکایی‌ها سلب می‌شود.

نمونه بارز گزاره فوق، وضعیت کشوری همچون امارات است، کشوری که در امور سیاسی مسلوب الاختیار است و عنان آن در دست سیاستمداران مستقر در کاخ سفید است؛ علی رغم تبلیغات وسیعی که ظرف دو دهه اخیر پیرامون توسعه یکی از شیخ نشین های این کشور یعنی دُبی در رسانه ها مطرح می شد، در سال 2009 که طوفان رکود اقتصادی، جوامع غربی بویژه آمریکا را درنوردید، شیخ نشین پر زرق و برق دُبی به سبب وابستگی بیش از اندازه به سرمایه گذاران و آنتروپرونرهای خارجی به گِل نشست و کشور امارات رکود تجاری عمیقی را تجربه کرد.

البته تنها کشورهای حاشیه خلیج فارس نیستند که دارای توسعه کاغذی و متکی به اراده آمریکا هستند، بلکه حتی کشوری همچون ژاپن نیز که در امور سیاسی تسلیم محض واشنگتن است، بواسطه رکودی که از سال 1997 دنیای لیبرالیسم و اقتصاد سرمایه‌داری را فرا گرفت،  در خلسه‌ای 15 سال فرورفته و این امر به سبب وابستگی بیش از حد اقتصاد این کشور به توسعه برون زا و ترسیم شده از جانب آمریکا است.

بنابراین با استناد به تجربه کشورهایی که در ساحات سیاسی و اقتصادی و به تبع آن، فرهنگی تسلیم و وابسته آمریکا شدند، در می یابیم که تنها راه پیشرفت و ترقی اتکاء به الگوهای درونی و بومی است؛ الگویی که در عرصه اقتصادی در قالب سیاست‌های اقتصاد مقاومتی تبلور یافته است و بی تردید تحقق آن می‌تواند ضمن حفظ و ارتقاء استقلال و اقتدار نظامی و سیاسی کشور، پیشرفت و ثبات اقتصادی را نیز فراهم آورد.




ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *