رؤسای قوه قضائیه وکیل آنلاین مجله حقوقی

تئاتری‌ که خونش مباح شد!

12:57 - 25 تير 1393
کد خبر: ۱۱۳۹
دسته بندی: صفحه نخست ، عمومی
محمد یعقوبی خودش خوب می‌دانست که وقتی 3 نمایش را در فاصله‌ی پنج ماه اجرا کند، «خونش در میان تئاتری‌ها مباح» می‌شود.

گروه دیگر رسانه ها:  محمد یعقوبی خودش خوب می‌دانست که وقتی 3 نمایش را در فاصله‌ی پنج ماه اجرا کند، «خونش در میان تئاتری‌ها مباح» می‌شود.

این هنرمند تئاتر که جزو فعال‌ترین هنرمندان این رشته است در پنج ماه گذشته سه نمایش «خشکسالی و دروغ»، «هیولاخوانی» و «دل سگ» را در سه سالن مختلف اجرا کرده است.

خبرنگار تئاتر  ایسنا، به انگیزه اجرای نمایش «هیولاخوانی» که کار جدید یعقوبی است، گفت‌وگوی هم‌زمانی با محمد یعقوبی و نغمه ثمینی نویسنده این نمایش‌نامه دارد که در ادامه می‌خوانید.

به غرولند دیگران اهمیت نمی‌دهم

محمد یعقوبی در فاصله‌ی 5 ماه سه نمایش را اجرا کرده است. او که خود به فضای تئاتر و مشکلات آن واقف است، خوب می‌دانست این موضوع با واکنش‌های دیگر همکارانش روبه‌رو خواهد شد اما یعقوبی جزو آدم‌هایی است که خودش می‌گوید به غرولند دیگران خیلی اهمیت نمی‌دهد و ترجیح می‌دهد کارش را بکند.

او در این گفت‌وگو درباره سخنانی که در محافل تئاتری درباره اجراهای هم‌زمان او مطرح می‌شود، گفت: وقتی اجرای سه نمایش تقریبا هم‌‍زمان با هم شد، گفتم خونم در میان تئاتری‌ها مباح می‌شود اما واقعیت این است مگر چند بار ممکن است چنین فرصتی برای یک تئاتری پیش بیاید؟!

این کارگردان تئاتر اضافه کرد: بهترین وضعیت این است که هر کارگردان سالی چهار بار، یعنی فصلی یک نمایش اجرا کند. اما این فرصت در کشور ما پیش نمی‌آید. اجرای هم‌زمان نمایش‌های من هم تصادفی شد. البته دو نمایش «خشک‌سالی و دروغ» و «دل سگ» بازتولید کارهای قبلی من است و در این میان تنها کار تازه‌ام «هیولاخوانی» بود.

سرپرست گروه تئاتر «این روزها» که به مدت سه سال در تئاتر شهر نمایشی اجرا نکرده است، افزود: با همه سختی‌ها و نگرانی‌ها ترجیح دادم هر سه نمایش را اجرا کنم و خوش‌حالم هم‌زمان با من کسان دیگری هم بیش از یک نمایش اجرا کرده‌اند.


یعقوبی در پاسخ به این سخن که عده‌ای می‌گویند چرا باید این فرصت به او داده شود که در سه سالن اجرا کند، توضیح داد: متنی به‌تازگی علیه من در یکی از وب‌سایت‌ها چاپ شد، علیه شخص من که متاسفانه نویسنده رعایت اخلاق حرفه‌ای را در نوشته‌اش نکرده است. گرچه حق پیگرد قانونی برای من محفوظ است ولی ترجیح می‌دهم فقط آرزو کنم در این کشور کسی ناگزیر نباشد از راه بدگویی از دیگران ارتزاق نکند. ارتزاق از راه‌های آبرومند به انسان احساس سربلندی می‌دهد و بدگویی در نهایت به ضرر و زیان خود بدگوست. امیدوارم که پشت این متن هیچ تئاتری پنهان نشده باشد. به هر حال کاش به‌جای اعتراض به این‌که چرا من سه کار اجرا کرده‌ام خواهان اجرای بیش‌تر برای خود باشند.

او با اشاره به ویژگی‌های نمایش «هیولاخوانی» اضافه کرد: کسانی که این اعتراض‌ها را مطرح می‌کنند، متوجه اهمیت اجرای این نمایش نیستند. این اثر در دوره‌ای اجرا می‌شود که هنوز اجرای آن برای عده‌ای باورپذیر نیست. امیدوارم دوستان کمی بزرگتر از این باشند و دنیا را این‌قدر کوچک نبینند. مهم نیست این نمایش را من اجرا می‌کنم. مهم این است که در این وضعیت، «هیولاخوانی» به‌روی صحنه رفته است. مهم این است که نمایش «خشکسالی و دروغ» یک اثر بی‌دلیل ممنوع‌شده‌ی دولت قبلی، اجرا شده است، مهم این است که «دل سگ» یک بار دیگر اجرا و با استقبال مردم روبه‌رو شده و اهمیت بازتولید نمایش‌ها را یادآوری می‌کند.

باور نمی‌کنم

محمد یعقوبی و نغمه ثمینی تصادفا در یک فاصله‌ی زمانی مشخص، تصمیم گرفتند درباره سانسور نمایش‌نامه بنویسند. ثمینی که زودتر دست به کار شده بود، برای نگارش بخشی از متن‌اش با یعقوبی تماس گرفت و به‌طور تصادفی متوجه شد، همکارش هم تصمیم دارد در این زمینه بنویسد. ثمینی نگارش متن را تمام کرده بود و یعقوبی هنوز آن را شروع نکرده بود اما وقتی متن ثمینی را خواند، تصمیم گرفت به جای نوشتن متن خودش، متن همکارش را اجرا کند و این چنین بود که نغمه ثمینی نمایش‌نامه‌ی «هیولاخوانی» را برای اجرا به محمد یعقوبی سپرد.

این نمایش‌نامه پس از سه سال و نیم انتظار روی صحنه رفت. اتفاقی که هنوز ثمینی آن را باور نمی‌کند. شاید حالا که به آخرین روز اجرای این نمایش نزدیک رسیده‌ایم، باورش شده باشد که اثرش روی صحنه رفته است.

ثمینی در این زمینه به ایسنا گفت: هنوز باور نکرده‌ام نمایش‌نامه‌ام اجرا شده است. وقتی شما سه سال و نیم برای چیزی انتظار می‌کشید و ناگهان در غیرمنتظره‌ترین زمان اتفاق می‌افتد، پذیرش‌اش خیلی سخت است اما این اتفاق ثابت می‌کند اگر پای چیزی بایستید، بالاخره اتفاق می‌افتد.

وضعیت‌های پیش‌بینی‌نشدنی

یعقوبی هم در ادامه‌ی این سخنان افزود: در کشوری زندگی می‌کنیم که اساسا وضعیت‌هایش پیش‌بینی‌نشدنی است. خیلی زودتر از این‌ها نغمه گفت شاید باید نمایش‌نامه را نمایش‌نامه‌خوانی کنیم. اما من گفتم این امکان را همیشه داریم و اگر به این نتیجه رسیدیم که مطلقا امکان اجرا وجود ندارد، سراغ نمایش‌نامه‌خوانی می‌رویم. ولی من هنوز برای اجرای آن کمین کرده بودم. هنوز امیدوار بودم بتوانیم به روی صحنه ببریمش. شاید دلیل امیدم این بود که دقیقا سال بعد از انتخابات 88 نمایش «نوشتن در تاریکی» را اجرا کردم که درباره‌ی انتخابات بود. بعد از اجرای «نوشتن در تاریکی» به من ثابت شد اگر تلاش کنیم آن‌چه بخواهیم خواهد شد.

او اضافه کرد: در دولت قبلی روزی از نغمه پرسیدم آمادگی داری اگر گفتند فقط 15 دقیقه از نمایش‌نامه اجرا شود، اجرایش کنیم، نغمه موافقت کرد. اما وقتی دولت عوض شد، به او گفتم حالا دیگر حتا اگر یک دقیقه‌اش را کم کردند، نباید تن بدهیم که البته خوشبختانه این اتفاق نیفتاد.

محمد یعقوبی اجرای این نمایش را مرهون حضور رضا دادویی رئیس شورای نظارت و ارزش‌یابی دانست و گفت: او اهل گفت‌وگوست و حضورش تأثیر بسیار مثبتی بر کار ما داشت. متاسفانه در دولت قبلی کسانی در خود اداره‌ی کل هنرهای نمایشی و شورای نظارت بحران‌سازی می‌کردند.

درد مشترک سانسور

یعقوبی در ادامه درباره دغدغه‌ی هم‌زمان نوشتن نمایش‌نامه درباره سانسور توضیح داد: همه‌ی هنرمندان ایرانی در این سال‌ها به سانسور فکر کرده‌اند اما این‌که دو نویسنده در زمانی نزدیک به هم تصمیم می‌گیرند درباره آن بنویسد، موضوع جالبی است.

نغمه ثمینی

نغمه ثمینی هم این هم‌زمانی را جزو جذاب‌ترین اتفاقات حرفه‌ای خود دانست و گفت: من با محمد تماس گرفته بودم که برای استفاده از دیالوگ‌هایی از نمایش‌نامه «از تاریکی» اجازه بگیرم، وقتی موضوع را پرسید، ایده‌ام را گفتم. او شگفت‌زده گفت که خودش هم تصمیم دارد درباره همین موضوع بنویسد و از من پرسید در چه مرحله‌ای هستی که من گفتم تمام شده و محمد گفت تازه دارد شروع می‌کند.

کاش آن مکالمه را ضبط کرده بودیم!

این استاد دانشگاه افزود: آن مکالمه بسیار جالب بود و کاش آن را ضبط کرده بودیم و گفت‌وگوی ما به این‌جا رسید که مثل همه نویسندگان که دنبال بهانه می‌گردند تا نوشتن را کنار بگذارند چون یک نفر دیگر بدبختی‌اش را کشیده، محمد نمایش‌نامه را از من خواست و جالب این‌جا بود که ایده‌های ما خیلی به هم نزدیک بود.

من آن تنبلی هستم...

یعقوبی هم در تکمیل این توضیحات گفت: در یک وضعیت امن، جالب است چند نویسنده با هم درباره یک موضوع بنویسند و هر کدام نمایش‌نامه‌ی نویسنده‌ی دیگر را اجرا کند. اما ما در وضعیتی امن زندگی نمی‌کنیم بنابراین اگر یک نفر این رنج را متحمل شده و درباره‌ی سانسور نوشته، من آن تنبلی هستم که می‌گویم نوشتن دوباره چه کاری است؟! و رفتم به فکر کارگردانی. و البته برای کارگردانی که مثل من نویسنده هم باشد در کارگردانی نمایش‌نامه‌ی نویسنده دیگر، لذتی دیگر هست که تشویقم می‌کند باز هم به کارگردانی نمایش‌نامه‌های دیگران ادامه بدهم.

وی ادامه داد: با این شیوه است که می‌توان آن نویسنده و شگردهایش را شناخت. اجرای «هیولاخوانی»‌ برای من مثل این بود که پیچ و مهره‌های نمایش‌نامه نغمه را باز کنم. اگر می‌شد نویسنده‌کارگردان‌های تئاتر ما متن‌های یکدیگر را کارگردانی کنند، خیلی چیزها از یکدیگر یاد می‌گرفتیم.

محمد یعقوبی در پاسخ به این پرسش که آیا نمی‌ترسیدید متهم شوید به این‌که ایده‌هایتان تمام شده و یا کارهایتان را بازخوانی می‌کنید یا متن نویسنده دیگری را اجرا می‌کنید، گفت: چه اهمیتی دارد که دیگران چه می‌گویند. اصلا گیرم با این فرض آنان پیش برویم که چشمه‌ی نوشتن من خشکیده است. خب که چه؟ ایرادی ندارد، کارگردانی می‌کنم. آن‌قدر کارگردانی می‌کنم که نیاز نوشتن وادارم کند به نوشتن.

نویسنده همیشه برمی‌گردد

ثمینی نیز در این زمینه توضیح داد: ما که نمی‌دانیم خشکیده یا نه، اما تجربه‌ی نویسندگی است و حتما سراغ آدم می‌آید. مثلا پنج شش سال پیش برای من یک دوره خشکی وحشتناک بود اما چون هیچ کار دیگری بلد نبودم، ناچار متن‌های بد می‌نوشتم که دوست‌شان نداشتم. نویسنده خود می‌داند برای نوشتن کدام اثرش چه‌قدر جنگیده تا ایده‌ای پیدا کند. بنابراین بد نیست وقتی که حُس نوشتن ندارد، کار دیگری انجام دهد و دوباره به فضای نویسندگی برگردد و نویسنده همیشه برمی‌گردد.

سخنان شجاعانه نغمه

یعقوبی با قدردانی از سخنان ثمینی که آن را شجاعانه توصیف کرد، گفت: کمتر نویسنده‌ای هست که این‌طور شجاعانه کارهای گذشته‌ی خود را نقد کند. این حرف‌های نغمه مدخل مهمی را باز می‌کند. نوشتن با هر حرفه‌ی دیگری متفاوت است. من با اطمینان می‌توانم بگویم سالی چهار نمایش می‌توانم کارگردانی می‌کنم که کیفیت هم داشته باشد. اما جرأت ندارم بگویم می‌توانم سالی چهار نمایش‌نامه‌ی باکیفیت بنویسم.

جبر نوشتن

او با اشاره به شرایط سخت سال‌های گذشته برای گرفتن اجرای عمومی یادآور شد: اگر پیش از این هر سال نمایش‌نامه می‌نوشتم، به این دلیل نبود که چشمه‌ی نوشتنم می‌جوشید بلکه ناگزیر بودم چون برای اجرای نمایش باید حتما در جشنواره فجر شرکت می‌کردیم و شرط حضور در جشنواره هم اجرای نمایش‌نامه‌های تازه بود. البته پشیمان نیستم چون وادار شدم در یک ماراتون بنویسم اما حالا زمانه‌ای است که نسل ما می‌تواند خواسته‌های دیگر هم داشته باشد و برای این خواسته‌ها سینه سپر کند. آن زمان نمی‌توانستیم چون تازه‌کار و شکننده بودیم. اما حالا که این موقعیت برای ما وجود دارد و صدای ما شنیده می‌شود، من ترجیح می‌دهم برای آن‌چه که برایم ارزشمند است یعنی نوشتن با احتیاط بیشتری عمل کنم. و در صورت لزوم حتا بجنگم برای اجرای دوباره‌ی نوشته‌های قبلی‌ام که با وسواس و رنج نوشتمشان.

احترام به رنج نوشتن

محمد یعقوبی با اشاره به اجرای دوباره نمایش «زمستان 66» ادامه داد: اصولا من آدم لج‌بازی هستم اما اصرارم و استمرارم برای اجرای دوباره نمایش‌هایم، فقط به دلیل لجاجت با اعتراض‌ها نیست. اعتنا به رنجی‌است که برای نوشتن نمایش‌نامه‌هایم کشیدم، فکر می‌کنم اگر نوشته‌هایم، بچه‌هایم لایق دوباره‌دیده شدن‌اند، چرا برای دوباره یا چندباره‌ دیده‌شدن‌شان تلاش نکنم؟ اگر برخی ترجیح می‌دهند نمایش‌نامه‌ها‌ی تازه ولو کم‌مایه بنویسند و تماشاگر موش آزمایش‌گاهی آنان شود، من ترجیح می‌دهم کاری را که آزمایش‌اش را پس داده برای مردم دوباره اجرا کنم.

چه جنونی است؟!

یعقوبی افزود: نغمه نمایش‌نامه‌ی خوبی درباره موضوع مورد علاقه‌ی من نوشت، من هم اجرایش کردم ولی اگر متن بدی نوشته بود و اگر قرارم با خودم این بود که متنی از نغمه کار کنم این متن را فقط به دلیل تازه بودن آن به نمایش‌نامه‌های دیگرش ترجیح نمی‌دادم. می‌رفتم سراغ باز اجرای یکی از متن‌های خوبش. همان‌طور که گفتم برایم اهمیتی ندارد دیگران چه می‌گویند. اگر ایمان داشته باشم کاری که می‌خواهم بکنم درست است، دیگر اعتنا نمی‌کنم دیگران چه می‌گویند. و من ایمان دارم بازتولید درست است. و ایمان دارم اگر نمایش‌نامه‌ای از نغمه یا نویسنده‌ای دیگر اجرا کنم، هم از او یاد می‌گیرم و هم ناچار نیستم هر سال نمایش‌نامه بنویسم پس چه جنونی است که این کار را نکنم؟!

چندین سال هولناک

در ادامه‌ی گفت‌وگوی ایسنا، نغمه ثمینی که نمایش‌نامه«هیولاخوانی» جزو آثار مورد علاقه‌اش است، گفت: این نمایش‌نامه یکی از معدود متونی است که روز اول برای خودم نوشتم. آن‌قدر شیوه‌ی سانسور در چند سال گذشته آزاردهنده و مرگ‌بار بود که فکر می‌کردیم چندین سال هولناک جلوی روی‌مان است. بنابراین هیچ انگیزه‌ای بیش از این رنج و آن وحشت کامل نبود که این متن را به سرانجام برساند و من نمایش‌نامه را به این شکل نوشتم.

او تجربه‌ی نوشتن این نمایش‌نامه را بسیار جذاب توصیف کرد و افزود: این تجربه برایم بسیار عجیب و کارگاهی بود. وادار می‌شدم جور دیگری به متن نگاه کنم که معمولا نگاه نمی‌کنم و جالب‌تر این بود که من و محمد هر دو می‌توانستیم یکدیگر را قانع و مجاب کنیم.

به هر حال من کارگردان هستم

یعقوبی نیز در این زمینه توضیح داد: همیشه زمان تمرین نمایش‌نامه‌های خودم، بخش کارگردانی‌ام به نویسندگی‌ام هجوم می‌آورد اما این‌جا نویسنده شخص دیگری بود و همین کار مرا کمی سخت می‌کرد اما تا جایی که ممکن بود، مدارا کردم و هر جا نیاز به تغییر و حذف دیدم، این کار را انجام دادم. نغمه بنا به خواست من این نمایش‌نامه را بارها بازنویسی کرد و صحنه‌ی پایانی آن محصول سه روز قبل از اجراست. البته چون خودم هم می‌نویسم، زمان گفتن نظرهایم و خواست‌هایم برای بازنویسی مدام نگران بودم نکند توقع بی‌جایی از نغمه دارم، فکر می‌کردم نوشتن به اندازه‌ی کافی رنج‌آور است و نکند با درخواست‌هایم رنج نغمه را بیش‌تر می‌کنم؟ اما بعد فکر کردم به هر حال من حالا کارگردان کار هستم و باید نظرم را بگویم.

او درباره فضای زنانه نمایش‌نامه گفت: درست هم همین است. این عین علمی نوشتن است که یک زن درباره دنیای زنانه بنویسد چون به آن دنیا مسلط است و آن را می‌شناسد بنابراین وقتی نویسنده‌ای زن می‌نویسد، ایراد بی‌جایی است که بگوییم دنیای زنانه در اثرش پررنگ‌ است.

انگار صدای من نبود

در ادامه، نغمه ثمینی که صدایش در این نمایش‌نامه شنیده می‌شود، درباره این تجربه توضیح داد: پیشنهاد جذاب آقای یعقوبی بود که ثابت کرد من خیلی بازیگر بدی هستم! من به این پیشنهاد فکر نکردم بلکه به یعقوبی اعتماد کردم. فکر کردم بازی جذابی است. اگر پشیمان شده باشم، مال همان پنج ساعتی است که داشتیم در استودیو صدایم را ضبط می‌کردیم. بخش مهمی از پذیرش این پیشنهاد، اعتماد بود و دیگر این‌که منطق پشت آن را درک کردم. فکر کردم اگر یک دغدغه صنفی است، چرا من در آن حضور نداشته باشم؟! با این حال، بار اول که اجرا را دیدم فکر می‌کردم، از صدایم بیزار می‌شوم چون وقتی آدم بازیگر نباشد، همیشه از صدا و تصویرش بیزار می‌شود اما اصلا حس بدی نداشتم انگار صدای من نبود بلکه صدای درستی بود که شنیده می‌شد.

این متن حکم پاپوش را داشت

نویسنده«افسون معبد سوخته» درباره‌ی استفاده از تجربیات شخصی در آثار هنری توضیح داد: استفاده از تجربیات شخصی ابزار جالبی در دست نویسنده است و هرگز هیچ‌کس جز خود او نمی‌داند کدام بخش از شخصیت‌ها از ته بحران‌ها بیرون آمده است. نویسنده معمولا در یک شخصیتش تکثیر نمی‌شود و هر شخصیتی که خلق می‌کند، تکه‌ای از او را با خود دارد که اگر چنین نباشد، شخصیت نیست.

ثمینی در پایان بار دیگر به علاقه‌اش به این نمایش‌نامه اشاره کرد و به ایسنا گفت: به هر حال این متن را خیلی دوست دارم. متأسفانه نویسنده در نوشته‌هایش سوگلی دارد. این متن را خیلی با خشم و جان و دل و حس و انرژی نوشتم. هم خیلی دوستش داشتم و هم از آن می‌ترسیدم. حس می‌کردم حکم پاپوش را دارد.


ارسال دیدگاه
دیدگاهتان را بنویسید
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *